فصل فی الحیض 1402/09/19

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصل فی الحیض                                                              تاریخ: 19 آذر 1402

موضوع جزئی: حکم خون مشتبه بین حیض و استحاضه                                     مصادف با: 26 جمادی ‏الاول 1445                                                                                                                                       

سال تحصیلی: 1403-1402                                                                                    جلسه: 33

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه جلسه گذشته

 

بحث در فرع سوم از مسأله 705 بود. گفته شد که مرحوم سید (ره) در این فرع به قاعده صفات و ایام عادت اشاره کرده و فرموده است که اگر خونی که از زن خارج می‏شود بین خون حیض و استحاضه مشتبه گردد باید به صفات خون نظر شود که اگر واجد اوصاف حیض باشد، به حیض بودن آن حکم می‏شود ولی اگر فاقد اوصاف حیض باشد باید دید که آیا آن خون در ایام عادت از زن خارج شده است یا در غیر ایام عادت خارج شده است که اگر در ایام عادت خارج شده باشد محکوم به حیضیّت است و اگر در ایام عادت نباشد استحاضه است. مرحوم سید (ره) قاعده صفات و عادت را که در این مسأله به آن اشاره شده است از روایات برداشت کرده است.

 

در ادامه به دلیل حکم مذکور در کلام مرحوم سید (ره)، مبنی بر رجوع به صفات و ایام عادت برای تمییز خون حیض از استحاضه اشاره شد و عرض شد که دلیل این حکم، روایاتی است که در این زمینه وارد شده‏اند که در جلسات گذشته به چهار روایت در این رابطه اشاره شد.

 

مراد مرحوم سید (ره)  از اماریّت اوصاف برای حیض

 

مرحوم سید (ره)، در مسأله مورد بحث (مسأله 705)، اوصاف خون حیض را به طور مطلق اماره و نشانه برای حیض بودن خون قرار داده است و رجوع به صفات را بر رجوع به در ایام عادت بودن خون مقدم داشته است. ان‏شاءالله، بعداً خواهیم گفت که فرمایش مرحوم سید (ره) کلّیت ندارد لذا در توجیه کلام ایشان عرض می‏شود که مرحوم سید (ره) در این بحث می‏خواهد به صورت اجمالی، دورنمایی از اماریّت اوصاف برای حیض بودن را نشان دهد، به این معنا که اوصاف جنبه اماریّت دارند و می‏توان برای کشف مجهول، به اوصاف رجوع کرد و در مقام بیان این نکته نیست که بگوید که مبنا این است که خونی که واجد اوصاف حیض باشد حتماً خون حیض است و خونی که فاقد اوصاف حیض باشد و در غیر از ایام عادت دیده شود حتماً خون حیض نیست.

 

بنابراین، از کلام مرحوم سید (ره) استفاده نمی‏شود که اوصاف، نقش کلیدی برای حکم به حیضیّت خون را دارند، بلکه ایشان فقط در صدد بیان این نکته بوده است که اوصاف، جنبه اماریّت بر حیض بودن خون را دارند و این‏گونه نیست که اوصاف مقدم بر ایام عادت باشند و دلیل این سخن، این است که اگر زن یک روز یا دو روز قبل از شروع ایام عادتش خونی ببیند که فاقد اوصاف حیض باشد و به ایام عادتش متصل شود، یعنی به روز سوم که آغاز ایام عادتش است متصل شود در این صورت، دو روزی را که خون دیده است، هرچند که اوصاف حیض را ندارد، خون حیض شمرده می‏شود زیرا به ایام عادتش متصل است. بنابراین، نمی‏توان گفت که مرحوم سید (ره) برای حکم به حیضیّت خون، به طور مطلق بر اوصاف تکیه کرده است و اوصاف را ملاک قرار داده است زیرا اگر ملاک برای حکم به حیضیّت خون، اوصاف باشد مطلقا، نباید خونی که زن در دو روزِ متصل به ایام عادتش می‏بیند و اوصاف حیض را ندارد حیض باشد، در صورتی که گفته شد آن خون، حیض است. همچنین، خونی که واجد اوصاف حیض باشد ولی در ایام عادت زن نباشد، بلکه در ایام پاکی‏اش باشد [، یعنی بعد از گذشت ده روز از ایام عادتش باشد]، خون حیض نیست در حالی که اگر اوصاف، تمام معیار برای حکم به حیضیّت باشند باید این خون نیز محکوم به حیضیّت باشد. بنابراین، ذکر اوصاف به عنوان ملاک برای حکم به حیضیّت خون که در کلام مرحوم سید (ره) آمده است، کلّیت ندارد، یعنی این‏گونه نیست که هر جا اوصاف حیض باشد، خون مورد نظر، حیض باشد و هر جا که اوصاف نباشد، حیض نباشد.  

