فصل فی الحیض 1402/10/17

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصل فی الحیض                                                              تاریخ: 17 دی 1402

موضوع جزئی: حکم خون مشتبه بین حیض و استحاضه                                     مصادف با: 24 جمادی ‏الثانی 1445                                                                                                                                       

سال تحصیلی: 1403-1402                                                                                    جلسه: 43

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه جلسه گذشته

 

بحث در تکوینی یا تعبّدی بودن اوصاف حیض بود. در اشکالات وارد شده بر کلام مرحوم امام خمینی (ره) [که قائل به تعبّدی بودن اوصاف است] نکاتی بیان شد. عرض شد که نظر مختار این است که اوصاف خون که در روایات ذکر شده‏اند نه اماره تعبّدیّه و ظنّیه بر حیضیّت یا استحاضه بودن خون می‏باشند [آن‏گونه که امام خمینی (ره) و آیت الله حکیم (ره) معتقدند] و نه اماره قطعیّه و علم‏آورند [آن‏گونه که مرحوم آخوند (ره) معتقد است] بنابراین، همان‏طور که در پاسخ از کلام امام (ره) عرض شد، اوصاف حیض، امارات تعبّدیه بر حیضیّت نیستند همچنین، بر خلاف نظر مرحوم آخوند (ره)، این اوصاف، تکوینی می‏باشند، لکن اماره قطعیه بر حیضیّت نیستند و زن با اوصاف تکوینیِ حیض، به حیضیّت قطع پیدا نمی‏کند زیرا از لسان روایات استفاده می‏شود که اوصاف حیض، در واقع اوصاف تکوینی می‏باشند، لکن این اوصاف در عین حال که تکوینی‏اند، علم‏آور نیستند و مکلّف با این اوصاف به حیضیت قطع پیدا نمی‏کند، بلکه با این اوصاف، فقط یک اطمینان نوعی برای زن پیدا می‏شود، یعنی یک مرحله از مرحله قطع پایین‏تر است زیرا گاهی ممکن است که زن از اوصاف حیض، به حیضیّت قطع پیدا نکند ولی اطمینان به حیضیّت پیدا کند و همین اطمینانی که مرحله نازله‏ی قطع است برای حکم به حیضیّت خون کفایت می‏کند، در حالی که نظر مرحوم آخوند (ره) این بود که اگر از اوصاف خون به حیضیّت علم پیدا نکند آن خون، حیض به حساب نمی‏آید.

 

سابقاً در مسأله 701 نکاتی درباره حجّیّت اطمینان عرض شد. مرحوم سید (ره) در این مسأله نوشته است که اگر از کسی که در بلوغ او شک است، خونی خارج شود که صفات حیض را داشته باشد [، یعنی گرم باشد، سیاه باشد، غلیظ باشد و به صورت دفعی و با فشار خارج شود]، محکوم به حیض است و خروج این خون علامت بلوغ است به خلاف موردی که خون، صفات حیض را داشته باشد ولی آن خون از کسی خارج شود که به عدم بلوغ او علم باشد که در این صورت، خون مذکور، حکم خون حیض را نخواهد داشت و این مراد از شرطیت بلوغ است [، یعنی بلوغ معیار برای ترتّبِ حیضیّت بر خون است لذا اگر نسبت به عدم بلوغ دختر، علم باشد و خونی از او خارج شود، آن خون، خون حیض نیست، هرچند که صفات خون حیض را داشته باشد][1].

 

در آن بحث، عرض شد که مرحوم محقق همدانی (ره)، مرحوم آقا ضیاء عراقی (ره)، مرحوم کاشف الغطاء (ره)، مرحوم امام (ره)، مرحوم آیت الله میلانی (ره) و حضرت آیت الله سیستانی (حفظه الله تعالی) معتقدند که صرف دیدن خونی که اوصافِ حیض را داشته باشد برای حکم به حیضیّت خون و تحقّق بلوغ کافی نیست، بلکه باید اطمینان به حیض بودن حاصل شود، یعنی در فرضی که به حیضیّت اطمینان پیدا شود، به حیض بودن آن خون و بلوغ حکم می‏شود ولی اگر اطمینان به حیضیّت حاصل نشود، به صرف داشتن اوصاف حیض نمی‏توان به حیضیّت حکم کرد. بنابراین، حصول اطمینان به حیضیّت خون از طریق اوصاف خون، کاشف از تحقّق نُه سالگی و بلوغ می‏باشد، یعنی اگر از طریق اوصاف خون به حیضیّت آن اطمینان حاصل شود، هرچند که اتمام نُه سالگی مشکوک باشد، خودِ این اطمینان، کاشف از تحقق نُه سالگی و بلوغ است.

