باسمه تعالی متن سخنرانی حضرت آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته» موضوع: لزوم برگزاری یادواره شهدا تاریخ: 93/12/14 مکان: شیراز
|
لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ العَلِیِ العَظیِم، حَسبُنَا الله وَ نِعمَ الوَکیِل، نِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصیِر.
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَان الرَّجِیم بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين بَارِء الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ، باعِثِ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْمُرْسَلِين ثُمَّ الصَلاةُ و السَّلامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا حَبیبِ إلِهِ العالَمین أبِیالقاسِم مُحَمَّد (ص) وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ المَعصومین المُکَّرَمین الهُداةِ المَهدیّین و اللَّعنُ الدائِم عَلی أعدائِهِم أجمَعین مِنَ الآن إلی قِیامِ یَومِ الدِّین آمینَ یا رَبَّ العالَمین»
قال الله العظیم فی کتابه الکریم: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[1].
قبل از آغاز سخن ایام سوگواری شهادت تنها دخت گرامی نبی اسلام، حضرت زهرا (س) این را محضر مبارک شما بزرگواران صمیمانه تسلیت عرض مینمایم.
لزوم برگزاری یادواره شهدا
تکریم از شهدا به دلیل تأسی از خدا و رسول خدا(ص) است همان طور که در روایت آمده است: «َتخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّهِ»[2]. اولین کسی که از شهدا تجلیل کرده است خداوند است «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»[3] که این آیه در حقیقت بیان یادوارهای است که از سوی خدا برای شهیدان برگزار شده است.
خدای متعال در آیات دیگری از قرآن در مورد شهیدان بیان میکند که تلاش و اعمال آنها از بین رفتنی نیست: «وَ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ*سَيَهْديهِمْ وَ يُصْلِحُ بالَهُم*وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُم»[4]. لذا اگر امروز جمهوری اسلامی در یمن، لبنان، سوریه و سایر مناطق جهان حرف نخست را میزند، به خاطر خون شهیدان و حمایت خداوند از خون شهدا است. در روایتی از پیامبر(ص) آمده است که «فَوْقَ كُلِّ ذِي بِرٍّ بِرٌّ حَتَّى يُقْتَلَ الرَّجُلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِذَا قُتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَيْسَ فَوْقَهُ بِرّ»[5]. رسول نازنین اسلام(ص) میفرماید بالاتر از هر خوبی، خوبی وجود دارد اما خوبیِ بالاتر از شهادت در راه خدا وجود ندارد.
از دیگر دلایل برگزاری یادواره شهدا، انتقال فرهنگ شهادت به نسل جوان است. بسیاری از جوانان ما صحنههای جنگ را ندیدهاند؛ لذا ما این یادوارهها را برگزار میکنیم تا فرهنگ ایثار و شهادت را به نسل جوان انتقال دهیم. طبیعت آدمی به گونهای است که گاهی دچار غفلت میشود ولی صحنههای جنگ ما را همیشه در صحنه و بیدار نگه میدارد و باعث میشود دشمن خود را که هر روز رنگ عوض میکند بشناسیم و هدف آنها به تعبیر قرآن این است که دین و باورهای اعتقادی را از ما بگیرند که موفق نخواهند شد «ِ وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا»[6]. لذا اگر دشمن بخواهد روزی ما را غافلگیر کند و با گزینههای روی میز ما را تهدید کند، گزینههای ما که همان عزت و آبرو و جان ماست روی میز است.
ویژگی و جایگاه شهدا
شهدای ما اهداف بلند و متعالی داشتند و همیشه آرزو میکردند که « ای کاش به جای یک جان هزاران جان میداشتیم و در راه اسلام و انقلاب تقدیم میکردیم». شهدا نمونههای زمان ما از حادثه کربلا بودند که از جان خود گذشتند تا دین بماند و ارزشها بماند.
از دیگر خصوصیات شهدا میتوان به ویژگی تکلیفگرایی و مسئولیت شناسی اشاره کرد؛ زیرا هر تکلیفی که متوجه آنها شده است، میثم وار در صحنه ماندند. روزی امیرالمؤمنین(ع) به میثم تمار گفت: « ای میثم خوشا به حال تو، آیا میدانی که در راه ما تو را به شهادت می رسانند؟ آیا میدانی در راه محبت ما دست و پای تو را قطع میکنند و زبان تو را میبُرّند؟» میثم تمار به امیرالمؤمنین(ع) میگوید: «آیا آن لحظهای که زبان میثم را قطع میکنند بر فطرت دینی و محبت شما اهل بیت باقی هستم؟» حضرت میفرمایند «بله».
