|
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
مسئله 142: «إذا وضع جبهته على محل بعضه طاهر و بعضه نجس صح إذا كان الطاهر بمقدار الواجب فلا يضر كون البعض الآخر نجسا و إن كان الأحوط طهارة جميع ما يقع عليه»[1]؛ مرحوم سید (ره) میفرماید: اگر نماز گزار پیشانی خود را بر جایی بگذارد که بعضی از آن پاک و بعض دیگر نجس است در صورتی که مقداری که طاهر است به مقدار واجب سجده باشد- مقداری که در صحت سجده شرط است- سجده بر آن موضع صحیح است، پس اینکه مقداری از موضع سجده نجس باشد مشکلی ایجاد نمیکند گرچه احوط این است که همه مکانی که نمازگزار پیشانی خود را بر آن میگذارد پاک باشد، منظور از این احتیاط، احتیاط استحبابی است چون «الاحتیاط علی کل حال حسنٌ».
فروض مسئله:
سؤالی که به ذهن میآید این است که آیا طهارت شرط سجود است یا شرط مسجد و جایی است که پیشانی بر آن قرار میگیرد؟ اگر طهارت شرط برای سجود باشد یک حکم دارد و اگر طهارت را شرط مسجد و جایی که پیشانی بر آن قرار میگیرد باشد حکم دیگری دارد لذا این مسئله دو فرض دارد:
فرض اول: طهارت شرط سجود است.
اگر طهارت را شرط برای سجود بدانیم کما اینکه مرحوم سید (ره) قائل به این مبنا است؛ معنایش این است که اگر نمازگزار پیشانی را بر محلی گذاشت که بعضی از آن پاک و بعض دیگر نجس است در این صورت اگر مقداری که طاهر است به اندازهای باشد که در صحت سجده شرط است، مشکلی ایجاد نمیکند، پس در صورتی که مبنا این باشد که طهارت، شرط سجود است نجاست قسمتهای دیگر مشکلی ایجاد نمیکند چون در این فرض که طهارت شرط سجود دانسته شده سجده بر شیء پاک صدق میکند.
فرض دوم: طهارت شرط مسجد است.
اگر طهارت شرط برای سجود نباشد بلکه شرط برای موضع جبهه باشد؛ یعنی پیشانی هر جا که قرار میگیرد باید کل آن پاک باشد، در این صورت اگر بعضی از آن محلی که نمازگزار پیشانی خود را بر آن میگذارد نجس باشد صدق نمیکند که گفته شود کل آن پاک است؛ چون بعضی نجس و بعضی از آن پاک است لذا در این صورت نمازی که خوانده باطل است چون همه محل سجده پاک نبوده بلکه قسمتی از آن نجس بوده است. بنابراین اگر طهارت را از شرائط مسجد جبهه؛ یعنی محل پیشانی قرار دادیم در این فرض سجده بر محلی که بعضی از آن پاک و بعضی از آن نجس است صحیح نیست؛ زیرا آن مجموعه که مرکب از پاک و نجس است خارجاً و عرفاً یک چیز حساب میشود و صدق میکند که گفته شود موضع جبهه نجس است؛ مثل اینکه اگر گوشهای از لباس انسان نجس شود گفته میشود لباس او نجس شده است، در ما نحن فیه هم هر چند قسمتی از محل سجده نجس است اما همین کفایت میکند برای اینکه گفته شود نمازگزار بر موضع نجس سجده کرده و سجده بر موضع نجس باعث بطلان نماز میشود.
حق در مسئله:
به نظر میرسد حق با مرحوم سید (ره) باشد، یعنی طهارت شرط سجود است و طهارت در محل سجده آن هم بیش از مقدار واجب، معتبر نیست؛ چون قدر متیقن از صحیحه که سابقاً به آن اشاره شد که دال بر این بود که موضع سجده باید پاک باشد و همچنین اطلاق کلمات علماء و مَعقد اجماعات، اعتبار طهارت در مقدار واجب از مسجدِ جبهه میباشد و ما دلیلی بر اعتبار بیش از آن نداریم لذا اگر شک کردیم که آیا بیش از این هم لازم است یا نه به اصول عملیه متسمک میشویم و نسبت به مقدار زائد از واجب، اصالة البرائة عن الزائد جاری میکنیم لذا طهارت نسبت به زائد از مقدار واجب برای ما لازم نیست.
دلیل:
دلیل بر این مطلب این است که اگر محل سجده به اندازه یک وجب شد و یکی از اطراف آن نجس بود، حال اگر شما بر آن قسمتی که پاک است سجده کنید هیچ فقیهی فتوا نمیدهد به اینکه بر نجس سجده کردهاید.
