اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، والصلاة والسلام علی سیدنا و نبینا حبیب اله العالمین، ابیالقاسم المحمد، وعلی آله الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین الهداة المهدیین واللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : (مَنْ فُتِحَ لَهُ بَابُ خَيْرٍ فَلْيَنْتَهِزْهُ فَإِنَّهُ لَا يَدْرِي مَتَى يُغْلَقُ عَنْهُ)[1]
من هم به سهم خودم حضور شما خواهران محترمه را در حوزههای علمیه خواهران خوشامد عرض میکنم و هرچند که ماههای آغازین سال تحصیلی است برای موفقیت تک تک شما از خدای بزرگ توفیق و پیشرفت و سعادت آرزومندم. از همت بلند بزرگواران دستاندرکار این برنامه برادر عزیز و بزرگوارمان جناب حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای قندی و همکاران محترمشان در برگزاری اینگونه جلسات تقدیر و تشکر میکنم. کاری است بسیار ارزشمند و مورد نیاز. من مطالب را در دو بخش خلاصه میکنم خدمت شما خواهران؛
بخش اول این است که اساساً چه ضرورتی داشت در کنار تاسیس حوزههای برادران، حوزههایی به عنوان حوزههای خواهران تشکیل بشود و روز به روز هم گسترش پیدا کند؟
مطلب دوم راجع به این هست که حالا که این شرایط فراهم شده خواهرانی که ورود پیدا کردند در حوزه به خصوص شما که سال اول طلبگیتان را دارید تجربه میکنید چه اقداماتی را انجام بدهید تا در پایان راه بعد از گذشت چند سال احساس موفقیت کنید و براساس اهدافی که مدنظرتان بوده در حقیقت نسبت به آن اهداف به موفقیت نائل آیید. در رابطه با مطلب اول که چه ضرورتی برای تاسیس حوزههای خواهران وجود داشته، دو جهت به نظر من ضرورت تاسیس حوزه خواهران را ایجاد کرده:
یک. خواهران هم مانند برادران میخواهند با معارف اسلامی آشنا بشوند، چرا یکجانبه تنها برادران با مسائل دینی، احکام، معارف، تفسیر، کلام، تاریخ آشنا بشوند. ما در جامعهای زندگی میکنیم به عنوان جامعه اسلامی تفاوتی از نظر تحصیل علم، از نظر رشد و ارتقاء معنوی، بین برادران و خواهران نیست، این قرآن مجید ماست میفرماید: (مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ)[2] قرآن میگوید فرقی بین زن و مرد نیست، بین خواهر و برادر تفاوتی نیست، معیار و شاخص ما عمل صالح است، معیار و شاخص در نزد خدای متعال ایمان است، بنابراین همانطور که برادران و جنس مرد میتوانند به مراتب عالی کمال، به مراتب عالی علمی و معنوی و تهذیب نفس دسترسی پیدا بکنند این فرصت را دین ما و حوزههای دینی ما و قرآن ما و مکتب ما برای خواهران هم ایجاد کرده، اینها هم میتوانند عالمه باشند، ملا باشند، تحصیل کرده باشند، به مدارج عالی علمی و کمالات معنوی دسترسی پیدا کنند، پس چرا حوزه خواهران؟ به دلیل اینکه خواهران مانند برادران، جنس زن مانند مرد، همانطور که عرصه برای رشد و تعالی مردان وجود دارد، عرصه برای رشد و تعالی زنان هم وجود دارد، اینها نباید از غافله علم و جهاد و رشد و تعالی و معنویت عقب بمانند، این نکته اول، همانطور که ما در طول تاریخ داشتیم، در عصر ائمه داشتیم، خود صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س) خود زینب کبری(س) غیر از آن ویژگی و انتصابشان به اهل بیت که در جایگاه خودش محفوظ است، ما موقعی که در رابطه با صدیقه طاهره (س) صحبت میکنیم، در رابطه با زینب کبری(س) صحبت میکنیم، یا در رابطه با زنان عصر پیامبر (ص) و عصر ائمه(ع) صحبت میکنیم، شخصیتهایی که از میان زنان برخواستند یک بخش مهمی برمیگردد به تسلط آنها بر مباحث علمی و دینی، دانشمند بودند و عالمه بودند و درخشیدند.
