فصل فی الحیض 1402/08/06

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصل فی الحیض                                                                  تاریخ: 6 آبان 1402

موضوع جزئی: اجتماع حیض با شیر دادن و حمل                                                    مصادف با: 12 ربیع‏ الثانی 1445                                                                                                                                       

سال تحصیلی: 1403-1402                                                                                         جلسه: 12

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه جلسه گذشته

 

عرض شد که قسم سوم از اقسام سه‏گانه خونی که زن باردار می‏بیند، خونی است که زن باردار بعد از انقضاء ایام عادتش و قبل از گذشت بیست روز می‏بیند، مثل اینکه ایام عادتش ده روز اول ماه باشد و او خون را در ده‏ی میانی ماه و قبل از گذشت بیست روز ببیند.

 

در ادامه عرض شد که آیت الله خویی (ره) فرموده است که صحیحه صحّاف متعرّض این حالت نشده است و در این فرض، حکم حیضیّت یا عدم حیضیّت چنین خونی از صحیحه حسین‏بن نعیم صحّاف استفاده نمی‏شود، بلکه باید به سایر اخبار رجوع شود و سایر اخبار، بین صورتی که زنِ باردار بعد از ایام عادتش خونی ببیند که صفات حیض را داشته باشد با صورتی که آن خون، صفات حیض را نداشته باشد تفصیل داده‏اند؛ به این نحو که اگر آن خون صفات حیض را نداشته باشد حیض نیست، ولی اگر صفات حیض را داشته باشد محکوم به حیضیّت است. پس مقتضای اطلاقات ادله دال بر اینکه اگر خون خارج شده از زن، صفات حیض را داشته باشد، حیض است، این است که خون مورد نظر نیز چون صفات حیض را دارد محکوم به حیضیّت است، بلکه ممکن است که نفس روایت صحیحه حسین‏بن نعیم صحّاف نیز بر حیض بودن این خون دلالت کند زیرا این صحیحه، حکم به عدم حیضیّت را به گذشتن بیست روز از ایام عادت زن باردار مقیّد کرده است و مفهوم آن، این است که اگر زن کمتر از گذشت بیست روز از ایام عادتش خون ببیند و آن خون اوصاف حیض را داشته باشد، حیض است زیرا اگر به حیضیّت چنین خونی حکم نشود، قید مذکور (گذشت بیست روز)، برای حکم به عدم حیضیّت لغو خواهد بود[1] زیرا وقتی خونِ قبل از گذشت بیست روز حیض نباشد، مقیّد کردن عدم حیضیّت به گذشت بیست روز، فایده‏ای نخواهد داشت[2].

 

مفهوم وصف

 

سؤال: آیا در بحث مذکور، می‏توان به مفهوم وصف تمسک کرد یا نه؟

 

پاسخ: مرحوم آیت الله خویی (ره) فرموده است که قید (وصف) دارای مفهوم است و بر این دلالت می‏کند که حکمِ شارع بر طبیعی مترتّب نمی‏شود، مثلاً در «یجب اکرام العالِم العادل»، «عالِم» طبیعی است و این طبیعی، مقیَّد به قید عدالت شده است. منظور از طبیعی آن چیزی است که قید و وصف بر آن تکیه کرده است که در مثال مذکور، شخص عالِم، طبیعی است که قید و وصفِ عادل بر آن تکیه کرده است.

 

مرحوم آیت الله خویی (ره) فرموده است که اگر حکم بر طبیعی مترتّب شود، یعنی اکرام بر عالِم جدای از وصف عدالت مترتب شود، به این معنا که در عین حال که مولی امر به اکرام عالِم عادل کرده است عبد، عالِم بدون قید عدالت را اکرام کند در این صورت، لغویت ذکر قیدِ عادل در کلام مولی لازم خواهد آمد و لذا برای پرهیز از لغویت کلام مولی، عبد باید علمای عادل را اکرام کند. پس، طبق نظر مرحوم آیت الله خویی (ره) که معتقد است که وصف مفهوم دارد، اگر عبد در هنگام امتثال امر مولی، قید و وصفی که در کلام مولی آمده است را لحاظ نکند، لغویت لازم خواهد آمد لذا برای پرهیز از لغویت کلام مولی، حتماً عبد باید قید و وصفی که در کلام مولی آمده است را در هنگام امتثال امر مولی مورد لحاظ قرار دهد چون ذکر قید و وصف در کلام مولی به این خاطر بوده است که مولی خواسته است که حکم را دائر مدار قید مذکور در کلامش قرار بدهد، به این معنا که اگر قید باشد حکم نیز خواهد بود ولی اگر قید نباشد حکمی نیز نخواهد بود. در مانحن‏فیه (روایت صححیه صحّاف) نیز که حکمِ عدم حیضیت به پس از گذشت بیست روز از ابتدای ایام عادت مقیّد شده است، این قید بیست روز مفهوم دارد و مفهومش این است که اگر کمتر از بیست روز باشد، حیض است.