 

نکته‏ای که در اینجا وجود دارد این است که علمای مذکور، حصول اطمینان به حیضیّت از طریق اوصاف را برای تحقّق حیضیّت لازم می‏دانند بر خلاف آیت الله تبریزی (ره) که معتقد است که اوصاف، اماره بر تحقّق حیض می‏باشند، اعم از اینکه در تحقّق نُه سالگی شک باشد یا نسبت به تحقّق نُه سالگی علم باشد. ایشان معتقد است که غرضِ امام معصوم (ع) از بیان روایاتِ اوصاف حیض، این است که هرگاه شخص در حیض بودن خون شک کند، این اوصاف را اماره بر حیض بودن قرار بدهد، یعنی شارع روایات را بی‏جهت بیان نکرده است، بلکه روایات را بیان کرده است که معیار برای شخصِ شاکّ باشد تا در موارد شک، به معیارهای مذکورِ در این روایات مراجعه کند و با تمسک به اوصاف بیان شده در روایات، خون حیض را از خون استحاضه تفکیک کند که اگر خون مورد نظر که در حیض بودن آن شک شده است، اوصاف مذکور را داشته باشد حیض وگرنه استحاضه است.

 

چند نکته در رابطه با اطمینان

 

نکته اول، در رابطه با تعریف اطمینان است. مقصود از اطمینان، حالت آرامش و سکونی است که به انسان دست می‏دهد، به گونه‏ای که هرچند احتمال خلاف نیز داده می‏شود، لکن آن احتمال، آن چنان ضعیف است که به سکون و آرامش انسان لطمه‏ای وارد نمی‏کند، یعنی احتمالِ خلاف خیلی ضعیف است.

 

نکته دوم، اینکه مراد از اطمینانی که عقلا به آن ترتیب اثر می‏دهند و آن را حجّت می‏دانند، اطمینان نوعِ عقلا نسبت به یک موضوع است، مثلاً وقتی خونی با اوصاف حیض به عقلا عرضه بشود، آن را خون حیض می‏دانند، به این معنا که اگر به عقلا گفته شود که شارع مقدس این اوصاف را برای خون حیض بیان کرده است، اگر خونی با این اوصاف در خارج محقق شد، عقلا می‏گویند که این خون، خون حیض است.

 

نکته سوم، اینکه قبل از مرحوم شیخ انصاری (ره)، بحث اطمینان مطرح نبوده است، ولی در لابلای کلمات مرحوم شیخ انصاری (ره) واژه اطمینان مشاهده می‏شود، از جمله اینکه ایشان در بحث انسداد از کتاب رسائل، به حجّیّتِ اطمینان تصریح کرده است و اطمینان را حکماً یا موضوعاً ملحق به علم دانسته است، یعنی یا از نظر موضوعی، اطمینان را ملحق به علم دانسته است یا اینکه اطمینان، حکم علم را دارد. مرحوم شیخ انصاری (ره) در بحث حجّیت خبر واحد نیز بحث اطمینان را مطرح کرده است و خبر اطمینان‏آور را حجّت می‏داند. بنابراین، اطمینان در نزد مرحوم شیخ انصاری (ره) یک امر ثابت شده‏ای بوده است.

 

نکته چهارم، اینکه عمده دلیل بر حجّیت اطمینان، سیره عقلاست، به این معنا که عقلا بر طبق اطمینان عمل می‏کنند و وقتی ردع و منعی از طرف شارع نباشد و شارع سکوت کرده باشد، خودِ این عدم ردع، دلیل بر حجّیّت اطمینان است.

