فصل فی الحیض 1402/10/11

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصل فی الحیض                                                              تاریخ: 11 دی 1402

موضوع جزئی: حکم خون مشتبه بین حیض و استحاضه                                     مصادف با: 18 جمادی ‏الثانی 1445                                                                                                                                       

سال تحصیلی: 1403-1402                                                                                    جلسه: 40

 

 

 

 

 

 

 

  

 

 

 

خلاصه جلسه گذشته

 

عرض شد که یکی از رُواتی که در سلسله سند روایت یونس‏بن عبدالرحمن قرار دارد و وثاقت او مورد خدشه قرار گرفته است محمدبن عیسی بن عُبید یقطینی است که در جلسه گذشته نقض و ابرام‏هایی که در رابطه با ایشان وارد شده است ذکر شد.

 

جمع بندی

 

آیت الله خویی (ره) تضعیف محمدبن عیسی‏بن عُبید توسط ابن ولید را قبول ندارد و معتقد است که این تضعیف توان مقابله با کلام نجاشی که به تجلیل و تکریم محمدبن عیسی پرداخته را ندارد چون نجاشی از تعابیری همچون ثقةٌ، جلیلٌ، عینٌ، مَن مثل ابی جعفر محمدبن عیسی از او تجلیل کرده است و این تعابیر از طرف نجاشی در رابطه با کمتر کسی بکار رفته است.

 

آیت الله خویی (ره) فرموده است: «أنّ‌ تضعيف ابن الوليد أو غيره ممّا لا يمكن الاعتماد عليه في مقابل توثيق النّجاشي للرجل بقوله محمّد بن عيسى بن عبيد بن يقطين بن موسى، مولى أسد بن خزيمة، أبو جعفر، جليل في أصحابنا ثقة عين كثير الرّواية حسن التصانيف روى عن أبي جعفر الثّاني (عليه السلام) مكاتبة و مشافهة و ذكر أبو جعفر بن بابويه عن ابن الوليد أنّه قال: ما تفرّد به محمّد بن عيسى من كتب يونس و حديثه لا يعتمد عليه و رأيت أصحابنا ينكرون هذا القول و يقولون: مَن مثل أبي جعفر محمّد بن عيسى فإنّ‌ هذا يدلّنا على أنّ‌ وثاقة الرّجل كانت من الأُمور المشهورة في تلك الأزمنة و إنّما خالف في ذلك ابن الوليد و من ثمة أنكروا عليه ذلك و قد عرفت أنّ‌ عدم اعتماد ابن الوليد ممّا لا وجه له في نفسه، مضافاً إلى معارضته لما هو المشهور في تلك الأزمنة و لتصريح النجاشي بوثاقة الرّجل و ثنائه عليه و لما عن الفضل بن شاذان أنّه كان يحب الرّجل و يَثنِي عليه و يَمدَحه و يَميلُ إليه و يقول ليس في أقرانه مثلُه و كفى هذا في توثيق الرّجل و الاعتماد على رواياته»[1]؛ تضعیف ابن ولید یا غیر او از چیزهایی است که نمی‏توان در مقابل توثیق نجاشی به آن اعتماد کرد زیرا نجاشی در رابطه با محمدبن عیسی گفته است که او در بین اصحاب ما جلیل است، ثقه است، عین است، روایت از او زیاد نقل شده است، حسنُ التصانیف است و از امام جواد (ع) به صورت شفاهی و کتبی روایت نقل کرده است و شیخ صدوق (ره) از ابن ولید نقل کرده است که او گفته است که روایاتی که محمدبن عیسی به صورت متفرّد از کتب یونس نقل می‏کند مورد اعتماد نیست، در حالی که اصحاب ما این قول را رد می‏کنند و می‏گویند که چه کسی همانند ابی جعفر محمدبن عیسی است؟ مثل این تعبیر ما را بر این دلالت می‏کند که وثاقت محمدبن عیسی از امور مشهوره در آن زمان بوده است و ابن ولید با این مطلب مخالفت کرده است و از همین جا او را انکار کرده‏اند و تو دانستی که عدم اعتماد ابن ولید از چیزهایی است که وجهی ندارد، به علاوه اینکه سخن ابن ولید با آنچه که در آن زمان مشهور بوده است [به این معنا که وثاقت محمدبن عیسی از امور مشهوره بوده است] معارض است و همچنین، به خاطر تصریح نجاشی به وثاقت محمدبن عیسی و ستایش نجاشی از او و همچنین، به خاطر آنچه از فضل‏بن شاذان در رابطه با محمدبن عیسی وارد شده است که او را دوست داشته است و او را مدح و ثنا کرده و به سوی او تمایل داشته است و گفته است که در هم رده‏های او مثلش نبوده است فهمیده می‏شود که این تعابیر در وثاقت محمدبن عیسی و اعتماد به روایاتش کافی است.     

