موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات تاریخ: 16 آبان 1394 موضوع جزئی: الثانی من المطهّرات، الأرض- کیفیت تطهیر متنجِّس، به وسیله زمین مصادف با: 24 محرم 1437 سال تحصیلی: 95-94 جلسه: 6 |
خلاصه جلسه گذشته
عرض شد که اگر بعد از مشی یا مسح بر زمین، اجزاء ریز نجاست که قابل تشخیص نیستند، در کف کفش یا پا باقی مانده باشند، مشکلی در تطهیر ایجاد نمیشود؛ همانطور که در استنجاء به وسیله سه قطعه سنگ، با باقی ماندن اجزاء ریز نجاست، مشکلی در تطهیر ایجاد نمیشود. دلیل این مسأله نیز اطلاق نصوص و حرَج است که در جلسه گذشته به آن اشاره شد.
قول به عدم جواز تمسک به اطلاق و قاعده حَرج در فرض مذکور
مرحوم آقای حکیم (ره) گفته است که تسمک به اطلاق روایات برای عفو نسبت به اجزاء ریز نجاست در کفِ کفش، صحیح نیست زیرا در موردی که نجاست وجود دارد، هرچند آن نجاست، اجزاء ریزی باشد که در کف کفش باقی مانده است، جایی برای اطلاق باقی نمیماند. همچنین، اگر دسترسی به آب ممکن باشد، قاعده حرَج نفی میشود زیرا تطهیر با آب، حرَج و سختی به دنبال ندارد.
نکته: منظور از اجزاء ریز نجاست در مسأله مورد بحث، اجزاء ریزی است که قابل تشخیص نیستند و بررسی این اجزاء ریز با دستگاه، باعث حرَج و سختی میشود. در رابطه با اجزاء ریزِ غیر قابل تشخیص نیز تفاوتی بین آب و غیر آب نیست. به تعبیر روشنتر، اگر بعد از مشی یا مسح، اجزاء نجاست قابل تشخیص نباشند، تکلیف ساقط میشود.
از جلسات قبل، عبارتی در رابطه با مصادیق زمین از قلم افتاده است که در این جلسه بررسی میگردد.
مرحوم سید (ره) نوشته است: «و لا إشكال في عدم كفاية المشي على الفرش و الحصير و البواري و على الزرع و النباتات إلا أن يكون النبات قليلا بحيث لا يمنع عن صدق المشي على الأرض»[1].
مرحوم سید (ره) فرموده است که راه رفتن بر روی فرش، حصیر، بوریا، زراعت و گیاهان باعث تطهیر کف پا یا کف کفش نمیشود. البته ایشان در این مسأله استثناء قائل شده و گفته است که وجود مقدار کمی گیاه در زمین، برای حصول طهارت مشکلی ایجاد نمیکند. [بنابراین، اگر در زمین به اندازهای گیاه روئیده باشد که عرف آن را از مصادیق سبزهزار به حساب آورد، با راه رفتن و مشی بر آن، طهارت حاصل نمیشود].
همچنین، بعضی از بزرگان گفتهاند که حتی خود زمین همیشه زمین خالص نیست؛ به عنوان مثال، گاهی برگهای درخت روی زمین میریزند، ولی به گونهای است که زمین از صدق عنوان «زمین بودن» خارج نمیشود.
دلیل مطهر نبودن فرش، حصیر و امثال آن
دلیل اینکه حصیر، فرش و امثال آن حکم زمین را ندارند، این است که در متن روایات تنها به أرض اشاره شده است؛ مثلاً در روایت آمده است: «إِنَّ الْأَرْضَ يُطَهِّرُ بَعْضُهَا بَعْضاً»[2]. همچنین، در روایت دیگری آمده است: «جُعِلَتْ لِيَ الْأَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً»[3]. بنابراین، حکم مطهِّریت روی موضوع که زمین است، رفته است، ولی موارد مذکور (فرش، حصیر و امثال آن) از مصادیق زمین نیستند لذا حکم زمین (مطهِّریت) بر آنها بار نمیشود.
مسأله 349: «إذا سرت النجاسة إلى داخل النعل لا تطهر بالمشي بل في طهارة باطن جلدها إذا نفذت فيه إشكال و إن قيل بطهارته بالتبع».[4]
به نظر مرحوم سید (ره)، اگر نجاست به داخل کفش سرایت کند، داخل کفش با راه رفتن و مشی بر زمین، پاک نمیشود، بلکه در طهارت باطن کفش یا لایههای کفش، به وسیله راه رفتن، در صورتی که نجاست در باطن نفوذ کند نیز اشکال است [،یعنی اگر نجاست علاوه بر ظاهرِ کفِ کفش در باطن آن نیز نفوذ کند، این نجاست با راه رفتن بر روی زمین برطرف نمیشود]؛ هرچند گفته شده است که باطن کفش نیز به تبع ظاهر به وسیله راه رفتن بر روی زمین پاک میشود.