پاسخ دوم این است که نیازهای جامعه ما این اقتضاء را دارد، جامعه امروز ما بخش قابل توجهی از آن را بانوان و زنان تشکیل میدهند، ما درست است که خطبایمان، گویندگانمان در بین حوزههای برادران شکل میگیرند، با خطابههایشان، با منبرهایشان، با سخنرانیهایشان هم برای مردان قابل استفاده است، هم برای زنان قابل استفاده است، الان اینطوری است، اما ما یکسری مواردی در جامعه داریم که این موارد ایجاب میکند که خود خواهران با مسلح بودن به سلاح علم و دانش، با مسلح بودن به کمالات معنوی اینها ورود پیدا کنند، عرصه خانواده، عرصه آموزش و پرورش، عرصه دانشگاهها، عرصه مجامع مختلف، خواهران ورود پیدا کنند و در نتیجه به خاطر ورودشان بتوانند آن نقش آفرینی و تاثیرگذاری لازم را داشته باشند، شما تجربه خواهید کرد آغاز راه هستید، بعد از چند سال فراگیری دانش در این حوزههای خواهران میدانید موقعی که دانشی را اندوختید و به جایی رسیدید که میتوانید کلام و پیامتان را به دیگران منتقل کنید، نقش و تاثیرتان را خوب خواهید فهمید، موقعی که جایی ورود پیدا میکنید، سخنرانی میکنید، کلاسی برگزار میکنید، نقش و تاثیر شما نقش و تاثیر فوق العادهای است، این راجع به اصل ضرورت تشکیل حوزههای خواهران و ضرورت تحصیل خواهران در حوزههای علمیه خواهران و لذا همانطور که اشاره فرمودند علاوه بر مدیریتی که الان دارد حوزههای خواهران، علاوه بر جامعه الزهرا، در سراسر کشور خوشبختانه ما حوزه داریم. علاوه بر شورای سیاستگذاری حوزههای علمیه برادران یک شورای سیاستگذاری برای حوزههای علمیه خواهران هست که سیاستگذاری میکنند، برنامهریزی میکنند و امیدواریم روز به روز امکاناتشان فراهم بشود و بزرگواران بتوانند حوزههای خواهران را در سراسر کشور گسترش بدهند، رشتههای تخصصی ایجاد بکنند و حقیقتاً به شما عرض کنم، بنای ما و نظر ما این است که همانگونه که برادران رشد میکنند، صاحب تخصص در علوم مختلف اسلامی میشوند، خواهران هم به این درجه از رشد و کمال و معنویت دسترسی پیدا کنند.
اما نکته دوم، نکته دوم این است که حالا که معلوم شد شما بیحساب این راه را انتخاب نکردید، با یک محاسبه دقیق این راه را انتخاب کردید، خودتان نیازمند به مسائل بودهاید و جامعه هم به شما نیازمند است، حالا چه کنیم که موفق بشویم، راهکار برای موفقیت چیست؟ تقریباً نزدیک به دو ماه از سال تحصیلی شما گذشته چه کنید که موفقیت لازم را در این عرصه داشته باشید، راه موفقیت این کلمات و روایاتی است که در این زمینه وجود دارد و من امشب تقدیم حضور شما میکنم که انشاءالله شما بتوانید استفاده کنید، وجود مقدس امیرالمؤمنین یک جملهای دارد و آن جمله، جمله جالبی است، میفرماید: (العلم لا يحصل إلّا بخمسة أشياء: أوّلها: بكثرة السّؤال و الثّاني: بكثرة الاشتغال و الثّالث: بتطهير الأفعال و الرّابع: بخدمة الرجال و الخامس: باستعانة ذي الجلال)[3]؛ علم برای کسی فرق نمیکند، مرد، زن، خواهر، برادر، علم به دست نمیآید مگر در پرتو پنج چیز، یعنی شما که آغاز راه هستید روی این 5 نکته کلیدی که منشور ورود طلبه به حوزههاست، چه خواهر و چه برادر، این 5 نکته را به عنوان دستورالعمل قرار بدهید برای پیشرفت تحصیلیتان، اینجا نوشتهاند بحث طلیعه حضور، یعنی برای شروع در کار ما یک آموزشهایی ببینیم و یک شناختی پیدا کنیم که با آگاهی ورود در عرصه طلبگی پیدا کنیم، اولین نکتهای که امیرالمؤمنین میفرماید این نکته است: «أوّلها: بكثرة السّؤال»؛ یعنی شما خواهران اگر