 

نتیجه: به نظر می‏رسد که روایت یونس‏بن عبدالرحمن [که امام خمینی (ره) برای مدعای خود، مبنی بر تعبّدی بودن اوصاف حیض به آن استناد کرد] از نظر سندی مشکلی ندارد.

 

بررسی دلالت روایت یونس‏بن عبدالرحمن

 

این روایت، مفصّل است که همه روایت به طور کامل در کتاب تهذیب بیان شده است[2].

 

در بخشی از این روایت این‏گونه آمده است: «أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ أَبِي حُبَيْشٍ أَتَتِ النَّبِيَّ (ص) فَقَالَتْ إِنِّي أُسْتَحَاضُ فَلَا أَطْهُرُ، فَقَالَ النَّبِيُّ (ص): «لَيْسَ ذَلِكِ بِحَيْضٍ إِنَّمَا هُوَ عَزْفٌ فَإِذَا أَقْبَلَتِ الْحَيْضَةُ فَدَعِي الصَّلَاةَ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاغْسِلِي... وَ كَانَ أَبِي يَقُولُ إِنَّهَا اسْتُحِيضَتْ سَبْعَ سِنِينَ فَفِي أَقَلَّ مِنْ هَذَا يَكُونُ الرِّيبَةُ وَ الِاخْتِلَاطُ فَلِهَذَا احْتَاجَتْ إِلَى أَنْ تَعْرِفَ إِقْبَالَ الدَّمِ مِنْ إِدْبَارِهِ وَ تَغَيُّرَ لَوْنِهِ مِنَ السَّوَادِ إِلَى غَيْرِهِ وَ ذَلِكَ أَنَّ دَمَ الْحَيْضِ أَسْوَدُ يُعْرَفُ وَ لَوْ كَانَتْ تَعْرِفُ أَيَّامَهَا مَا احْتَاجَتْ إِلَى مَعْرِفَةِ لَوْنِ الدَّمِ لِأَنَّ السُّنَّةَ فِي الْحَيْضِ أَنْ يَكُونَ الصُّفْرَةُ وَ الْكُدْرَةُ فَمَا فَوْقَهَا فِي أَيَّامِ الْحَيْضِ إِذَا عَرَفَتْ حَيْضاً كُلَّهُ... أَنَّ قَلِيل الدَّمِ وَ كَثِيرَهُ فِي أَيَّامِ الْحَيْضِ حَيْضٌ كُلَّهُ إِذَا كَانَتِ الْأَيَّامُ مَعْلُومَةً فَإِذَا جَهِلَتِ الْأَيَّامَ وَ عَدَدَهَا احْتَاجَتْ إِلَى النَّظَرِ إِلَى إِقْبَالِ الدَّمِ وَ إِدْبَارِهِ وَ تَغَيُّرِ لَوْنِهِ ثُمَّ تَدَعُ الصَّلَاةَ عَلَى قَدْرِ ذَلِك»[3]؛ فاطمه بنت ابی حبیش نزد رسول اکرم (ص) آمد و عرض کرد که از من خون خارج می‏شود و پاک نمی‏شوم، آن حضرت (ص) فرمود که آن خون، حیض نیست... و [امام صادق (ع) فرمود که] پدرم (امام باقر (ع)) می‏فرمود که فاطمه بنت حُبیش هفت سال به صورت مداوم خون می‏دید پس، در خونی کمتر از آن بین حیض و استحاضه شک و اختلاط پیش می‏آید بنابراین، او برای تشخیص خون حیض و استحاضه نیاز دارد که اقبال دم و ادبار دم را بشناسد، یعنی باید خونی که صفات کامل حیض را دارد و خونی که صفات حیض را ندارد و رنگش از سیاهی به غیر آن تغییر می‏کند بشناسد و خون حیض، سیاه رنگ و شناخته شده است و اگر زن ایام عادتش را بشناسد به شناخت رنگ خون نیازی ندارد [چون علم به ایام عادت برای حکم به حیضیّت، بر شناخت اوصاف حیض مقدم است، یعنی وقتی خون در ایام عادت باشد به حیض بودن آن حکم می‏‏شود، چه اوصاف حیض را داشته باشد و چه اوصاف حیض را نداشته باشد] زیرا سنّت درباره حیض این است که زردی و کِدر بودن و بالاتر از آن در ایام حیض، حیض محسوب می‏شود [به این معنا که اگر زن ایام عادتش را بداند، خونی که زرد رنگ یا کِدر یا مافوقِ کِدر باشد حیض شمرده می‏شود] پس، اگر ایام عادتش را بداند همه این خون‏ها حیض است... همانا در صورتی که ایام حیض معلوم باشد، خونی که در ایام حیض دیده شود، حیض است، کم باشد یا زیاد باشد پس اگر ایام حیض مجهول باشد و تعداد روزهایی که حیض می‏شود را نداند نیاز دارد که به صفات خون نگاه کند که آیا کم رنگ است یا پر رنگ است و به همان مقداری که خون می‏بیند نمازش را ترک می‏کند.

