درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره» تاریخ: 1 دی 1400 موضوع جزئی: تفسیر آیه91 مصادف با: 17 جمادی الاولی 1443 سال تحصیلی: 1401-1400 جلسه: 202 |
ادامه تفسیر آیه91: «وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَ يَكْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِيَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»[1]؛ و هنگامى كه به آنها گفته شود: «به آنچه خداوند نازل فرموده، ايمان بياوريد!» مىگويند: «ما به چيزى ايمان مىآوريم كه بر خود ما نازل شده است» و به غير آن، كافر مىشوند؛ در حالى كه حق است و آياتى را كه بر آنها نازل شده، تصديق مىكند. بگو: «اگر [راست مىگوييد و به آياتى كه بر خودتان نازل شده، ايمان داريد]، پس چرا پيامبران خدا را پيش از اين، به قتل مىرسانديد؟!».
یکی از نکاتی که از این آیه شریفه و آیات قبل استفاده میشود، نژادپرستی یهودیان است زیرا آنها میگفتند که چرا پیامبر آخر الزمان از فرزندان اسماعیل است و از فرزندان اسحاق و از بنیاسرائیل نیست؟
برخود انحصارگرایانه بنیاسرائیل با حقیقت، سخیفترین نوع برخورد با حقیقت است چون یهودیان، نژاد خود را برترین نژاد میدانند لذا همیشه حقیقت را نادیده میگیرند و در نتیجه، حقّ و حقیقت مخدوش میشود و معیارهای اصیل خود را از دست میدهد.
امام علی (ع) فرموده است: «لا تنظر إلى من قال و انظر إلى ما قال»[2]؛ به گوینده سخن نگاه نکن و به آنچه گفته میشود، نگاه کن.
منظور این است که انسان نباید کار داشته باشد که چه کسی سخن میگوید، بلکه باید به خودِ سخنی که گفته میشود نگاه کند، بنابراین محتوای سخن مهم است و باید مورد توجه قرار گیرد، هرچند که گوینده آن کلام اصلاً مسلمان نباشد.
متأسفانه در جامعه کنونی اگر کسی امر به معروف و نهی از منکر کند، در پاسخ امر و نهی کننده، میگویند که به تو مربوط نیست و نوعاً پرخاشگرایانه برخورد میکنند.
پی سخن حق باید پذیرفته شود و مورد قبول واقع شود از طرف هر شخصی که صادر شود زیرا حق در انحصار کسی نیست.
در اندیشه امام علی (ع) و همچنین در تعالیم سایر معصومین (ع) به پیروان آیین تشیّع توصیه شده است: «خُذُوا الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»[3]؛ حکمت را فرا بگیرید اگرچه از مشرکین باشد.
«الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ، فَحَيْثُمَا وَجَدَ أَحَدُكُمْ ضَالَّتَهُ فَلْيَأْخُذْهَا»[4]؛ حکمت، گمشده مؤمن است هر جا، یکی از شما گمشدهاش را پیدا کرد، پس آن را اخذ میکند.
امام علی (ع) به یکی از اصحاب خود به نام حارث بن هوط که امر بر او مشتبه شده بود و میگفت که یک طرف طلحه و زبیر هستند که در رکاب پیامبر (ص) بودهاند و یک طرف امیرالمؤمنین (ع) هست، فرموده است:
«إِنَّ الْحَقَ وَ الْبَاطِلَ لَا يُعْرَفَانِ بِالنَّاسِ وَ لَكِنْ اعْرِفِ الْحَقَّ بِاتِّبَاعِ مَنِ اتَّبَعَهُ وَ الْبَاطِلَ بِاجْتِنَابِ مَنِ اجْتَنَبَه»[5]؛ حق و باطل به مردم (و شخصيت افراد) شناخته نمى شوند، بلكه حق را به پيروی كسى كه از آن پيروى مىكند بشناس و باطل را به دورى كسى كه از آن دورى مىكند بشناس.
در جای دیگر آن حضرت فرموده است: «إِنَ دِينَ اللَّهِ لَا يُعْرَفُ بِالرِّجَالِ بَلْ بِآيَةِ الْحَقِّ فَاعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَه»[6]؛ دین خدا به اشخاص شناخته نمیشود، بلکه به نشانه حق شناخته میشود، پس حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی.