مرحوم سید (ره) در ادامه مسئله 242 میفرماید: «و يكفي كون السطح الظاهر من المسجد طاهرا و إن كان باطنه أو سطحه الآخر أو ما تحته نجسا فلو وضع التربة على محل نجس و كانت طاهرة و لو سطحها الظاهر صحت الصلاة»[2]؛ پاک بودن سطح ظاهر از محل سجده کفایت میکند هر چند باطن آن یا زیر آن نجس باشد، پس اگر نمازگزار مهر خود را در محل نجس قرار داد ولی خود مهر پاک باشد هر چند سطح ظاهریِ مهر پاک باشد ( باطن یا زیر آن یا بعضی از آن نجس باشد) کفایت میکند و نماز او صحیح است.
دلیل این مطلب این است که ما دلیلی جز به مقدار واجبی که سجده بر آن واقع میشود نداریم. ما وقتی به ادله مراجعه میکنیم تنها طهارت محل سجده و آنچه پیشانی به آن اصابت میکند معتبر دانسته شده و در این جهت طهارت خصوص سطح ظاهرِ چیزی که بر آن سجده میشود کفایت میکند اما اینکه باطن آن هم پاک باشد شرط نیست.
صحیحه ابن محبوب هم که سابقاً ذکر آن گذشت دال بر همین مطلب است که منظور از «یسجد علیه» که در روایت آمده محل سجده میباشد.
عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) عَنِ الْجِصِّ يُوقَدُ عَلَيْهِ بِالْعَذِرَةِ وَ عِظَامِ الْمَوْتَى ثُمَّ يُجَصَّصُ بِهِ الْمَسْجِدُ أَ يُسْجَدُ عَلَيْهِ؟ فَكَتَبَ (ع) إِلَيَّ بِخَطِّهِ إِنَّ الْمَاءَ وَ النَّارَ قَدْ طَهَّرَاهُ»[3]؛ حسن بن محبوب میگوید: از امام رضا (ع) از گچی سؤال کردم که به وسیله عذره و استخوانهای حیوانات مرده بر روی آن آتش بر افروخته شده و این گچ به وسیله این آتش پخته میشود، سپس با این گچ محل سجده را گچکاری و سفیدکاری میکنند، آیا میشود بر آن مکان سجده کرد؟ حضرت (ع) برای من با خط مبارک خود نوشتند: آب و آتش این گچ را پاک کردهاند.
فصل فی احکام المسجد
مسئله 243: «يجب إزالة النجاسة عن المساجد داخلها و سقفها و سطحها و الطرف الداخل من جدرانها بل و الطرف الخارج على الأحوط إلا أن لا يجعلها الواقف جزء من المسجد بل لو لم يجعل مكانا مخصوصا منها جزء لا يلحقه الحكم و وجوب الإزالة فوري فلا يجوز التأخير بمقدار ينافي الفور العرفي و يحرم تنجيسها أيضا بل لا يجوز إدخال عين النجاسة فيها و إن لم تكن منجسة إذا كانت موجبة لهتك حرمتها بل مطلقا على الأحوط و أما إدخال المتنجس فلا بأس به ما لم يستلزم الهتك»[4]؛ ازاله نجاست از مساجد واجب است اعم از آنکه داخل مسجد، سقف مسجد، سطح مسجد، سمت داخل دیوار آن و حتی سمت خارجی دیوار آن نجس باشد.
ادله وجوب ازاله نجاست از مسجد:
دلیل اول: اجماع
اولین دلیلی که بزرگان اقامه کردهاند اجماع است، میگویند اجماع قطعی بر این مسئله داریم که ازاله نجاست از مسجد واجب است، بعلاوه ارتکاز متشرعه هم از مسجد به عنوان یک مکان عبادی همین است که مکان عبادی را به خاطر قداست و عظمتی که دارد نمیشود با حالت نجاست نگه داشت. البته ما ارتکاز متشرعه را دلیل مستقلی محسوب نمیکنیم بلکه به کمک اجماع این مسئله را ثابت میکنیم، این اجماع از بزرگانی مثل شیخ طوسی، ابن ادریس و شهید اول نقل شده است.
شیخ میفرماید: «لا خلاف فی انّ المساجد یجب عن تجنب النجاسات»[5]. همچنین ابن ادریس میفرماید: «لا خلاف ایضاً بین الأمّة کافّة إنّ المساجد یجب أن تنزه و تجنب عنه النجاسات»[6]، شهید اول هم میفرماید: «یحرم ادخال النجاسة الیها و ازالتها فیها قاله الاصحاب»[7].