 

نکته پنجم، اینکه حجّیتِ اطمینان ذاتی نیست، بر خلاف علم و قطع که حجیّتشان ذاتی است لذا شارع مقدس در بعضی از موارد می‏تواند عمل عقلا بر طبق اطمینان را منع کند لذا در نکته چهارم گفته شد که سیره عقلائیه به عمل بر طبق اطمینان است و شارع چون از آن منع نکرده است، دلیل بر حجّیت اطمینان است و این بدین معناست که برای شارع این حق وجود دارد که در بعضی موارد عمل عقلا بر طبق اطمینان را منع کند.

 

نکته ششم، این است که بنا بر حجّیّت اطمینان به عنوان یک اماره، جایی برای رجوع به اصول عملیه باقی نمی‏ماند زیرا با وجود علم یا اماره، جایی برای رجوع به اصول عملیه است بنابراین، دختری که در بلوغ خود شک دارد اگر خونی ببیند که اوصاف حیض را داشته باشد و عقلاء از اوصاف آن به حصول حیض اطمینان پیدا کنند، جایی برای استصحاب عدم حیض نیست و نمی‏توان با رجوع با این استصحاب به عدم حیضیّت حکم کرد.

 

نظر مختار

 

از لسان روایات استفاده می‏شود که اوصاف حیض، جنبه تکوینی دارند و اوصاف، اماراتی می‏باشند که منشأ اطمینان نوعی به حیض بودنِ خون می‏باشند و نسبت به حیض بودن خون قطع‏‏آور نیستند لذا گفته می‏شود که امام (ع) زنان را به اوصافی که در بین زنان شناخته شده است ارشاد می‏کند نه اینکه زن با کلام امام (ع)، نسبت به آن خون شناخت پیدا می‏کند، بلکه آن خون نزد زنان شناخته شده است و امام (ع) نیز به همان ارشاد می‏کند و زن نوعاً از اوصاف خون به حیضیّت آن اطمینان پیدا می‏کند و آنچه منشأ نوعیِ اطمینان می‏باشند در نزد عقلا حجّت است و در مانحن‏فیه نیز اوصاف، منشأ برای حصول اطمینان به حیضیّت می‏باشند، لکن لازم نیست که زن از اوصاف خون، اطمینان شخصی به حیضیّت پیدا کند، بلکه اطمینان نوعی به حیض بودن خون نیز کفایت می‏کند. بنابراین، نظر مختار، این است که بر خلاف نظر مرحوم آخوند (ره)، قطع به حیضیّت لازم نیست و حصول اطمینان نیز کفایت می‏کند، یعنی همین‏ که زن از اوصاف حیض اطمینان نوعی به حیض بودن پیدا کند، برای حکم به حیضیّت کفایت می‏کند زیرا قطع پیدا کردن، سخت و مشکل است و قطع پیدا کردن زن به حیضیّت از روی اوصاف خون، امری مشکل است لذا حصول اطمینان کفایت می‏کند.

 

فرع چهارم از مسأله 705

 

مرحوم سید (ره) نوشته است: «و إن اشتبه بدم البكارة يُختبر بإدخال قطنة في الفرج و الصبر قليلاً ثمّ‌ إخراجها، فإن كانت مُطَوَّقَةً بالدم فهو بكارة و إن كانت مُنغَمَسَةً به فهو حيض و الاختبار المذكور واجب»[2].

 

مرحوم سید (ره) فرموده است که اگر خون حیض به خون بکارت مشتبه شود، آزمایش می‏شود به اینکه پنبه در فرج داخل شود و کمی صبر شود و سپس آن پنبه خارج شود، پس اگر خونی که به پنبه اصابت کرده است طوق دارد، یعنی حالت دایره شکل دارد، خون بکارت است و اگر خون در پنبه فرو رفته باشد، حیض است و آزمایش مذکور، واجب است.  

 

مرحوم سید (ره) در فرع مذکور، چهار مطلب را مطرح کرده است؛

 

مطلب اول، کیفیت اختبار و نحوه تشخیص خون حیض از خون بکارت است.