شهدای ما اهل نصیحت بودند و ذکر آنان این بود که «اللَّهُمَّ اجْعَلِ النُّورَ فِي بَصَرِي وَ الْبَصِيرَةَ فِي دِينِی»[7] شهدا تمام مسیر آینده را رصد میکردند و هدف مشخصی داشتند. به تعبیر امیرالمؤمنین(ع) که میفرمایند: «لَا يَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِيلَ وَ لَا يَسْتَكْثِرُونَ الْكَثِيرَ فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ»[8] شهدا به کم قانع بودند و کار خود را بزرگ جلوه نمیدادند و متهم شماره اول را خود حساب میکردند که نکند در وظیفه خود کوتاهی کردهایم.
جایگاه عالِمِ شهید
در میان شهدای شهر شیراز، 21 عالم و روحانی وجود دارد که در رأس آنها حضرت آیت الله شهید دستغیب(ره)، امام جمعه شهید این شهر است. علما مسیر را برای شهدا ترسیم میکنند، لذا اگر عالمان در صحنه نبودند شهیدان کمتر توفیق فیض شهادت پیدا میکردند. امام صادق(ع) در رابطه با جایگاه عالِم میفرمایند «َ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ فِي صَعِيدٍ وَاحِدٍ وَ وُضِعَتِ الْمَوَازِينُ فَتُوزَنُ دِمَاءُ الشُّهَدَاءِ مَعَ مِدَادِ الْعُلَمَاءِ فَيُرَجَّحُ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ عَلَى دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ »[9]؛ فردای قیامت خداوند همه مردم را در یک جا جمع میکند و معیارها برای سنجش مهیا میشود، در آن روز بین خون شهدا و قلم علما موازنه و مقایسه برقرار میشود و قلم علما بر خون شهدا برتری مییابد.
آیت الله دستغیب مدت بسیاری در مسجد جامع شیراز، درس تفسیر و اخلاق گفتند که چند جمله ماندگار از این شهید به یادگار مانده است: «من عطاء الخمینی فقد عطاء الله» بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی(عج) شد، از جملات ایشان است.
جایگاه و مقام سادات
سه سوره در قرآن داریم که به عنوان تسلی و دلداری برای پیغمبر(ص) است:
1. «وَ الضُّحی*وَ اللَّيْلِ إِذا سَجی*ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلی*وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولی*وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضی*أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتيماً فَآوی*وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى*وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى*فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَر*وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَر*وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث»[10] شأن نزول این آیه این است که زمانی که برای مدتی وحی از جانب خدا قطع شد، مردم زخم زبانها و کنایهها بر پیغمبر(ص) شروع کردند؛ اما خداوند آیه نازل کرد که ما تو را فراموش نکردهایم و ما به تو چیزی عنایت میکنیم که تو راضی شوی.
2. «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَک*وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَک*...*فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً*إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً*فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ*وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَب»[11]. هر رهبر و پیشوا، نیاز به صبر و سعه صدر دارد؛ لذا خداوند به پیامبر(ص) میفرماید که ما به تو برای پذیرش و تحمل این مسئولیت سینه فراخ دادیم و ما تو را بلند آوازه کردیم.