بررسی دلیل اول:
از ظاهر کلمات صاحب مدارک و صاحب حدائق بدست میآید که اجماع ادعا شده از طرف بزرگانی مثل مرحوم شیخ، ابن ادریس و شهید اول مورد قبول نیست، صاحب مدارک میفرماید: «و قد قطع الأصحاب بوجوب إزالة النجاسة عن المساجد على الفور كفاية، لعموم الخطاب، و فيه توقف»[8]، صاحب حدائق هم با صاحب مدارک موافقت کرده است.[9]
حال باید ببینیم آیا مخالفت صاحب مدارک و صاحب حدائق با اجماع ادعا شده از طرف شیخ و امثال ایشان مضر به این اجماع است یا نه؟ همچنین آیا این اجماع به عنوان یک دلیل مستقل مورد لحاظ قرار میگیرد یا نه؟
بررسی کلام صاحب مدارک و صاحب حدائق:
اکثر علماء گفتهاند مخالفت صاحب مدارک و صاحب حدائق نظر شاذ محسوب میشود لذا به اجماع ادعا شده که میگوید همه علماء قائل به ازاله نجاست از مساجد هستند، لطمهای وارد نمیکند.
البته صاحب حدائق برای اثبات مدعای خود به موثقه عمار تمسک کرده، حال باید ببینیم آیا این روایت میتواند مؤید کلام صاحب حدائق باشد که میگوید: ازاله نجاست از مسجد لازم نیست بلکه تنجیس مسجد هم جایز است، یا نه؟
عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «سَأَلْتُهُ عَنِ الدُّمَّلِ يَكُونُ بِالرَّجُلِ فَيَنْفَجِرُ وَ هُوَ فِي الصَّلَاةِ؟ قَالَ: يَمْسَحُهُ وَ يَمْسَحُ يَدَهُ بِالْحَائِطِ أَوْ بِالْأَرْضِ وَ لَا يَقْطَعِ الصَّلَاةَ»[10]؛ عمار از امام صادق (ع) در مورد مردی سؤال میکند که دملی در بدن اوست و میترکد در حالی که آن شخص نماز میخواند، حضرت (ع) فرمودند: دستش را به دملی که ترکیده بکشد سپس آن را به دیوار یا زمین بکشد و نمازش را قطع نکند. صاحب حدائق میفرماید: اطلاق روایت، مسجد را هم شامل میشود؛ یعنی حتی اگر شخص در مسجد نماز بخواند و دملی که در بدن او هست بترکد باید دستش را بر آن بکشد و سپس دست را به دیوار یا زمین بکشد و نمازش را قطع نکند در حالی که اگر ازاله نجاست از مسجد واجب و تنجیس آن جایز نبود امام (ع) چنین دستوری نمیدادند، پس اینکه حضرت (ع) فرمودهاند: دستت را به دیوار یا زمین بکش حاکی از این است که تنجیس مسجد جایز است و ازاله نجاست از آن لازم نیست.
پاسخ این است که یا اساساً خونین نیست تا نجس باشد و اگر هم خونین باشد خون دمل و امثال آن معفو است و این گونه خونها استثناء شده است بنابراین این روایت نمیتواند دلیل بر این باشد که صاحب حدائق بگوید تنجیس مسجد اشکالی ندارد.
مدرکی بودن اجماع:
اما مشکلی که این اجماع دارد این است که اجماع نباید مدرکی باشد، یعنی ما ادلهای داریم که وجوب ازاله نجاست از مساجد را بیان میکند لذا محتمل است که مستند این بزرگان بر ادعای اجماع، همین ادلهای باشد که وجوب ازاله نجاست از مساجد را بیان میکند، بنابراین اجماع بما هو اجماعٌ و به عنوان یک دلیل مستقل از اعتبار میافتد لذا میگویند اعتبار اجماع به دلیلی است که مدرک اجماع قرار گرفته است و اگر روایاتی که به عنوان دلیل وجوب ازاله نجاست از مساجد به آنها استناد شده تمام باشد نوبت به اجماع نمیرسد. بنابراین مخالفت صاحب حدائق و صاحب مدارک با اجماع ادعا شده از طرف بزرگان صدمهای به این اجماع نمیزند ولی مشکل این است که خود این اجماع دچار مشکل است و آن اینکه اجماع مدرکی است و نمیتوان به عنوان یک دلیل مستقل به آن استناد کرد.
«والحمد لله رب العالمین»
[1]. العروة الوثقی، ج1، ص84.
[2]. همان.
[3]. وسائل الشیعة، ج3، ص527، کتاب الطهارة، باب 81 من ابواب النجاسات، حدیث1.
[4]. العروة الوثقی، ج1، ص84.
[5]. خلاف، ج1، ص180.
[6]. سرائر، ج1، ص163.
[7]. ذکری الشیعة فی احکام الشریعة، ج3، ص128.
[8]. مدارك الأحكام في شرح عبادات شرائع الإسلام؛ ج2، ص306.
[9]. الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج5، ص293.
[10]. وسائل الشیعة، ج3، ص435، کتاب الطهارة، باب22 من ابواب النجاسات، حدیث8.