درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات تاریخ:10 اسفند 1393 موضوع جزئی: الأول من المطهّرات، الماء مصادف با: 10 جمادی الاولی 1436 سال: ششم جلسه: 63 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
خلاصه جلسه گذشته
بحث در کیفیت تطهیرِ متنجِّسِ به بول بچهای بود که هنوز غذا خور نشده است، عرض کردیم در اینجا دو قول وجود دارد؛ قول به تعددِ شستن و قول به اینکه یک بار شستن کفایت میکند.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کنیم این است که مرحوم سید (ره) زمانی که متعرض مسأله شده است از لفظ «رضیع» استفاده کرده نه «صبی» در حالی که هیچ یک از روایاتی که به آنها استناد شد، متعرض کلمه «رضیع» نشدهاند و نوعاً کلمه «صبی» را به کار بردهاند لکن گاهی تحت عنوان صبی غذاخور آمده بود و گاهی به صورت مطلق آمده بود.
سؤال: کلمه «رضیع» که مرحوم سید (ره) آن را ذکر کرده است از کجا آمده است؟
پاسخ: مرحوم آیت الله خویی (ره) و بعضی دیگر از بزرگان دیگر فرمودهاند که لفظ «رضیع» را از قیدی که در روایات برای کلمه «صبی» ذکر شده است [آنجایی که لفظ صبی مقید به قید غیر متغذّیِ طعام شده است] استیعاد کردهاند و برداشت کردهاند که «صبی» با قید «غیر متغذی» قابل انفکاک از «رضیع» نیست و الّا واژهای به عنوان «رضیع» در روایات نیامده است. بنابراین، لفظ «رضیع» از تقارن کلمه «صبی» و قید «غیر متغذی» استفاده شده است.
مرحوم سید در ادامه مسأله311 فرموده است: «و أمّا المتنجّس بسائر النجاسات عدا الولوغفالأقوى كفاية الغسل مرّة بعد زوال العین»[1]؛ در تطهیرِ متنجِّسِ به سایر نجاسات (غیر از بول)- غیر از متنجِّسِ به ولوغ سگ و خوک- اقوی این است که یک بار شستن کفایت میکند، البته! بعد از اینکه عین نجاست بر طرف شده باشد.
نکته: مرحوم آیت الله خویی (ره) و بعضی از بزرگان دیگر فرمودهاند که ذکر کلمه «ولوغ» در کلام سید (ره) از باب سهو القلم است و ایشان بجای کلمه ولوغ باید میفرمودند: «عداالإناء»؛ یعنی غیر از جایی که پای ظرفِ متنجّس پیش میآید چون ولوغ و ظرفها ولو یک مقدار ممکن است اختلاف در شکل شستن داشته باشند ولی در اصل تعدد مشترکاند بنابراین، اگر به جای «ولوغ» کلمه «إناء» ذکر میشد «ولوغ» را نیز شامل میشد. پس بهتر است به جای «عدا الولوغ» بگوییم: «عدا الإناء» یعنی در تطهیرِ متنجّسِ به سایر نجاسات (غیر از بول) یک بار شستن کفایت میکند غیر از «إناء» یعنی غیر از جایی که ظرف، متنجِّسِ به سایر نجاسات گردد که در آنجا تعدد لازم است.
اشکال: اینکه گفته شود ذکر «إناء» به جای «ولوغ» مسأله را حل میکند درست نیست زیرا چه بسا سگ در غیر ظرف، ولوغ کند بنابراین، این گونه نیست که لفظ «إناء» ولوغ را هم شامل شود.
پاسخ: درست است که ممکن است سگ در غیر ظرف نیز ولوغ کند لکن غالباً این گونه است که در ظرف، ولوغ میکند لذا با توجه به اینکه ولوغ ظهور در «اناء» دارد این اشکال وارد نیست. ولی برای اینکه این اشکال نیز پیش نیاید بهتر است که هر دو کلمه ذکر شود یعنی گفته شود: «عدا الولوغ و الإناء».
برخی از فقها از جمله؛ مرحوم نراقی (ره)[2]، مرحوم همدانی (ره)[3] ، مرحوم حکیم (ره)[4] و مرحوم امام (ره)[5] نیز مانند مرحوم سید (ره) معتقدند که برای تطهیرِ متنجِّسّ به غیر بول [در غیر از اناء و ولوغ] یک بار شستن کفایت میکند.