دلیل عدم تطهیر داخل و باطن کفش متنجِّس به وسیله راه رفتن بر زمین
دلیل اینکه داخل کفش و باطن کفش با راه رفتن روی زمین، پاک نمیشود، این است که تعبیراتِ وارد شده در روایات، مانند صحیحه احول، حاکی از این است که فقط کفِ پا، کفِ کفش و امثال آن، به وسیله راه رفتن بر روی زمین پاک میشود. بنابراین، روایات از داخل کفش انصراف دارند. پس اگر نجاستی به داخل کفش اصابت کند، وجهی برای پاک شدن آن [داخل کفش] با راه رفتن و مسح بر روی زمین، وجود ندارد.
در این مورد، به نظر آیتالله خویی (ره)، تطهیر به وسیله زمین بالاتر از تطهیر به وسیله آب نیست لذا همانطور که اگر علاوه بر ظاهر کفش باطن آن نیز نجس باشد، با شستن ظاهر کفش، داخل و باطن آن پاک نمیشود، در این مورد نیز که کفشِ متنجِّس به وسیله زمین پاک میشود، فقط ظاهر کفش (قسمت بیرونیِ کفِ کفش) با راه رفتن بر روی زمین پاک میشود و داخل و باطن کفش همچنان نجس باقی میماند لذا نمیتوان گفت که باطن کفش نیز به تبع ظاهر آن با راه رفتن بر روی زمین پاک میشود.
البته همانطور که در جلسات قبل گفته شد، حواشی کفش که به طور طبیعی به زمین اصابت میکند، با راه رفتن و مشی بر زمین پاک میشوند.
مسأله350: «في طهارة ما بين أصابع الرجل إشكال، أما أخمص القدم فإن وصل إلى الأرض يطهر و إلا فلا؛ فاللازم وصول تمام الأجزاء النجسة إلى الأرض. فلو كان تمام باطن القدم نجسا و مشى على بعضه لا يطهر الجميع، بل خصوص ما وصل إلى الأرض».[5]
به نظر مرحوم سید (ره)، در طهارت بین انگشتان پا به وسیله راه رفتن، اشکال هست. اما گودی کف پا اگر هنگام راه رافتن به زمین برسد، با راه رفتن پاک میشود، ولی اگر آن هنگام راه رفتن به زمین نرسد، پاک نمیشود. پس لازم است که هنگام راه رفتن، تمام اجزاء نجس به زمین برسد تا پاک شود. پس اگر تمام کف پا نجس باشد و انسان بر بعضی از کف پا راه برود [مثلاً روی انگشتان پا راه برود]، فقط آن قسمتهایی که هنگام راه رفتن با زمین تماس داشتهاند، پاک میشوند و اینگونه نیست که تمام کف پا [حتی آن قسمتهایی که با زمین تماس نداشته است،] پاک شود لذا قسمتهایی که با زمین در تماس نبودهاند، همچنان نجس باقی میمانند.البته اگر زمین نرم باشد یا شخص طوری قدم بردارد که گودی کف پا به زمین برسد، طبعاً آن قسمتهایی که با زمین تماس داشتهاند، پاک میشوند.
دلیل پاک نشدن بین انگشتان با راه رفتن بر زمین
دلیل عدم تطهیر بین انگشتان پا به وسیله راه رفتن، این است که در روایات به میان انگشتان اشارهای نشده است، بلکه روایات فقط به طهارت کفِ کفش یا پا دلالت دارند.
البته عدهای از بزرگان برای اثبات تطهیر بین انگشتان به وسیله راه رفتن به صحیحه زراره استناد کردهاند:
عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ؛ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع) رَجُلٌ وَطِئَ عَلَى عَذِرَةٍ فَسَاخَتْ رِجْلُهُ فِيهَا أَ يَنْقُضُ ذَلِكَ وُضُوءَهُ وَ هَلْ يَجِبُ عَلَيْهِ غَسْلُهَا؟ فَقَالَ(ع): «لَا يَغْسِلُهَا إِلَّا أَنْ يَقْذَرَهَا وَ لَكِنَّهُ يَمْسَحُهَا حَتَّى يَذْهَبَ أَثَرُهَا وَ يُصَلِّي».[6]
گفتهاند که روایت زراره اطلاق دارد و «یمسحها» که در این روایت آمده است، شامل بین انگشتان نیز میشود زیرا امام باقر (ع) فقط به حصول طهارت به وسیله مسح بر زمین اشاره کرده است و نفرموده است که باید مراقب باشد تا نجاستهایی که بین انگشتان قرار دارد نیز برطرف شوند.
نظر آقای خویی (ره) در کیفیت تطهیر بین انگشتان پا
به نظر مرحوم آیتالله خویی (ره)، در مواردی که تطهیر بین انگشتان پا با مسح بر زمین امکانپذیر نباشد، میتوان از اجزاء منفصله زمین استفاده کرد، یعنی اگر بین انگشتان نجس شده است، میتوان سنگ یا کلوخی برداشت و محل متنجِّس را تطهیر کرد که این امر مشکلی، ایجاد نمیکند.
«والحمد لله رب العالمین»
[1]. سید محمد کاظم طباطبایی، یزدی، ج1، ص125.
[2]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج3، کتاب الطهارة، ابواب النجاسات، باب32، ص459، ح4.
[3]. همان، ج3، ابواب التیمم، باب7، ص350، ح7.
[4]. سید محمد کاظم طباطبایی، یزدی، ج1، ص127.
[5]. همان.
[6]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 3، کتاب الطهارة، ابواب النجاسات، باب 32، ص458، ح7 .