میخواهید موفق بشوید و همان سال اول به موفقیت چشمگیری نائر بشوید که پایان سال با کارنامه روشن و درخشانی مورد تشویق قرار بگیرید راه کارش کثرت سوال است؛ یعنی در کلاسی که حضور پیدا میکنید کنجکاو باشید، روح پرسشگری در میان شما وجود داشته باشد، پرسشگر باشید تا مطلبی را ندانستهاید و به آن پی نبردهاید از آن عبور نکنید، این نکته مهمی است، بعضیها در کلاس درس حضور پیدا میکنند اما حضورشان در کلاس درس یک حضور تشریفاتی است، ساعتی را بگذرانند وتمام، ولی بعضیها حضور در کلاس درس پیدا میکنند، دقیقاً توجه میکنند استاد چه میگوید، قبل از درس استاد مطالعه میکنند، بعد این درس را مباحثه میکنند، کاملاً این درس را روانشده، یادداشت شده، نوشته شده میگذارند کنار، میگویند این درس را کاملاً همه جوانب آن چه صرف، چه نحو، چه منطق، چه تاریخ و چه احکام، هر درسی که داریم مطالعه کردیم. پس مورد اول کثرت سوال است، کثرت سوال نه اینکه اجازه ندهید استاد حرف بزند، روح پرسشگری، یعنی تا چیزی را نفهمیدهاید عبور نکنید، دومین نکتهای که امیرالمؤمنین علی(ع) مطرح میکند بعد از مسئله کثرت سوال میفرماید، «و الثّاني: بكثرة الاشتغال»؛ خواهران، حالا که خدا به شما توفیق داده در این وادی وارد شدهاید، ممکن بود شما مسیر دانشگاه را بروید، خوب آن هم مسیری است، همکلاسیهای شما الان تعدادی در دانشگاه هستند شما آمدهاید اینجا؛ یا میخواهند بروند دانشگاه، کثرة الاشتغال یعنی چی؟ یعنی پر کار بودن، انسانهای بیحال، انسانهای کسل، انسانی که حال درس خواندن ندارند، این غیر از روح پرسشگری است، کثرت الاشتغال یعنی از تمام ظرفیتها و فرصتهای در اختیار استفاده کرد، شب تا یک زمان مشخصی که برایتان گذاشتند مطالعه کنید، حضور در کلاسهای درس یک حضور جدی باشد نه هر روز به بهانهای دچار کم حوصلگی شدن و درس را تعطیل کردن؛ کثرت اشتغال یعنی پر کار بودن، انسانهای پر کار موفق میشوند، به شما بگویم همه موفقیتها از رهگذر نبوغ و استعداد بالا نیست، ما افرادی داشتیم که بخاطر اینکه دارای استعداد بالا بودن، دارای نبوغ بالا بودن یک نوع حالت غرور به آنها دست داده، درس را جدی نمیگرفتند، میگفتند حالا آنچه استاد میگوید ما هم یاد میگیریم، در عوض افرادی که نبوغ لازم و استعداد لازم نداشتند ولی پر کار بودند، از تمام آناتشان فرصتهای در اختیارشان استفاده میکردند، اینها در پایان راه موفق بودند نه افراد مستعد و افراد دارای نبوغ، بنابراین از ظرفیتهایتان استفاده کنید، از فرصتهای در اختیار استفاده کنید، در مدرسهتان اگر کتابخانه است، به جای اینکه بنشینید و گعده کنید و حرف اینجا و آنجا بزنید یک ساعتهایی را برای مطالعه در کتابخانه با یک فضای آرام، درس را مطالعه کنید و بدانید و همانطور که عرض کردم هر چه را هم که نمیدانید و متوجه نشدید از اساتیدتان سوال کنید و استفاده کنید. نکته سومی که امیرالمومنین به عنوان منشور طلبگی بیان میکند که در طلیعه حضور باید شما به آن توجه کنید میفرماید: «و الثّالث: بتطهير الأفعال»؛ ممکن است انسان روح پرسشگری داشته باشد، ممکن است پر کار هم باشد از تمام فرصتهایش استفاده کند ولی این میشود بُعد علمی، حوزههای علمیه ما چه حوزههای برادران و چه حوزههای خواهران دو بال دارد، یک بال علم است و بال دیگر اخلاق و تهذیب و تزکیه نفس. اگر کسی یک بال را در نظر بگیرد و از بال دوم غفلت کند این یک طلبه موفق، دانشجوی موفق، خواهر موفق نخواهد شد در عرصه طلبگی، لذا امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «و الثّالث: بتطهير الأفعال»؛ تطهیر افعال یعنی چه؟ یعنی کارهایی که انجام میدهی،- افعال جمع فعل است- پاک و پاکیزه انجام بدهی؛ از نیتتان تا عملی که در خارج انجام میدهی، یعنی الان این دو ماهی که بر شما گذشته به نظر من خیلی از مسائل باید برای شما حل شده باشد و از محضر اساتیدتان استفاده کرده باشید، با نماز اول وقت دیگر کاملاً انس گرفته باشید، دیگر گذشت آن زمانی که نماز را با تاخیر میخواندید، در عالَم طلبگی آمدید نماز اول وقت حتماً به شما یادآوری کردند که اُنس با خدا آن هم در دل شب چقدر برکات و توفیقات برای شما دارد، بخصوص سن و سال شما که هنوز سنی از شما نگذشته، شرایط و اقتضائات شما به گونهای است که هر چقدر این دل شما مصفاتر و پاکتر، اعتقاد شما پاکتر، کارهایی که انجام میدهید برای خدا و اخلاص بیشتر به همان مقدار در موفقیت شما تاثیرش بیشتر هست، طبق تجربهای که ما داریم، کسانی که به جایی رسیدند اینگونه نبوده که تنها با چند اصطلاح صرف و نحو و تاریخ و اینها موفقیت پیدا کردند، آن توجه خدا به آنهاست. تعبیری امام باقر دارد که تعبیر جالبی است، میفرمایند: (عَنِ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ مَا مِنْ قَطْرَةٍ أَحَبَ إِلَى اللَّهِ مِنْ قَطْرَةِ دَمٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ قَطْرَةٍ مِنْ دُمُوعِ عَيْنٍ فِي سَوَادِ اللَّيْلِ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ)[4]؛ دو قطره پیش خدا ارزشمند است یکی قطره خون شهید آن لحظهای که به زمین میریزد خیلی پیش خدا محبوب است، دوم قطره اشک در دل شب از خوف خدا اشک ریختن؛ تطهیر افعال یعنی انسان به گونهای با خدا انس پیدا کند، اگر توانستید با خدا انس پیدا کنید، اگر توانستید با اهل بیت انس پیدا کنید، شما حرفتان اثر پیدا میکند، کلامتان اثر میکند، آن موقع سخن که از دل برآید بر دل نشیند، این هم نکته سوم که البته راه طولانی است، یک شبه نمیشود این راه را طی کرد، شما شاید رفتهاید سر مزار علامه طباطبایی، سر مزار مراجع بزرگواری که اینجا هستند، شخصیتها، مراجع اینها کار یک روز و دو روز و ده روزشان نبوده. علامه طباطبایی که قبرشان در این حرم مطهر هست میگوید من 17 سال، آغاز دوره طلبگی 17 سال شبها را تا صبح نخوابیدم، آن عالم بزرگ میگوید من به خاطر گفتن یک الحمدلله که به ظاهر کلمه الحمدلله کلمه بدی نیست بلکه بسیار خوب هم هست، میگوید به خاطر یک کلمه الحمدلله هنوز دارم استغفار میکنم، گفتند آقا الحمدلله گفتن که استغفار ندارد، گفت چرا استغفار دارد، من در مدرسه بودم و مشغول تدریس بودم، یک مرتبه به من خبر دادند فلان محله آتش گرفته، نگران شدم که خانه ما هم آن محله است، آتش گرفته یا نگرفته؟ بعد که پرس و جو کردم گفتند نه خانه شما آتش نگرفته، گفتم الحمدلله، بخاطر آن الحمدلله دارم استغفار میکنم، یعنی حالا خانه دیگران آتش گرفته طوری نیست خانه ما آتش نگرفته الحمدلله؛ برای آن الحمدلله من دارم استغفار میکنم، خوب دقت کنید، اولیاء الهی و بزرگان ما حرفهایشان و عملکردهایشان با حساب و کتاب بوده، بنابراین تطهیر افعال و پاک عمل کردن، مهذب بودن، نکته بسیار مهمی است که در زندگیتان رعایت کنید، غیبت نکنید، دروغ نگویید، تهمت نزنید، بیخود دیگران را مسخره نکنید، اینها پاسخ میخواهد، اگر میتوانید سکوت کنید. در روایات وارد شده، سکوت طلاست، بنا نیست جایی که لازم نیست انسان حرف بزند، حرف بزند.