 

نکته: بعد از ایام عادت، ده روز، ایام طُهر و پاکی است لذا اگر زن بعد از پایان ایام عادتش تا ده روز بعد از آن خونی ببیند خون حیض نیست چون این ایام، ایام طُهر است پس، اگر مثلاً شروع ایام عادت زن اول ماه باشد و عادتش تا هفتم ماه طول بکشد، ده روز بعد از آن هفت روز، ایام پاکی است بنابراین، اگر در آن ده روز [یعنی تا هفدهم ماه] خونی ببیند، خون حیض نیست، بحث در سه روز باقیمانده تا بیست روز است که اگر در این سه روز خون ببیند آیا آن خون حیض است یا حیض نیست؟ پس بحث از مفهوم وصف داشتن صحیحه صحّاف و لزوم لغویت آن در صورتی که مفهوم نداشته باشد مربوط به روزهای باقیمانده تا روز بیستم بعد از ایام عادت است [که بستگی به این دارد که ایام عادت زن چند روز باشد].

 

بنابراین، اگر ایام عادت از اول ماه باشد و تا ده روز طول بکشد، با توجه به اینکه ده روز بعد از آن نیز ایام پاکی است زمینه‏ای برای اینکه گفته شود که اگر خونی قبل از بیست روز ببیند حیض است یا حیض نیست، باقی نمی‏ماند. توضیح این مطلب در جلسات آینده در بحث از مسأله 707 مطرح خواهد شد.

 

پس، امکان حیض بودن خونی که زن قبل از گذشت بیست روز از ابتدای ایام عادتش می‏بیند وجود دارد، چرا که اگر خون کمتر از بیست روز حیض نباشد، همان‏طور که مرحوم آیت الله خویی (ره) فرمود، لغویت لازم خواهد آمد.

 

سؤال: آیا وصف مفهوم دارد یا مفهوم ندارد؟

 

اولاً، مقصود از وصف، مطلق قید است و خصوصِ وصف نحوی [، مثل «اکرم العالِم العادل»] مورد نظر نیست، بلکه آن قید گاهی در قالب تمییز ظاهر می‏شود، گاهی در قالب حال ظاهر می‏شود و گاهی در قالب جار و مجرور ظاهر می‏شود بنابراین، منظور از وصف، وصف اصطلاحی نیست.

 

ثانیاً، کلام فی حدّ ذاته و منهای وصف به معنای مطلق قید که به آن اشاره شد نیز تمام است یعنی اگر گفته شود: «اکرم العالِم»، کلام تمام است، چه قید عادل یا جار و مجرور یا تمییز بعد از آن آورده شود و چه آورده نشود.

 

در رابطه با مفهوم داشتن یا مفهوم نداشتن وصف دو دیدگاه وجود دارد؛

 

دیدگاه اول، دیدگاه متأخرین است و آن، اینکه در بین متأخرین، کسی قائل نیست که جمله وصفیه، مطلقا دارای مفهوم است و کسانی که گفته‏اند که جمله وصفیه مفهوم دارد، قیدی به آن زده‏اند و خیلی کم است که کسی گفته باشد جمله وصفیه دارای مفهوم است مطلقا، پس متأخرین یا از اساس وجود مفهوم برای جمله وصفیه را منکر شده‏اند یا در مفهوم داشتن آن قائل به تفصیل شده‏اند.

 

مشهور متأخرین از جلمه مرحوم آخوند (ره)[3]، مرحوم شیخ عبدالکریم حائری (ره) [4] و مرحوم امام خمینی (ره) [5] معتقدند که جمله وصفیه، مطلقا مفهوم ندارد و لذا گفته‏اند که مثلاً در جمله «اکرم العالِم العادل»، وصف عدالت علت منحصره برای وجوب اکرام عالم نیست و این گونه نیست که حکم وجوب اکرام عالِم دائر مدار عدالت باشد لذا نمی‏توان از آن مفهوم‏گیری کرد و گفت که اگر عالمی عادل نباشد، واجب نیست که اکرام شود. به عبارت دیگر این بزرگان معتقدند که با انتفاء وصف عدالت، سنخ حکم یعنی وجوب اکرام نسبت به عالمی که عدالت ندارد منتفی نیست لذا اگر جمله‏ای دیگر وجود داشته باشد که به نحو مطلق بگوید: «یجب اکرام العالِم»، نمی‏توان گفت که مفهوم جمله اول (اکرم العالِم العادل) این است که اکرام عالمِ غیر عادل واجب نیست و گفته شود که این جمله (اکرم العالِم العادل)، قرینه بر این است که اکرام مطلق عالِم لازم نیست، بلکه این دو جلمه، دو جمله اثباتی می‏باشند که با هم منافاتی ندارند و مدلول جمله اول این است که اکرام عالم عادل واجب است و مدلول جمله دوم این ست که اکرام مطلق عالم واجب است پس، هم اکرام عالم عادل لازم است و هم اکرام مطلق عالم لازم است و هیچ منافاتی با هم ندارند.

 

«الحمدلله رب العالمین»

 



[1]. موسوی خویی، سید ابوالقاسم، محاضرات فی الأصول، ج5، ص130-138.

[2]. موسوی خویی، سید ابوالقاسم، موسوعة الإمام الخوئی، ج7، ص88.

[3]. آخوند خراسانى، محمد كاظم‏بن حسين، كفاية الأصول (طبع آل البيت)، ص206.

[4]. حائرى يزدى، عبدالكريم، درر الفوائد (طبع قديم)، ج1، ص169 .

[5]. موسوی خمینی، روح الله، مناهج الوصول إلى علم الأصول، ج2، ص217.

 

Please publish modules in offcanvas position.