 

تعبّدی بودن یا تکوینی بودن اوصاف؟

 

نکته دیگری که باید به آن اشاره شود این است که آیا اوصافی که در لسان روایات برای خون حیض ذکر شده است، امارات تعبدی از ناحیه شارع می‏باشند، یعنی در فرض شک در حیضیّت خون باید به آن امارات (صفات) متعبّد بشویم، هرچند که از آن اوصاف به حیضیّت، علم و قطع پیدا نشود یا اینکه اوصاف مذکور، امارات تعبّدی نیستند، بلکه ذکر این اوصاف در لسان روایات، بیان اوصاف تکوینی خون حیض است؟ یعنی انسان از طریق این اوصاف نسبت به حیض بودن خونِ مشکوک به حیضیّت، علم و قطع پیدا می‏کند، به این معنا که شارع نگفته است که چون من این اوصاف را برای خون حیض ذکر کرده‏ام پس، خونی را که این اوصاف را داشته باشد باید خون حیض فرض کنی و احکام حیض را بر آن بار کنی، هرچند که علم و یقین به حیضیّت آن پیدا نکنی، بلکه شارع می‏گوید که من این اوصاف را برای خون حیض قرار داده‏ام، لکن این اوصاف، تکویناً موجب علم و قطع به حیضیّت خون مشکوک می‏شوند و حیض، چیزی غیر از خونی که این اوصاف را داشته باشد، نیست. بنابراین، خونی که اوصاف مذکور را داشته باشند تکویناً خون حیض است و شارع مقدس نیز به این امر ارشاد می‏کند که حیض، چیزی غیر از این نیست و رجوع به اوصاف موجب حصول علم و قطع به حیضیّت خون می‏شود.

 

ثمره بحث از تعبدی یا تکوینی بودن اوصاف

 

ثمره این بحث [که اوصاف، امارات تعبّدیه باشند یا امر تکوینی برای حیض قرار داده شوند که موجب علم و قطع به حیضیّت شوند] چیست؟

 

اگر قائل شدیم که شارع ما را متعبّد کرده است که با تحقق اوصاف حیض، مثل گرم بودن، قرمز بودن، تازه بودن خون و امثال آن باید آن خون را خون حیض قرار دهیم، اعم از اینکه به حیضیّت آن خون علم پیدا شود یا به حیضیّت آن خون علم حاصل نشود در این صورت، به مجرد شک در حیض بودن خون، به اوصاف خون رجوع می‏شود که اگر آن خون، اوصاف حیض را داشته باشد، حیض است و اگر اوصاف حیض را نداشته باشد، حیض نیست و به تبصره‏هایی که از طرف شارع صادر شده است نیز متعبّد می‏باشیم، مثل اینکه اگر زن در روز اول و دوم خونی ببیند که اوصاف حیض را نداشته باشد ولی به ایام عادتش متصل باشد، محکوم به حیضیّت است همچنین، خونی که زن در ایام پاکی خود می‏بیند و اوصاف حیض را دارد، حیض نیست.

