فصل فی الحیض 1402/08/07

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصل فی الحیض                                                                  تاریخ: 7 آبان 1402

موضوع جزئی: اجتماع حیض با شیر دادن و حمل                                                    مصادف با: 13 ربیع ‏الثانی 1445                                                                                                                                       

سال تحصیلی: 1403-1402                                                                                         جلسه: 13

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه جلسه گذشته

 

به مناسبت بحث از مفهوم داشتن روایت صحیحه صحّاف، بحثی در رابطه با مفهوم وصف مطرح شد، مبنی بر اینکه آیا وصف مفهوم دارد یا مفهوم ندارد؟ در جلسه گذشته به دیدگاه متأخرین اشاره شد و عرض شد که مشهور متأخرین از جمله مرحوم آخوند (ره)[1]، مرحوم شیخ عبدالکریم حائری (ره) [2] و مرحوم امام خمینی (ره) [3] معتقدند که جمله وصفیه، مطلقا مفهوم ندارد.

 

دیدگاه دوم، دیدگاه بعضی از بزرگان، مثل مرحوم آیت الله بروجردی (ره)[4]، مرحوم آیت الله خویی (ره)[5] و مرحوم شهید صدر (ره)[6] می‏باشد. این بزرگان معتقدند که جمله وصفیه، فی‏الجمله دارای مفهوم است، به این بیان که وقتی مثلاً مولی فرموده است: «یجب اکرام العالم العادل»، اگر وصف عدالت، علت منحصره برای وجوب اکرام باشد در این صورت، با انتفاء وصف عدالت، سنخ حکمِ وجوب اکرام نیز منتفی خواهد شد و این حاکی از این است که جمله وصفیه مفهوم دارد زیرا اگر وصف عدالت نادیده گرفته شود لغویت لازم خواهد آمد، اما اگر وصف عدالت، علت منحصره برای وجوب اکرام نباشد، بلکه در کنار عدالت، علل دیگری، مثل سیادت نیز برای وجوب اکرام وجود داشته باشد در این صورت، جمله وصفیه مفهوم ندارد پس، زمانی جمله مذکور، مفهوم دارد که عدالت، علت منحصره برای وجوب اکرام باشد، اما اگر عدالت، علت منحصره نباشد، جمله وصفیه مفهوم ندارد و با انتفاء عدالت، اکرام منتفی نمی‏شود.

 

نتیجه اینکه طبق فرمایشِ قائلین به دیدگاه دوم، جملیه وصفیه فی‏الجمله مفهوم دارد و آن زمانی است که وصف مورد نظر، علت منحصره برای حکم باشد.

 

دلیل قائلین به دیدگاه اول

 

مشهور متأخرین در دلیل قول خود (عدم مفهوم داشتن وصف مطلقا)، فرموده‏اند که قیدی مانند عادل در جمله «یجب اکرام العالم العادل»، قید احترازی نیست، یعنی معنایش این نیست که غیر از عالم عادل نباید اکرام شود لذا جمله «یجب اکرام العالم العادل» با جمله «یجب اکرام العالم» سازگار است و منافاتی بین آنها نیست زیرا ممکن است که خطاب «یجب اکرام العالم العادل» برای نشان دادن اهتمام نسبت به شأن عالم عادل و یا از باب کثرت ابتلا به آن (عالم عادل) است و منظور، این نیست که وصف عدالت خصوصیت ویژه‏ای داشته باشد که با انتفاء آن، وجوب اکرام نیز منتفی شود.

 

دلیل قائلین به دیدگاه دوم

 

قائلین به این قول، معتقدند که ذکر قیود در جمله، جنبه احترازی دارد [الأصل فی القید أن یکون احترازیاً]- قیود یا توضیحی‏اند یا احترازی‏اند و اصل در قیود این است که احترازی می‏باشند- بنابراین، اگر قید مذکور در جمله، توضیحی دانسته شود و احترازی فرض نشود، خلاف ظاهر است لذا اصل این است که قید، احترازی باشد و برای اینکه قید مذکور در جمله، توضیحی باشد نیاز به قرینه دارد. بنابراین، وقتی گفته می‏شود: «یجب اکرام العالم العادل»، عرف می‏گوید که عادل، قید احترازی است و حتماً وصف عدالت یک خصوصیتی داشته است که مولا آن را در کلام خود آورده است لذا اکرام مطلق عالم واجب نیست، بلکه اکرام عالمی واجب است که عدالت داشته باشد چون وصف دارای مفهوم است و البته همان‏طور که گفته شد، مفهوم داشتن وصف در موردی است که وصف مذکور در کلام مولی، علت منحصره برای وجوب اکرام باشد لذا اگر وصف مذکور، علت منحصره برای حکم نباشد، ترتّب حکم به خاطر سایر عِلل مشکلی ندارد، مثل اینکه علت وجوب اکرام عالم منحصر به عدالت نباشد، بلکه سیادت، فقر و امثال آن نیز در وجوب اکرام دخیل باشند که در این صورت، اگر عالمی عادل نباشد ولی سید یا فقیر باشد نیز اکرامش واجب است[7].