نکته چهارم، «و الرّابع: بخدمة الرجال»، بخدمة الرجال یعنی چه؟ مقصود این است که در محضر اساتید، احترام اساتید را حفظ کنید، در حقیقت نقش یک خدمتگذار نسبت به استاد پیدا کنید تا بتوانید از علم و دانش استاد استفاده کنید و بهره ببرید، حرمت استاد، تکریم استاد، حرمت جایگاه استاد اینها موفقیت است، تجربه نشان میدهد طلبه، دانش آموز، دانشجو اگر نسبت به استادش بیحرمتی و بیاعتنایی کرده گاهی جوان مرگ شدند، لذا حریم استادها را حفظ کنید تا بتوانید از دانش و علم و اخلاق و معنویتشان استفاده کنید و نکته پنجم به عنوان پنجمین اصل از اصول طلبگی: امیرالمومنین میفرماید: پنجمین اصل عبارت از این است که «و الخامس: باستعانة ذي الجلال»؛ یعنی انسان ممکن است روح پرسشگری داشته باشد. اصل اول، ممکن است انسان پرکاری باشد، ممکن است تلاش در جهت تهذیب نفس داشته باشد، ممکن است حرمت استاد را هم نگه بدارد ولی اینها برای انسان میسور نیست، فراهم نمیشود مگر به امدادهای غیبی الهی. باستعانة ذی الجلال، یعنی کمک گرفتن از ذات کبریایی حق تعالی.
شما تازه آمدهاید، ورودتان تازه است، دلهایتان پاک و آماده است، این نکته اول و این 5 اصلی که امیرالمومنین علی(ع) مطرح کرد، من یک چند اصل دیگر هم عرض میکنم و دعایتان میکنم و دیگر طولانی نمیکنم سخن را، امیرالمؤمنین یک جملهای از پیغمبر اکرم و نبی مکرم خاتم انبیاء محمد مصطفی(ص) دارند و آن نکته این است میفرماید: (مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِلَّهِ لَمْ يُصِبْ مِنْهُ بَاباً إِلَّا ازْدَادَ بِهِ فِي نَفْسِهِ ذُلًّا وَ فِي النَّاسِ تَوَاضُعاً وَ لِلَّهِ خَوْفاً وَ فِي الدِّينِ اجْتِهَاداً وَ ذَلِكَ الَّذِي يَنْتَفِعُ بِالْعِلْمِ فَلْيَتَعَلَّمْه)[5] این هم چند اصل دیگر طلبگی است، این هم امیرالمومنین از پیامبر نقل میکنند، آن جمله اول کلام امیرالمومنین بود. پیامبر اکرم به نقل امیرالمومنین میفرماید: من طلب العلم لله؛ یعنی خواهر محترمهای که از پدر و مادر خداحافظی کرده و وارد حوزه شده، این طلب العلم لله است؛ یعنی به خاطر خدا آمده دنبال تحصیل، نه به دنبال مدرک است، نه به دنبال پست است و نه به دنبال ریاست، طلب العلم لله؛ به خاطر خدا آمده دنبال علم و دانش، لَمْ يُصِبْ مِنْهُ بَاباً؛ میگوید به بابی از علم نمیرسد، میگویند اگر صرف میخواند، نحو میخواند، منطق میخواند، تاریخ میخواند، هر علمی که میخواند میگوید به هر بابی از ابواب علوم که رسید این نمیگوید من به جایی رسیدم، چنین و چنانم، روز به روز احساس کوچکی بیشتر میکند. لَمْ يُصِبْ مِنْهُ بَاباً إِلَّا ازْدَادَ بِهِ فِي نَفْسِهِ ذُلًّا؛ یعنی در وجود خودش احساس یک نوع ذلت و کوچکی میکند، میگوید خدایا یعنی معرفتش بیشتر میشود، هر مقدار دانش و معرفت و آگاهیاش بیشتر میشود، خودش