3. «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَر*فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَر*إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَر»[12]. واژه «کوثر» به معنای خیر کثیر و فراوان است و به تعبیر علامه طباطبایی(ره) صاحب تفسیر گرانسنگ المیزان، برای تفسیر کوثر باید صدر و ذیل آیه را نگاه کرد. درست است که قرآن، نبوت و شفاعت خیرِ کثیر است اما زمانی که صدر و ذیل آیه را نگاه کنیم، متوجه میشویم که مراد از کوثر در اینجا فاطمه زهرا(س) است. عاص بن وائل با پیغمبر(ص) ملاقات کرد و بعد به مسجد آمد و گفت با آن شخص ابتر [کسی که فرزند ندارد ] ملاقات کردم که در این زمان سوره کوثر بر پیامبر(ص) نازل میشود. به قول فخر رازی امروز هر جا را نگاه کنیم نسل فاطمه حضور دارد، پس به شکرانه این نعمت، آن کسی که زخمزبان میزند و دشنام میدهد و بد سخن میگوید ابتر است. پیامبر(ص) نسبت به سادات سفارشی کردهاند که بسیار جالب است: « أَرْبَعَةٌ أَنَا لَهُمْ شَفِيعٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الْمُكْرِمُ لِذُرِّيَّتِي مِنْ بَعْدِي وَ الْقَاضِي لَهُمْ حَوَائِجَهُمْ وَ السَّاعِي لَهُمْ فِي أُمُورِهِمْ عِنْدَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْهِ وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ»[13]. پیامبر میفرماید چهار طایفه هستند که فردای قیامت من آنها را شفاعت میکنم: 1. کسانی که ذریه مرا اکرام کنند. 2. کسانی که حوائج ذریه مرا برطرف کنند. 3. کسانی که هنگام مشکلات به کمک آنها میشتابند 4. کسانی که با تمام وجود به آنان عشق میورزند.
همچنین در روایت دیگری آمده است: «أَحِبُّوا أَوْلَادِي الصَّالِحُونَ لِلَّهِ وَ الطَّالِحُونَ لِي»[14]؛ فرزندان صالح مرا برای خدا و فرزندانی که از نظر شما بد هستند به خاطر من [پیغمبر] دوست داشته باشید.
حسین ابن خالد میگوید خدمت آقا علی ابن موسی الرضا(ع) رسیدم و حضرت به من فرمودند«َالنَّظَرُ إِلَى ذُرِّيَّتِنَا عِبَادَةٌ قُلْتُ النَّظَرُ إِلَى الْأَئِمَّةِ مِنْكُمْ أَوِ النَّظَرُ إِلَى ذُرِّيَّةِ النَّبِيِّ ص فَقَالَ بَلِ النَّظَرُ إِلَى جَمِيعِ ذُرِّيَّةِ النَّبِيِّ ص عِبَادَةٌ»[15] اگر کسی به ذریه پیغمبر(ص) نگاه کند مانند عبادت است. بعد از ایشان سؤال کردم که آیا مقصود شما از ذریه امامان معصوم(ع) که از نسل پیغمبر(ص) هستند است؟ حضرت فرمودند نگاه به جمیع ذریه پیغمبر(ص) عبادت است یعنی سادات .
حضرت آیت الله ایمانی گفتند 18 نفر از ساداتی که امروز این جلسه برای آنها برگزار شده است، ساداتی بودهاند که در سن 18 سالگی و از ناحیه پهلو زخمیشدهاند و به شهادت رسیدهاند که نشان این است که این شهدا به مادر خود حضرت زهرا(س) تأسی کردهاند.
وظیفه ما نسبت به شهدا
نخست وزیر رژیم صهونیستی با درماندگی به کنگره آمریکا پناه میبرد و میگوید: « ایران همه جا را گرفته و ما را محاصره کرده است چرا ساکت نشسته اید؟» به تعبیر روزنامه واشنگتن پست: «آیت الله [امام] خامنهای آن چنان با تدبیر و نبوغ این حرکت انقلاب را زیبا رهبری میکند که حتی در مذکرات، ایران دست جلو را دارد و آمریکاییها عقب نشینی میکنند.» این اعتراف دشمنان ماست.
دشمنان ما بیکار نیستند و بنده به مسئولین عرض میکنم ثابت شده است که مردم با ما هستند؛ زیرا هر گاه از مردم خواستیم که در صحنه حضور پیدا کنند در صحنه بودهاند که 22 بهمن و روز قدس و ... شاهد بر این امر است. نکند مردم حامی و پشتیبان ما باشند ولی ما به موقع و به جا از مردم کمک نخواهیم. امروز به ظاهر جنگی در کار نیست و مرزها به ظاهر آرام است اما دشمنان ما دست از توطئه و دشمنی برنداشتهاند که به عنوان مثال تحریم اقتصادی و هجمه فرهنگی میکنند.