 

اما اگر قائل شدیم که شارع مقدّس با بیان این اوصاف، در صدد ارشاد ما بوده است، به این معنا که خواسته است که بفرماید که اوصاف تکوینی خون حیض این اوصافی است که بیان شد، یعنی شارع نخواسته است بگوید که چون من می‏گویم خونی با این اوصاف، حیض است تو نیز باید به حکم من متعبّد باشی و چون و چرا نیاوری، بلکه شارع با بیان اوصاف حیض در صدد شناساندن خون حیض به مکلّف بوده است، به این معنا که خون حیض، خونی است که تکویناً این صفات را دارد. در این صورت، اوصاف خون سبب علم به حیض بودن خون خواهد بود لذا حیض بودن، دائر مدار علم به آن از مجرای اوصاف حیض می‏شود بر خلاف فرض قبلی، که حیض بودن، دائر مدار تعبّد به امر شارع است. در این صورت، اگر شخص نتوانست از اوصاف خون، به حیض بودن خون مشکوک، علم پیدا کند، آن خون محکوم به حیضیّت نیست بر خلاف فرض قبلی که حیض بودن، دائر مدار تعبّد است که خون مشکوک، به صرف داشتن اوصاف حیض، محکوم به حیضیّت است؛ اعم از اینکه شخص از اوصاف، به حیض بودن علم پیدا کند یا به حیض بودن علم پیدا نکند.

 

سؤال: حق در مسأله چیست؟ اخبار اوصاف، جنبه تعبّدی برای حیض دارند یا جنبه تکوینی دارند و ارشاد به حیضیّت می‏باشند؟

 

پاسخ: آیت الله حکیم (ره) و امام خمینی (ره) قائل به تعبّدی بودن اوصاف حیض می‏باشند ولی مرحوم آخوند (ره) قائل به تکوینی بودن اوصاف حیض می‏باشد.

 

آیت الله خویی (ره) و آیت الله تبریزی (ره) به تعبدی یا تکوینی بودن اوصاف حیض نپرداخته‏اند.

 

کلام مرحوم آخوند (ره)، مبنی بر ارشادی بودنِ اخبار اوصاف حیض

 

ذهب المحقق الخراساني في رسالته الى الأول بما هذه عبارته: «لكن لايخفى ان ظاهرها (أى الأخبار) أنها بصدد رفع اشتباه الحيض بالاستحاضة بذكر أوصافها التي تعهدها النساء و انه لا مجال له معها لكونها موجبة لحصول القطع غالبا لا بصدد بيان حكم الاشتباه و جعل الصفة امارة تعبدا كي يُشكل الأمر في ان الامارة هل هي كل واحد أو ما ذكر بجملتها مع ما فيها من الاختلاف في ذكر الأوصاف كما وقع الخلاف في ذلك بين المشهور و صاحب المدارك»[1]؛ محقق خراسانی (ره) در رساله دماء خود قول به ارشادی بودن را پذیرفته است و فرموده است: ظاهر روایاتِ مربوط به صفات خون حیض این است که شارع با ذکر اوصافی از خون حیض و استحاضه که برای زنها شناخته شده است، در صدد تمییز خون حیض از خون استحاضه برآمده است و با وجودِ اوصاف خون مجالی برای اشتباه نیست [، یعنی اوصاف برای انسان علم می‏آورد]، چون اوصاف غالباً موجب حصول قطع می‏شوند [گرچه گاهی اوصاف، موجب حصول علم نمی‏شوند ولی غالباً اوصاف، علم‏آورند] و شارع با ذکر اوصاف در صدد بیان حکم مشتبه و قرار دادن صفت به عنوان اماره تعبّدی نیست تا امر مشکل شود از این جهت که آیا یکی از اوصاف برای حکم به حیضیّت کفایت می‏کند یا همه اوصاف باید وجود داشته باشند تا بتوان به حیضیّت حکم کرد کما اینکه بین مشهور و صاحب مدارک (ره) در اینکه آیا یک وصف برای حکم به حیضیّت کافی است یا همه اوصاف باید محقق باشند، اختلاف واقع شده است چون مشهور قائل است که هر یک از اوصاف، اماره مستقلی برای حکم به حیضیّت خون می‏باشد ولی صاحب مدارک (ره) معتقد است که مجموع اوصاف با هم، اماره بر حیضیّت می‏باشند لذا یک صفت کفایت نمی‏کند.

 

ادامه بحث، ان‏شاءالله، در جلسه آینده بیان خواهد شد.

 

«الحمدلله رب العالمین»

 



[1]. آملی، هاشم، المعالم المأثورة، ج5، ص259.

 

Please publish modules in offcanvas position.