را کوچکتر میبیند در مقابل خدا، (عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِم)[6]؛ آنکه در پیش او بزرگ جلوه میکند، خداست و آنچه که کوچک جلوه میکند غیرخداست. پس درس بخوانیم به تعبیر امیرالمومنین تا در خودمان احساس کوچکی کنیم، بگوییم به جایی نرسیدیم اگر یک تعریفی از ما کردند بگوییم ما هنوز اول و آغاز راه هستیم، کاری نکردهایم؛ نکته دوم، وفی الناس تواضعاً؛ خواهران، نکند چند اصطلاح یاد گرفتید، سال اول رفتید سال دوم، سال سوم و سال چهارم، بعد خودتان را تافته جدابافته از دیگران بدانید، امیرالمومنین میفرماید: «فی الناس تواضعاً؛ یعنی اگر در جامعه حضور پیدا میکنید، با حالت تواضع و فروتنی باشد. در حالات پیغمبر شنیدهاید در یک مجلس که وارد میشد هر جایی خالی بود مینشست و به گونهای مینشست که تشخیص داده نمیشد این پیغمبر است یا غیر پیغمبر؛ یعنی برای خودتان جلال و جبروت درست نکنید، تواضع، فروتنی؛ این اصل کار طلبگی است، این را رعایت کنید، این هم نکته دوم. ولله خوفاً؛ خدا ترسی باید در وجود شما موج بزند، إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ؛[7] یعنی تنها علما از خدا میترسند، چون هرچه درجه معرفت و دانششان بیشتر میشود، به همین مقدار خدا ترسیشان بیشتر است. ولله خوفاً؛ پس ببینید احساس کوچکی میکنند نه تکبر، حالت تواضع در بین مردم دارند، روح خداترسی در وجودشان است، یعنی اگر یک غیبتی پیش او کردند، مثل حضرت امام(ره) چهره به گونهای نشان میداد که شخص بفهمد امام راضی نیست که در حضور او از کسی غیبت شود، این روحیه را امام داشتند و للهخوفاً وفی الدین اجتهاداً؛ یعنی حالا که آمدید طلبه شدید درس را به گونه مجتهدانه و عالمانه بخوانید.
همت بلند دار که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیدهاند
همت بلند دار که زنان روزگار از همت بلند به جایی رسیدهاند
یعنی نگویید حالا ما 4-5 سال یک چیزی میخوانیم و تمام؛ نه! از الان در نظر بگیرید، عالمه، فاضله، ملا، مولف، محقق، مبلغ حتی صاحب رساله. یعنی رساله علمی؛ این شخصیت شما میتواند همت بلند داشته باشید، لذا میفرماید: و فی الدین اجتهاداً؛ بعد حضرت (ع) میفرماید که: «وَ ذَلِكَ الَّذِي يَنْتَفِعُ بِالْعِلْمِ فَلْيَتَعَلَّمْه»؛ انسانی که این خصلتها را دارد برای خدا درس شروع کرده، نه برای پست و مقام، هر روز هم که جلوتر میرود، احساس کوچکی میکند، در مردم هم که ظاهر میشود، متواضع است، خدا ترس است و عالمانه و به قصد اینکه ملا و مجتهد و مبلغ بشود و یک انسان از نظر علمی چیره دست بشود درس میخواند. امیرالمومنین میفرماید: وَ ذَلِكَ الَّذِي يَنْتَفِعُ بِالْعِلْمِ فَلْيَتَعَلَّمْه ؛ این انسان از علم استفاده میکند و سزاوار است که این در عالم طلبگی و حوزوی بماند، این هم نکته دوم و روایت دوم.
