درس تفسیر حضرت آیة الله حسینی بوشهری موضوع کلی: سوره بقره تاریخ: 25 بهمن 1391 موضوع جزئی: تفسیر آیه 14 مصادف با: 2 ربیع الثانی 1434 سال:چهارم جلسه: 28 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
تفسیر آیه14: «وَ إِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَ إِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِءُونَ»[4]؛ هنگامی که منافقان با مؤمنان ملاقات میکنند میگویند ما ایمان آوردهایم اما هنگامی که با شیطانهای خود (همفکران خود) خلوت میکنند میگویند ما با شما هستیم و ما فقط اهل ایمان را مسخره میکنیم. نشانه دیگر منافقان آن است که هر روز به رنگی در میآیند و در میان هر جمعیتی سعی میکنند با آنها همآوایی کنند که نمونه آن را قرآن در این آیه بیان کرده که منافقان به دوستان خود میگویند اگر میبینید ما در مقابل مؤمنان اظهار ایمان میکنیم این گونه نیست و ما آنها را به تمسخر گرفتهایم و دوست واقعی ما، شما هستید. خداوند تبارک و تعالی در این آیه تمایل درونی منافقان را نسبت به کفر، افشاء میکند و چون شیطان موجودی مکار و حیلهگر و گریزان از حق است، در اینجا به جای واژه «کفار» از «شیطان» استفاده شده، چرا که شیطان و کفار در ویژگیهایی مثل مکر و حق گریزی مانند هم هستند. از نظر اهل لغت، خدای متعال برای نشان دادن رفتار منافقان نسبت به مؤمنان از یک واژه و نسبت به رفتار آنها با دوستان و همفکران خودشان از واژه دیگر استفاده کرده؛ برای برخورد منافقان با اهل ایمان از فعل «لقوا» اما برای برخورد آنان با همفکرانشان از فعل «خلوا» استفاده میکند، تفاوت بین این دو فعل روشن است؛ چون واژه «لقوا» از ریشه «لقاء» به معنای روبرو شدن آمده است، البته الزاماً هر روبرو شدنی نیاز به قصد و اراده ندارد و ممکن است این روبرو شدن، ناگهانی و تصادفی باشد. مرحوم راغب هم در مفردات میگوید: «اللّقاء مقابلة الشیء و مصادفته معها»[5]، بکار بردن واژه «لقوا» در برخورد با مؤمنان نشان میدهد که منافقان چندان اشتیاقی نسبت به دیدار مؤمنان نداشته اما هر گاه به طور اتفاقی با آنان مواجه میشدند، به دروغ ادعای ایمان کرده اما فعل «خلوا» همراه با قصد و اراده است و به معنای خلوت کردن با کسی است و نشانه یک نوع پیشبینی قبلی است و از علاقه و پیوند منافقان با دوستان شیطان صفت آنها حکایت دارد، یعنی ملاقات پنهانی تشکیل میدهند و در آنجا به تبادل افکار میپردازند.
مراد از شیاطین، کفار است، یعنی چهره واقعی منافقان، کُفر است؛ زیرا شیطان موجودی باطلگرا، متمّرد و سرکش است و چون منافقان صدر اسلام دو دسته بودند که گروهی از همان آغاز کافر بودند و حتی یک لحظه هم به پیامبر (ص) ایمان نیاورده بودند اما تظاهر به ایمان میکردند، یعنی مسبوق به ایمان نبودند بلکه مسبوق به کفر با تظاهر به ایمان بودند- فرق است بین اینکه انسان مؤمن باشد بعد کافر شود یا از اول کافر باشد و تظاهر به ایمان کند- پس عدهای از منافقان از ابتدا کافر بوده ولی تظاهر به ایمان میکردند کما اینکه خداوند میفرماید: «یقولون بأفواههم ما لیس فی قلوبهم»[6]. اما عده دیگر از منافقان، کسانی بودند که در ابتدا ایمان آوردند اما آن گاه که اسلام را مانع اغراض دنیوی خود دیدند کافر شدند ولی برای اینکه بتوانند در جامعه اسلامی زندگی کنند ایمان خود را در ظاهر، حفظ کردند و در سایه آن ایمان ظاهری به مبارزه بنیادین با دین پرداختند همان گونه که خداوند تبارک و تعالی درباره منافقان میفرماید: «اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ* ذلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ يَفْقَهُونَ»[7]؛ آنها سوگندهايشان را سپر ساختهاند تا مردم را از راه خدا باز دارند، و كارهاى بسيار بدى انجام مىدهند! اين بخاطر آن است كه نخست ايمان آوردند سپس كافر شدند؛ از اين رو بر دلهاى آنان مهر نهاده شده، و حقيقت را درك نمىكنند! پس منافقان در سایه اسلام ظاهری به مبارزه با دین میپردازند در حالی که بی خبرند از اینکه خداوند متعال سرّ و نهان آنها را میداند «أَوَ لاَيَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَ مَا يُعْلِنُونَ»[8].
این نکته لطیف در این آیه به عنوان یک هشدار وجود دارد که انسان میتواند با این شیوه، ایمان خود را بیازماید که گرایش قلبی و ظاهری او کجاست و بنگرد میل خلوت کردن با چه کسانی را دارد و از هم سخنی با چه افرادی لذت میبرد، نوع این انتخاب میتواند بیانگر باورهای درونی انسان باشد، اگر نسبت به اهل ایمان چنین گرایشی دارد باید بداند که قطعاً جزء مؤمنان است اما اگر با غیر مؤمنان همراهی قلبی دارد باید در حال خود تجدید نظر کند؛ پیامبر اکرم(ص) هم در همین رابطه میفرمایند: «اختبروا الناس باخدانهم»[9]؛ مردم را به همنشینانشان امتحان کنید. نکته دیگری که در این آیه وجود دارد این است که خداوند متعال برخورد منافقان با مؤمنان را با جمله فعلیه «آمنّا» مطرح میکند که جمله فعلیه بر حدوث دلالت میکند نه ثبوت، یعنی ناپایداری را میرساند. اما وقتی نگاه منافقان را در رابطه با شیاطین و کفار مطرح میکند از جمله اسمیه استفاده میکند و میفرماید «انّا معکم» که لفظ انّ دال بر تأکید است و همچنین از «معکم» استفاده شده که دال بر این است که منافقان به همفکران خود میگویند ما علاوه بر گرایش فکری با شما همکاری عملی هم داریم.
«والحمد لله رب العالمین»