 

نظر مختار، همان نظر قائلین به مفهوم وصف (دیدگاه دوم) است و دلیل آن، پرهیز از لغویّت کلام مولاست زیرا اگر وصف مفهوم نداشته باشد ذکر قید و وصف در کلام مولی وجهی ندارد و اگر مولی توجهی به قید مذکور در کلامش نداشت و آن قید و وصف برایش مهم نبود کلامش را مطلق می‏آورد و آن وصف و قید را در کلامش ذکر نمی‏کرد پس، اینکه مولی قید و وصف را در کلامش آورده است دلیل بر این است که آن قید و وصف برای او مهم بوده است، مثل اینکه اگر مولی بگوید که به طلاب درس‏خوان شهریه بدهید، قیدِ درس‏خوان بودن، احترازی است و به این معناست که شهریه دادن به غیر طلاب درس‏خوان جایز نیست.

 

جمع بندی تفصیل دوم از نظر آیت الله خویی (ره)

 

خونی که زن باردار می‏بیند سه صورت دارد؛

 

صورت اول، خونی است که زن باردار در ایام عادتش می‏بیند که حیض است مطلقا، چه صفات خون حیض را داشته باشد و چه صفات خون حیض را نداشته باشد.

 

صورت دوم، خونی است که زن باردار پس از گذشت بیست روز از ابتدای ایام عادتش می‏بیند که چنین خونی، حیض نیست مطلقا، چه صفات حیض را داشته باشد و چه صفات حیض را نداشته باشد.

 

صورت سوم، خونی است که زن باردار بعد از انقضاء عادت و قبل از گذشت بیست روز از ابتدای ایام عادتش می‏بیند که در این صورت باید به صفات خون مورد نظر توجه شود که اگر آن خون صفات حیض را داشته باشد، محکوم به حیضیّت است و اگر صفات حیض را نداشته باشد، حیض نیست.

 

مرحوم آیت الله خویی (ره) در پایان گفته است که مانعی از تقسیم خونی که زن باردار می‏بیند به اقسام سه‏گانه مذکور نیست، اما خونی که زن غیر باردار می‏بیند، اقسام سه‏گانه مذکور را ندارد، بلکه دو قسم بیشتر ندارد و آن، اینکه یا آن خون در ایام عادت دیده می‏شود که در این صورت، آن خون، حیض است، چه صفات حیض را داشته باشد و چه صفات حیض را نداشته باشد و قسم دوم، این است که خونی که زن غیر باردار می‏بیند در غیر ایام عادتش است که در این صورت، به اوصاف آن خون نظر می‏شود که اگر اوصاف حیض را داشته باشد، محکوم به حیضیّت است و اگر اوصاف حیض را نداشته باشد، حیض نیست و احکام استحاضه بر آن بار می‏شود.

 

«الحمدلله رب العالمین»

 



[1]. آخوند خراسانى، محمد كاظم‏بن حسين، كفاية الأصول (طبع آل البيت)، ص206.

[2]. حائرى يزدى، عبدالكريم، درر الفوائد (طبع قديم)، ج1، ص169 .

[3]. موسوی خمینی، روح الله، مناهج الوصول إلى علم الأصول، ج2، ص217.

[4]. بروجردی، حسین، نهاية الأصول (تقریرات حسین علی منتظری)، ص294.

[5]. موسوی خویی، سید ابوالقاسم، محاضرات في أصول الفقه (طبع دار الهادى)، ج‏5، ص 135-125.

[6]. صدر، محمد باقر، بحوث في علم الأصول (تقریرات محمود هاشمی شاهروردی)، ج3، ص199.  

[7]. موسوی خویی، ابوالقاسم، محاضرات في أصول الفقه (طبع دار الهادى)، ج‏5، ص 137.

 

Please publish modules in offcanvas position.