 

نکته: به نظر می‏رسد که «استحیضت» که در این روایت آمده است به معنای استمرار خون است و معنای لغوی آن مراد است و به معنای استحاضه مصطلح نمی‏باشد چون اگر به معنای اصطلاحی‏اش یعنی استحاضه باشد، شک و اختلاط با حیض معنا ندارد.

 

امام خمینی (ره) در اثبات مدعای خود، مبنی بر تعبّدی بودن صفات حیض، فرموده است: «فإنّ‌ الظاهر منها أنّ‌ إقبال الدم وإدباره وتغيّر لونه أمارة تعبّدية لتشخيصه و أنّها إذا اختلط عليها أيّامها و لم تعرف عددها ولا وقتها ممّا هي أمارة تعبّدية اخرى احتاجت إلى أمارة دونها في الأمارية و هي إقبال الدم وإدباره وتغيّر لونه من السواد... إلى غير ذلك، فلا يكون تغيّر لون الدم أمارة قطعية على الحيض و إلّا لم يعقل تأخّرها عن الرجوع إلى العادة المعلومة»[4]؛ ظاهرِ روایت [یونس‏بن عبدالرحمن] این است که اقبال دم و ادبار آن و تغییر رنگ خون، اماره تعبّدی برای تشخیص خون حیض از استحاضه است و این اوصاف، اماره‏اند برای کسی که ایام حیض برای او مشتبه شود و تعداد روزهای حیض و زمان آن را نداند که خودِ علم به عدد و وقتِ حیض اماره تعبّدی دیگری برای حکم به حیضیّت است و وقتی مکلّف عدد و وقت حیض را نداند به اوصاف رجوع می‏کند لذا اقبال دم و ادبار دم و تغییر رنگش از سیاهی به غیر آن، اماره قطعیه برای حکم به حیضیّت نیست وگرنه معقول نیست که از رجوع به عادت معلوم [از حیث عدد و وقت] متأخر باشد.

 

امام (ره) در ادامه فرموده است: «و بهذا يظهر: أنّ‌ المراد بقوله: «إنّ‌ دم الحيض أسود يُعرف» ليس هو المعروفية الوجدانية القطعية، بل الظنّية التعبّدية و لهذا قال: «ولو كانت تعرف أيّامها ما احتاجت إلى معرفة لون الدم؛ لأنّ‌ السُنّة في الحيض...» إلى آخره؛ فإنّ‌ الرجوع إلى معرفة لونه إذا كان بحسب احتياجها إليه وعند فقد ما يوصلها إلى معرفة الأيّام ولو تعبّداً، لا يعقل إلّا أن يكون أمارة ظنّية...»[5]؛ و از همین جا روشن می‏شود که مراد امام (ع) که در روایت مذکور، فرموده است «إنّ‌ دم الحيض أسود يُعرف»، معروفیت وجدانیِ قطعی نیست، بلکه معروفیت ظنّیِ تعبّدی مراد است و به همین خاطر فرموده است: «اگر ایام عادتش را بداند نیازی به شناخت رنگ خون نیست، زیرا سنّت درباره حیض این است که زردی و کِدر بودن و بالاتر از آن در ایام حیض، حیض محسوب می‏شود» پس، رجوع به شناخت رنگ خون و اوصاف حیض هنگامی که معرفت به رنگ خون برای او ضروری باشد و علم به ایام حیض، هرچند به صورت تعبّدی برای او مقدور نباشد، معقول نیست مگر اینکه اوصاف، اماره ظنی باشند... .

 

ادامه توضیح کلام امام (ره)، ان‏شاءالله، در جلسه آینده بیان خواهد شد.

 

 

 



[1]. موسوی خویی، ابوالقاسم، موسوعة الإمام الخوئی، ج7، ص150.

[2]. طوسی، محمدبن حسن، التهذیب، ج1، ص381، ح1183.

[3]. همان.

[4]. موسوى خمينى، سید روح اللّه، كتاب الطهارة، ج1، ص15.  

[5]. همان.

 

Please publish modules in offcanvas position.