درس تفسیر حضرت آیة الله حسینی بوشهری |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
تفسیر آیه13: « وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلاَ إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَ لكِنْ لاَ يَعْلَمُونَ»[2]؛ و هنگامى كه به آنان گفته شود: «همانند(ساير) مردم ايمان بياوريد!» مىگويند: «آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم؟!» بدانيد اينها همان ابلهانند ولى نمىدانند! خداوند در آیه قبل، منافقان را از ایجاد فساد بازداشت – آیاتی که عرض میشود تحت عنوان نشانههای منافقان است که دیگران را به افساد و سفاهت متهم میکنند- و در این آیه، آنان (منافقان) را به ایمان دعوت میکند، ایمانی که اگر آن را بپذیرند از ورطه سقوط در باتلاق فساد و اِفساد نجات پیدا میکنند. همان گونه که در آیه قبل به این مسئله اشاره شد، پیشنهاد دهنده این مطلب وجود مقدس خداوند تبارک و تعالی است اما با فعل مجهول شروع شده «و إذا قیل لهم» و سخن از گوینده و دعوت کننده به میان نیامده که چه کسی منافقان را به ایمان آوردن دعوت کرده است، البته معلوم نبودن گوینده در این گونه موارد به انگیزه تعظیم و احترام است، یعنی الزاماً این طور نیست که مجهول آوردن گوینده دال بر نقص باشد بلکه گاهی شأن خداوند تبارک و تعالی بالاتر از این است که در مقابل افرادی مثل منافقان قرار بگیرد.
منافقان به خاطر روحیه خود برتر بینی، همواره خود را عاقل و هوشیار و مؤمنان را سفیه و ساده لوح و خوش باور میدانند اما داوری خداوند متعال این است که سفیه واقعی اینها هستند که نمیتوانند خط زندگی خود را مشخص کنند و در میان هر گروهی به رنگ همان گروه در میآیند، یعنی آنچه بر زبان جاری میکنند با آنچه در دل دارند فرق میکند و این چیزی جز دو رویی و نفاق نیست، و چنین شخصی به جای وحدت شخصیت، دچار دوگانگی شخصیت است و تمام استعداد خود را در طریق شیطنت و توطئه و تخریب دیگران به کار میبرد و در عین حال خود را عاقل و هوشیار میداند.
مراد از «ناس» چه کسانی هستند؟
اینکه مراد از «ناس» در این آیه شریفه «وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ» که ایمان آنان معیار برای ایمان آوردن منافقان است، چه کسانی هستند، دو احتمال وجود دارد:
احتمال اول: آنچه از ظاهر آیه استفاده میشود این است که مراد از «ناس»، عموم مؤمنان و انسانهای صالح است، کسانی که در اوج بی ادعایی، مؤمن هستند و در پناه این ایمان، احساس آرامش میکنند لذا خداوند متعال به منافقان میفرماید: شما تافته جدا بافته نیستید پس خود را با صفوف مؤمنان همراه کنید و بدون ادعای نا مقبول ایمان بیاورید، اما منافقان بر خلاف دعوت قرآن، مؤمنان را انسانهای سفیه میدانند و کلامشان این است که مگر ما مانند اینان هستیم که ایمان آوردنمان مثل آنان باشد.
احتمال دوم: عدهای از مفسرین، «ناس» را به شخص پیامبر (ص) تفسیر کرده؛ زیرا گاهی در جامعه افرادی وجود دارند که به خاطر گستره وجودی و شخصیتی، این ارزش را دارند که به تنهایی به اندازه همه انسانها به حساب بیایند، همان گونه که خداوند متعال درباره حضرت ابراهیم (ع) میفرماید: «انَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتاً لِلَّهِ حَنِيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»[3]؛ ابراهيم(به تنهايى) امّتى بود مطيع فرمان خدا؛ خالى از هر گونه انحراف؛ و از مشركان نبود و شخصیت او را به تنهایی یک امت میداند، پیامبر اسلام (ص) هم به دلیل شخصیت گستردهای که داشت به اندازه همه انسانها است لذا خداوند متعال او را الگو برای همه قرار داده و فرموده: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً»[4]؛ مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود، براى آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مىكنند.
در رابطه با کلمه «سفیه» دو احتمال وجود دارد:
الف) سِفاهت به معنای خفت و سبکی است و اگر در مورد انسانها به کار رود به معنای خفت عقل و نقصان در فکر است. لذا خداوند متعال میفرماید: «وَ لاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ»[5]؛ اموال خود را به دست سفيهان نسپاريد. بر اساس این احتمال منافقان وقتی به مؤمنان میرسند آنان را جماعت کم فکر میدانند و میگویند ایمان آنها بر اساس عقلانیت نیست.
ب) نگاه منافقان به مؤمنان نه به خاطر عدم بهره از عقلانیت است بلکه سفاهت به معنای پایین بودن منزلت اجتماعی و اقتصادی مؤمنان است، یعنی منافقان، مؤمنان را به خاطر تهی دستی و فقر، سفیه میدانند و چون آن زمان تعداد زیادی از مؤمنان مانند: بلال، مقداد، عمار و غیره از کسانی بودند که فقیر و تهی دست بودند، منافقان به آنها با دید سفیهانه نگاه میکردند همان گونه که خداوند در مورد حضرت نوح میفرماید: «فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلاَّ بَشَراً مِثْلَنَا وَ مَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَ مَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ»؛ اشراف كافر قومش(در پاسخ او) گفتند: «ما تو را جز بشرى همچون خودمان نمىبينيم! و كسانى را كه از تو پيروى كردهاند، جز گروهى اراذل سادهلوح و فرو دست، مشاهده نمىكنيم؛ و براى شما فضيلتى نسبت به خود نمىبينيم؛ بلكه شما را دروغگو تصور مىكنيم.»[6].
«والحمد لله رب العالمین»