دلیل
دلیل اینکه یک بار شستنِ متنجِّسِ به غیر بول کافی است، اطلاقاتی است که وارد شده است؛
روایت اول: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): «اغْسِلْ ثَوْبَكَ مِنْ أَبْوَالِ مَا لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهُ»[6]؛ عبدالله بن سنان از امام صادق (ع) نقل میکند که حضرت (ع) فرمود که لباست را که به بول غیر مأکول اللحم نجس شده است بشوی. کلمه «اغسل» اطلاق دارد و یک بار شستن را نیز شامل میشود.
روایت دوم: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْكَلْبِ السَّلُوقِيِّ قَالَ: «إِذَا مَسِسْتَهُ فَاغْسِلْ يَدَكَ».[7]؛ محمد بن مسلم میگوید که درباره سگ از امام صادق (ع) سؤال کردم، حضرت (ع) فرمود که هنگامی که با سگ تماس برقرار کردی دستت را بشوی. اطلاق این روایت نیز دلالت میکند بر اینکه یکبار شستن کفایت میکند.
روایت سوم: عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي الشِّطْرَنْجِ قَالَ: «الْمُقَلِّبُ لَهَا كَالْمُقَلِّبِ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ»، قُلْتُ وَ مَا عَلَى مَنْ قَلَّبَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ قَالَ: «يَغْسِلُ يَدَهُ»[8]؛ «یغسل» که در این روایت آمده نیز مطلق است و یک بار شستن را نیز شامل میشود.
روایت چهارم: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا (ع) فِي مُصَافَحَةِ الْمُسْلِمِ الْيَهُودِيَّ وَ النَّصْرَانِيَّ، قَالَ«مِنْ وَرَاءِ الثَّوْبِ فَإِنْ صَافَحَكَ بِيَدِهِ فَاغْسِلْ يَدَكَ».[9]
روایت پنجم: عن محمد بن مسلم عن احدهما (ع) فِي الْمَنِيِّ يُصِيبُ الثَّوْبَ «فَإِنْ عَرَفْتَ مَكَانَهُ فَاغْسِلْهُ وَ إِنْ خَفِيَ عَلَيْكَ فَاغْسِلْهُ كُلَّهُ».[10]
روایت ششم: عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ [قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) لِزُرَارَةَ] وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ:«...إنْ أَخَذْتَهُ مِنْهُ بَعْدَ أَنْ يَمُوتَ فَاغْسِلْهُ»[11]؛ اگر بعد از اینکه مرده چیزی از او گرفتی و برداشتی آن را بشوی.
این روایت نیز به اطلاقه بر کفایت کردن یک بار شستن دلالت دارد.
روایت هفتم: عَنْ يُونُسَ عَنْ بَعْضِ مَنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «إِذَا أَصَابَ ثَوْبَكَ خَمْرٌ أَوْ نَبِيذٌ مُسْكِرٌ فَاغْسِلْهُ إِنْ عَرَفْتَ مَوْضِعَهُ».[12]
تقریب استدلال به روایات فوق
وقتی به روایات فوق نگاه میکنیم، میبینیم که شارع مقدس به غَسل (شستن) امر کرده است و امر به غَسل حاکی از نجاست شیء مورد نظر است. اینکه شارع فرموده است که بشوی، امر ارشادی به نجاست است و کلمه «اغسله» و امثال آن که در روایات فوق آمده است مطلق است و به اطلاق دلالت دارد بر اینکه یک بار شستن کفایت میکند چون تحقق امر در خارج با یک بار نیز حاصل میشود.
ممکن است گفته شود که بعضی از روایاتی که به آنها استناد شد در مقام بیان همه جهات نیستند. لکن در جواب میگوییم که درست است که ممکن است بعضی از روایات در مقام بیان نباشد ولی نمیشود گفت که همه آنها در مقام بیان نبودهاند و همین که برخی از روایات در مقام بیان باشند برای اثبات مدعا کفایت میکند.
سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که نجاستی وجود است که اطلاقی در روایت نداریم که از آن اطلاق بخواهیم یک بار شستن را کافی بدانیم. یا تعرضی راجع به تطهیر آن نشده است بلکه صرفاً متعرض آن شئ نجس شده است. پس باز هم اطلاقی وجود ندارد که ما بخواهیم تمسک به آن اطلاق کنیم. یا اصلاً جریان نجاستش را از طریق دیگری فهمیده ایم. مثلاً دلیلی نیامده است بگوید هذا نجس بلکه ما مثلاً نمازی خوانده ایم و حالتی برای ما پیش آمده است و ما از معصوم سؤال میکنیم که وضع این نماز ما چگونه است؟ حضرت میفرماید: نمازت را اعاده کن. از اعاده کردن پی میبریم که پس لباس ما نجس بوده است. پس باز هم اطلاقی وجود ندارد. این گونه موارد را چه کنیم؟
سؤال: اگر چیزی با شئ متنجّسی [که به وسیله غیر بول نجس شده است] ملاقات کرد آیا تطهیر آن نیز مثل تطهیر خودِ متنجّس است یعنی یک بار شستن کفایت میکند؟ مثلاً اگر لباسی متنجِّس شده باشد و بعد عبای شخص با این لباس متنجّس ملاقات کند آیا حکم این عبا که به وسیله ملاقات با متنجِّس، نجس شده است، حکم خودِ متنجِّس است یعنی یک بار شستنِ آن کفایت میکند؟ پس سؤال این است که در اینگونه موارد [که اطلاقی وجود ندارد یا دلیلی که داریم تنها متعرض نجاست شده است و یا از پاسخی که امام معصوم (ع) داده است و امر به اعاده نماز با لباسی که با متنجِّس ملاقات کرده است، پی میبریم که نجاستی در اینجا وجود داشته ولی به کیفیت تطهیر آن اشارهای نشده است] تکلیف چیست و اگر همان حکمی که خودِ متنجِّس داشته بر آن (ملاقی) نیز بار میشود دلیل این امر چیست؟
پاسخ این است که یک بار شستن ملاقی با متنجِّس کفایت میکند و نیازی به تعدّد غَسل نیست.
دو دلیل بر این مطلب اقامه شده است:
دلیل اول
اولین دلیلی که مطرح کردهاند این است که در چنین مواردی که اطلاقی وجود ندارد به اجماع مرکب تمسک میکنیم و با عدم قول به فصل بین نجاساتی که بالاطلاق در آنها امر به غَسل شده و نجاساتی که به اطلاق در آنها امر به غسل نشده است حکمِ خودِ متنجِّس که با اطلاقات ثابت میشود را به ملاقی که اطلاقی درباره آن نیامده سرایت میدهیم لذا با تمسک به اجماع مرکب و عدم قول به فصل میفهمیم که حکمِ ملاقی حکمِ خودِ متنجِّس است.
بررسی دلیل اول
اجماع مورد ادعا صحیح نیست زیرا؛
اولاً: اجماعی وجود ندارد زیرا آنچه که ما تتبع کردهایم اجماع نیست چون جمعی از متأخری المتأخرین و بزرگانی مثل صدوق (ره) و صاحب حدائق (ره) گفتهاند که دو بار شستن لازم است. لذا این اجماع صحیح نیست.
ثانیاً: با صرف نظر از مخالفت اشخاصی مثل صدوق (ره) و صاحب حدائق (ره) مشکل این است که اگر اجماعی نیز وجود داشته باشد معلوم نیست این اجماع کاشف از قول معصوم (ع) باشد لذا نمیتوان به چنین اجماعی تمسک کرد. چون ممکن است مستندِ اجماع همان روایاتی باشد که در این زمینه وجود دارد لذا اجماع مدرکی میشود و اجماع مدرکی معتبر نیست.
بحث جلسه آینده: ان شاء الله دلیل دوم در جلسه آینده ذکر و بررسی خواهد شد.
«والحمد لله رب العالمین»
[1]. العروة الوثقی، ج1، کتاب الطهارة، ص109.
[2]. نراقی، مستند الشیعه، ج1، ص 286.
[3]. مصباح الفقیه مرحوم همدانی، ج8، ص 184.
[4]. مستمسک مرحوم حکیم، ج2، ص 16.
[5]. کتاب الطهارة حضرت امام(ره)، ج4، ص 162.
[6]. وسائل الشیعة، ج3، کتاب الطهارة، ابواب النجاسات، باب8، ح2.
[7]. همان، ج1، ، کتاب الطهارة، ابواب نواقض الوضوء، باب 11، ص274، ح1.
[8]. همان، ج3، کتاب الطهارة، ابواب النجاسات، باب13، ص418، ح4.
[9]. همان، ج3، کتاب الطهارة، ابواب النجاسات، باب14، ص420، ح5.
[10]. همان، ج3، کتاب الطهارة، ابواب النجاسات، باب16، ص424، ح1.
[11]. همان، ج24، کتاب الأطعمة و الأشربة، ابواب الأطعمة المحرمة، باب33، ص، ح3.
[12]. همان، ج3، کتاب الطهارة ، ابواب النجاسات، باب 38، ص، ح3.