یک نکته سومی هم خدمتتان عرض میکنم و دعا کنم شما را. خواهران! بدانید همهمان، چه من گوینده و چه شما، زیر نظر هستیم، یک جمله از حضرت امام یادتان هست که فرمود: عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه نکنیم؛ میدانید این مطلب از کجا گرفته شده؟ از این آیه گرفته شده: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»[8] یعنی پیغمبر به این مردم بگو هر طور میخواهید عمل کنید بکنید، ولی یک نکته را داشته باشید، «فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» یعنی سه ناظر شما را میبیند؛ -شما موقعی که در جلسه امتحان شرکت میکنید اگر ناظر باشد حساب میبرید-، 1. یک خدا ناظر است؛ 2. دومین ناظر پیامبر است؛ 3. سوم هم مومنان که طبق تفاسیر منظور از مومنون، ائمه و اهل بیت هستند، یا به معنای عام، اینها به عنوان ناظر شما هستند، یعنی اعمال ما، رفتار ما تحت نظر است. مواظب باشید، به خصوص انسانهای معمولی کمتر انتظار از آنها میرود، ولی انتظار از من طلبه و از شما خواهر طلبه، بیشتر است، یعنی در رفتارمان، گفتارمان، در نشستنمان، در حجابمان، در صحبتکردنمان در تمام حرکات و سکنات ما یعنی الان خانههای شما، پدر و مادر و بستگان با یک دید دیگری، ولو دو ماه بیشتر نگذشته از دوران طلبگی شما، دو ماه و خوردهای، ولی الان با یک دید دیگری به شما نگاه میکنند، انتظار دیگری از شما دارند، «فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ». یک کلامی هم امام جواد(ع) دارد در همین راستاست بگویم و تمام؛ حضرت (ع) فرمودند: « وَ اعْلَمْ أَنَّكَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَيْنِ اللَّهِ فَانْظُرْ كَيْفَ تَكُونُ»[9]؛ حضرت (ع) به یک کسی میگوید بدان که تو از دید تیزبین خدا بیرون نیستی، «لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَيْنِ اللَّهِ فَانْظُرْ كَيْفَ تَكُونُ » حالا ملاحظه کن، اختیار با خودت است، میخواهی چه شکلی زندگی کنی؟ پس همه ما تحت نظر هستیم، طلبهها بیشتر تحت نظر هستند، چون مسئولیتمان سنگینتر است به تناسب مسئولیت، چون میگویند: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً- [فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ] فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِه»[10]. شما فردای ادعای پیشوایی دارید، ادعای اینکه ما نصیحت و ارشاد میکنیم، و سخن میگوییم و حرف میزنیم. بنابراین انسان ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش، تا ما خودمان را درست نکنیم، نمیتوانیم تاثیرگذار در فرهنگ جامعه باشیم، مجدداً برای تک تک شما آینده امیدوار کنندهای را آرزو میکنم، انشاءالله امیدوارم در سایه رسیدگی برادران و خواهران در حوزههای علمیه و تحصیل شما، به زمانشناسی شما و مجموعه مسایلی که لازمه طلبگی است انشاءالله عناصری و شخصیتهایی نقش آفرین و تاثیرگذار در جامعه انقلابی ما باشید، پروردگارا ما را بیامرز، به اسلام و اسلامیان عزت عنایت بفرما، پروردگارا در فرج مولایمان تعجیل بفرما، روح بلند رهبر فقیدمان عالی است، اعلی بگردان، به مقام معظم رهبر عزیز انقلابمان توفیق و طول عمر با برکت مرحمت بفرما، خدایا این خواهران محترمه ما، اساتیدشان، خودشان و همه دستاندرکاران را به اهداف بلندی که دارند نایل بگردان، توطئه دشمنان ما را به خودشان برگردان، فضای جامعه ما را فضای دینی و اسلامی قرار بده. والسلام علیکم ورحمة الله.
[1]. عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، ج1، ص 289.
[2]. «النحل»:97.
[3]. تحرير المواعظ العددية، ص 394.
[4]. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج97، ص14.
[5]. روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)، ج1، ص11.
[6]. تحف العقول، النص، ص159.
[7]. «الفاطر»: 28.
[8]. «التوبة»: 105.
[9]. تحف العقول، ص455.
[10]. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص480.