 

مرحوم سید (ره) فرموده است که اگر خون حیض به خون بکارت مشتبه شود، آزمایش می‏شود به این نحو که زن پنبه را در فرج داخل کند و کمی صبر کند و سپس آن پنبه را خارج کند، پس اگر خونی که به پنبه اصابت کرده است طوق دارد، یعنی حالت دایره شکل دارد، خون بکارت است و اگر آن خون در پنبه فرو رفته باشد، حیض است.

 

اشتباه خون حیض به خون بکارت صُور مختلفی دارد که [اطلاق کلام مرحوم سید (ره) همه این صُور را شامل می‏شود و] به پنج صورت در این رابطه اشاره می‏شود؛

 

صورت اول، این است که زن با زوال بکارت، خون می‏بیند و به زوال بکارت علم دارد [مثلاً زفافی صورت گرفته است و بکارتِ زن زایل شده است] همچنین، به عدم حدوث حیض قبل از زوال بکارت نیز علم دارد [، یعنی علم دارد که حیض قبل از خروج این خون صورت نگرفته و این‏گونه نیست که حیضش تمام شده باشد و سپس این خون را دیده باشد] اما نوع خون برای او مشتبه شده است؛ به این نحو که با زوال بکارت و خروج خون شک می‏کند که آیا آن خونی که از او خارج شده است خون حیض است یا خون بکارت است- البته زوال بکارت همیشه همراه با خون نیست، بلکه ممکن است که زوال بکارت بدون خروج خون باشد-، مثل اینکه لحظه‏ای بعد از پاره شدن پرده بکارت خون زیادی از او خارج شود که شبیه خون حیض باشد و او شک کند که آیا حائض شده است یا این خون به پاره شدن پرده بکارت مربوط است؟

 

صورت دوم، این است که زن به زوال بکارت علم دارد و همچنین، به عدم حدوث حیض قبل از زوال بکارت نیز علم دارد همچنین، علم دارد که در لحظه بعد از زوال بکارت، خون بکارت از او خارج شده است، اما نسبت به خونی که در ادامه از او خارج شده است شک دارد که آیا آن خون، خون حیض است یا ادامه همان خون بکارت است؟

 

صاحب جواهر (ره) نوشته است: «فإنه قد يشتبه بدم العُذرَة أي البكارة كما لو افتضت البكارة فسال الدم ثم طرأ الاشتباه إما لكثرته أو استمراره أو نحوهما ان ذلك لحدوث دم الحيض و انقطاع دم العذرة أو انهما اختلطا أو انه دم عذرة فقط»[3]؛ گاهی خون حیض به خون بکارت مشتبه می‏شود، کما اینکه اگر بکارت پاره شود و خون جاری شود سپس، به خاطر زیاد بودن آن خون یا استمرار خون یا مثل این دو، برای انسان اشتباه رُخ دهد که آیا این خون، خون حیض است و خون بکارت قطع شده است یا خون حیض و بکارت با هم مخلوط شده‏اند یا اینکه آن خون، فقط خون بکارت است؟

 

صورت سوم، این است که زن به زوال بکارت علم دارد و بر خلاف صورت اول و دوم، به حدوث حیض قبل از زوال بکارت نیز علم دارد و نسبت به خونی که بعد از زوال بکارت از او خارج می‏شود شک می‏کند که آیا آن خون، ادامه حیض است یا خون بکارت است؟

 

صورت چهارم، این است که زن به عدم حدوث حیض قبل از هم‏بستر شدن، علم دارد و زوال بکارت برای او مشکوک است لذا با دیدن خون شک می‏کند که آیا این خون، خون حیض است یا خون بکارت است.

 

صورت پنجم، ان‏شاءالله، در جلسه آینده بیان خواهد شد.

 

«الحمدلله رب العالمین»

 



[1]. طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج1، ص316.

[2]. طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص317.

[3]. نجفی، محمد حسن‏بن باقر، جواهر الکلام (ط- القدیمة)، ج3، ص140.  

 

Please publish modules in offcanvas position.