درس تفسیر حضرت آیة الله حسینی بوشهری موضوع کلی: سوره بقره تاریخ: 23 اسفند 1391 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
تفسیر آیه17: «مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لاَ يُبْصِرُونَ»[1]؛ آنان[منافقان] همانند كسى هستند كه آتشى افروخته (تا در بيابان تاريك، راه خود را پيدا كند)، ولى هنگامى كه آتش اطراف او را روشن ساخت، خداوند (طوفانى مىفرستد و) آن را خاموش مىكند؛ و در تاريكيهاى وحشتناكى كه چشم كار نمىكند، آنها را رها مىسازد.
خداوند در آیات قبل به بخشی از ویژگیهای منافقان پرداخت؛ از آن جمله این بود که منافقان کسانی هستند که تمایل قلبی به اسلام ندارند و در عین حال که تمایلی به اسلام ندارند دوست دارند از امتیازات جامعه اسلامی استفاده کنند، کسانی که اندورن آنها را کفر فرا گرفته ولی بر زبان آنها ایمان جاری است، ریا کار هستند ولی رفتاری مسلمان گونه دارند و به اسلام تظاهر میکنند. خداوند متعال در آیه فوق برای اینکه وضع منافقان را مجسم کند در قالب یک مثال به تبیین مسئله میپردازد و از حقیقت رفتار آنها پرده بر میدارد.
یکی از نکات برجستهای که در قرآن وجود دارد تمسک به امثله است- مثال نقشی کلیدی برای انتقال مسائل ذهنی و معقولات به ذهن مخاطب دارد- خداوند متعال از تمامی قابلیتهای مثال بهره گرفته تا معارف عرشی را برای مخاطبان عینیت بخشد، همان گونه که خداوند متعال در سوره روم میفرماید: «وَ لَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَ لَئِنْ جِئْتَهُمْ بِآيَةٍ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ مُبْطِلُونَ»[2]؛ ما براى مردم در اين قرآن از هر گونه مثال و مطلبى بيان كرديم؛ و اگر آيهاى براى آنان بياورى، كافران مىگويند: «شما اهل باطليد (و اينها سحر و جادو است)!». اینکه قرآن با تمسک به امثله حقایق را برای مخاطبین خود بیان میکند به این خاطر است که اکثریت انسانها برای درک مطالب به محسوسات بیشتر توجه میکند، از روزی که انسان از مادر متولد میشود تا روزی که از دنیا میرود عمدتاً با محسوسات سر و کار دارد، تشویقات و تنبیهات، امیدهایی که به انسان داده میشود غالباً بر پایه محسوسات استوار است و لذا خداوند متعال برای بیان حقایق از مَثل استفاده میکند چون مَثل یک امر محسوس است.
واژه «مثال» از ریشه «مثول» گرفته شده و «مثول» به معنای قیام و پا برجایی است و به همین دلیل است که در کلام عرب تصویری که از حال مسطح بودن خارج شود و سر پا بایستد را تمثال گویند. در مورد شخصی هم که فرمانی را میپذیرد گفته میشود امتثال امر کرده است؛ یعنی پای کار ایستاده است، پس معنای «مثال»، ایستادن و قیام کردن و پا برجا بودن است.
خداوند متعال در آیه 17 سوره بقره دو مثل ذکر میکند که به آنها اشاره میکنیم. مثال اول این است که خداوند متعال میفرماید: مَثل منافقان مَثل کسی است که آتشی در شب ظلمانی بر افروخته تا در پرتو نور آن راه را بشناسد و از آن نور استفاده کند اما همین که این آتش شعلهور شد، خداوند متعال آن را خاموش میکند و آنان را در ظلمت قرار میدهد به گونهای که چیزی را نمیبینند، یعنی انسان فکر میکند در پرتو آتشی که روشن کرده میتواند اطراف خود را ببیند و از نور آن استفاده کند ولی خداوند آن آتش را خاموش میکند و ظلمت را بر آنان مستولی میکند. ارتباط این مثال با ما نحن فیه که بحث از ویژگیهای منافقان است بیانگر یک واقعیت است و آن اینکه «نفاق» یعنی تظاهر به دین داری دوام ندارد، روشنی آتش در این مثال همان نور اسلام است و کسانی که نفاق دارند و تظاهر به دین داری میکنند میخواهند از پرتو نور اسلام در جهت پیش بُرد اهداف خود استفاده کنند ولی خداوند متعال نمیگذارد منافقان برای بلند مدت از نور اسلام استفاده کنند و با افشاگری، آنها را رسوا میکند- مقصود از «ذهب الله بنورهم»، افشاگری خداوند متعال در رابطه با منافقان است- یعنی منافقان میخواهند از نور اسلام به نفع خود استفاده کنند تا دیگران در پرتو اسلام ظاهری آنها را ببینند و به آنها توجه کنند مثل کسی که قصد دارد از نور آتش در تاریکی شب استفاده کند و اطراف خود را ببیند، ولی خداوند متعال با افشاگری آنها را رسوا میکند و این نور را خاموش میکند و نمیگذارد که از نور اسلام برای مدتی طولانی به نفع خود استفاده کنند و ظلمت و تاریکی را بر آنها مستولی میکند.
«والحمد لله رب العالمین»