بنابراین، انسان باید دنبال شناخت حق باشد، بعد از اینکه حق را شناخت، ببیند چه اشخاصی در مدار حقاند و چه کسانی در مدار حق نیستند.
معنای جمله مذکور، این است که حق معیارهای ویژه خود را دارد که انسان باید آن معیارها را بشناسد و افراد و اشخاص را معیار تشخیص حق از باطل قرار ندهد، بلکه افراد را با حق بسنجند که اگر با معیارهای حق سازگاری داشتند از آنها پیروی کند و اگر با معیارهای حق سازگاری نداشتند از آنها پیروی نکند.
بنابراین، حق، معیارهای خاص خود را دارد که باید آن معیارها شناخته شوند و افراد و اشخاص معیار تشخیص حق از باطل قرار داده نشوند، بلکه افراد با شاخصههای حق سنجیده شوند.
یهودیان به دنبال حقی بودند که با مطامع آنها سازگار باشد لذا حق، آن چیزی بود که منافع آنان را تأمین میکرد. خداوند متعال فرموده است: «فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاَهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ* وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاَهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ»[7]؛ امّا انسان هنگامى كه پروردگارش او را براى آزمايش، اكرام مىكند و نعمت مىبخشد (مغرور مىشود و) مىگويد: «پروردگارم مرا گرامى داشته است!»* و امّا هنگامى كه براى امتحان، روزيش را بر او تنگ مىگيرد (مأيوس مىشود و) مىگويد: «پروردگارم مرا خوار كرده است!».
منظور، این است که از دیدگاه بعضی از انسانها، خدایی خوب است که به او اکرام کند و به او نعمت دهد، ولی اگر به قصد امتحان، روزیش را تنگ کند، از خدا فاصله میگیرد.
نکته دیگری که باید به آن توجه شود این است که قرآن کریم، پشتوانه تورات حقیقی است و خداوند متعال در ذیل آیه مورد بحث (آیه 91 بقره)، یهودیان را به محاکمه کشیده است و فرموده است: «وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِيَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»؛ در حالى كه حق است و آياتى را كه بر آنها نازل شده، تصديق مىكند. بگو: «اگر [راست مىگوييد و به آياتى كه بر خودتان نازل شده، ايمان داريد]، پس چرا پيامبران خدا را پيش از اين، به قتل مىرسانديد؟!».
خداوند متعال در آیه مذکور، فرموده است که قرآن حقی است که حقایق حلال، حرام و غیره در آن مطرح شده است و همه این حقایق در تورات حقیقی نیز وجود دارد.
علی (ع) فرموده است: «مَنْ صَارَعَ الْحَقَ صَرَعَه»[8]؛ هر کسی که با حق درافتد، حق او را بر زمین میزند.
اساساً سند موثقِ پارهای از حقایق درباره حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) قرآن کریم است. خیلی از آیات قرآن درباره حضرت موسی (ع) است. قرآن، کتاب قصه و داستان نیست و علت اینکه از انبیاء الهی و اولیاء الهی سخن گفته است، این است که به بشر بفهماند که در مقابل هر حقّی، باطلی است. آنچه میتواند از شخصیت حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) دفاع کند، آیات قرآن است و اعتبار و حیثیّت یهودیان نیز از قرآن است و اگر قرآن نباشد، حیثیّت و اعتباری برای یهودیان نخواهد ماند.
«الحمد لله رب العالمین»
[1]. «البقرة»:91.
[2]. عبد الواحد بن محمد، تميمى آمدى، غرر الحكم و درر الكلم، ص744.
[3]. علامه مجلسی، بحار الأنوار (ط- بيروت)، ج2، ص97.
[4]. کلینی، كافي (ط - دار الحديث)، ج15، ص399.
[5]. شیخ طوسی، الأمالي (للطوسي)، ص134.
[6]. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة،ج27، کتاب القضاء، ابواب صفات القاضی، باب10، ص135، ح32.
[7]. «الفجر»:15.
[8]. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص548، حکمت417.