جمهوری اسلامی نعمت بزرگی است؛ در زمان طاغوت عدهای باور نمیکردند که نظام طاغوت از بین برود حتی برخی بزرگان ما میگفتند که ممکن نیست با این همه تجهیزات و امکانات شاه برود ولی دیدید که شاه رفت و امام قهرمانانه آمد. ما امروز سرسفره امام زمان(عج)، شهدا و انقلاب نشستهایم و باید مراقب باشیم که ارزشها را کم رنگ نکنیم و هر جا دیدیم که ضربهای به انقلاب وارد میشود و راه نفوذ دشمن باز است، باید با تمام وجود جلوی آن را بگیریم. تا به امروز دشمن هرچه تلاش کرده است موفق نشده است ولی انتظار این است که روحانیت و مسئولین و نظامیان دست به دست هم از این انقلاب که ثمره خون شهیدان است به راستی و درستی پاسداری کنند.
ذکر مصیبت
راوی نقل میکند امیرالمومنین(ع) از بیرون وارد خانه شدند و دیدند حضرت زهرا(س) مشغول شستن لباسهای بچهها است. حضرت علی(ع) از فاطمه(س) سؤال میکند همسرم فاطمه چرا با این حالت کسالت مشغول شستن لباسهای بچه ها هستی؟ حضرت زهرا(س) میفرماید علی جان من امروز بیشتر در این دنیا نیستم و بچههای من بی مادر میشوند. اسماء می گوید حضرت زهرا(س) غسل کرد و استراحت کرد ولی یک جمله به من فرمود « اسماء بعد از مدتی بیا و مرا صدا بزن اگر دیدی فاطمه جواب نداد بدان که فاطمه از دنیا رفته است.» اسماء میگوید بعد از مدتی گفتم یا بنت رسول الله یا فاطمه(س) دیدم جوابی نداد یقین کردم که فاطمه(س) از دنیا رفته است. حسن(ع) و حسین(ع) از بیرون آمدند و از من سؤال کردند مادر ما کجاست؟ گفتم مادر شما استراحت میکند. حسنین(ع) گفتند مادر معمولاً در این وقت استراحت نمیکردند. اسماء می گوید اشک از چشمانم سرازیر شد و گفتم که مادر شما از دنیا رفت.
هنگام غسل دادن زهرا(س)، یک مرتبه علی(ع) سر به دیوار گذاشت و شروع به گریه کرد. نمیدانم چشم علی(ع) به بازوی ورم کرده زهرا(س) افتاد یا به پهلو شکسته زهرا(س) افتاد. حضرت زهرا(س) را غسل داد و کفن کرد، بچهها را صدا کرد تا با مادر خود خداحافظی کنند. این جا حسنین(ع) آمدند و با مادر رنج کشیده خود خداحافظی کردند اما لایوم کیومک یا اباعبدالله. سکینه خواست خود را به پدر برساند اما دید که پدر سر در بدن ندارد. خود را روی بدن بابا انداخت هر کار کردند نتواستند او را از پدر جدا کردند.
«مزنیدم، مبریدم که در این دشت مرا کاری هست گرچه گل نیست ولی صفحه گلزاری هست.»
در پایان از دست اندرکاران این جلسه و مسئولین و امام جمعه محترم شهر شیراز حضرت آیت الله ایمانی، حضرت آیت الله دستغیب تولیت آستان مقدس حضرت احمد ابن موسی، خانوادههای مکرم و معزز شهدا، سپاه و سایر ارگانهای نظامی و همه کسانی که در تشکیل این جلسه آبرومند نقش داشتهاند، صمیمانه و متواضعانه تقدیر و تشکر مینمایم.
«والحمد لله رب العالمین»
[1] . «العنکبوت»: 69.
[2] . بحارالانوار، ج58، ص129.
[3] . «آل عمران»: 169.
[4] . «محمد»: 6-4.
[5] . الکافی، ج2، ص348.
[6] . «البقرة»: 217.
[7] . مستدرک الوسائل، ج5، ص75.
[8] . بحارالانوار، ج64، باب14، ص316.
[9] . من لایحضره الفقیه، ج5، ص398.
[10] . «الضحی»: 11-1.
[11] . «الشرح»: 2-1 و 8-5.
[12] . «الکوثر»: 3-1.
[13] . وسائل الشیعه، ج16، ص334.
[14] . همان.
[15] . وسائل الشیعه، ج12، ص311.