درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری موضوع کلی: کیفیت تنجّس متنجّسات تاریخ:30شهریور 1392 موضوع جزئی:حکم تعفیر نسبت به ظرف دوم و سوم که ولوغ کلب در آن ریخته شده مصادف با: 15ذیالقعده1434سال:پنجم جلسه:2 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
خلاصه جلسه گذشته:
سخن در این بود که آیا متنجِّس، منجِّس است یا نه؟ بعد از بحثهای طولانی و مفصلی که در این زمینه داشتیم و ادله موافقین و مخالفین را محضر دوستان عزیز مطرح کردیم، کلام به اینجا رسید که آیا در صورتی که متنجِّس با چیزی ملاقات کند تمام احکام نجس بر آن بار میشود یا نه؟ مرحوم سید (ره) به احتیاط استحبابی حکم کردند، بحث حول این محور بود که مثلاً اگر لباسی که به وسیله بول، متنجِّس شده سپس لباس دیگری با آن ملاقات میکند یا ظرفی که سگ در آن ولوغ کرده و بعد آب داخل آن در ظرف دیگری ریخته میشود آیا در فرض اول (مسئله بول) نسبت به لباس دوم، تعدد غَسل لازم است ؟ همچنین آیا ظرف دومی که آب ولوغ در آن ریخته شده باید تعفیر (خاکمالی) شود یا نه؟ یعنی آیا تعفیر، شامل ظرف دوم هم میشود یا نه؟ عرض کردیم مرحوم سید (ره) بعد از اینکه قائل به عدم وجوب تعفیر شدند گفتند تعفیر ظرف دوم مستحب است.
ولی ما گفتیم ظاهراً نمیتوان وجوب تعفیر را نسبت به ظرف دوم و سوم جاری کرد؛ چون عمده دلیلیکه در اینجا وجود دارد صحیحه بقباق است که از ظاهر این روایت فقط تعفیر ظرف اول استفاده میشود.
عَنِ الْفَضْلِ أَبِي الْعَبَّاسِ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ فَضْلِ الْهِرَّةِ وَ الشَّاةِ وَ الْبَقَرَةِ- وَ الْإِبِلِ وَ الْحِمَارِ وَ الْخَيْلِ وَ الْبِغَالِ وَ الْوَحْشِ وَ السِّبَاعِ، فَلَمْ أَتْرُكْ شَيْئاً إِلَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ فَقَالَ: لَا بَأْسَ بِهِ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى الْكَلْبِ، فَقَالَ: رِجْسٌ نِجْسٌ لَا تَتَوَضَّأْ بِفَضْلِهِ وَ اصْبُبْ ذَلِكَ الْمَاءَ وَ اغْسِلْهُ بِالتُّرَابِ أَوَّلَ مَرَّةٍ ثُمَّ بِالْمَاءِ»[1]؛ میگوید در مورد نیم خورده گربه، گوسفند، گاو، شتر، الاغ، اسب، قاطر، وحوش و درندگان و آنچه از این قبیل به ذهنم میرسید از امام صادق (ع) سؤال کردم که نیم خورده اینها چه حکمی دارد؟ حضرت (ع) فرمودند: اشکالی ندارد، تا جایی که سخن به سگ منتهی شد که باقی مانده سگ چه حکمی دارد؟ حضرت (ع) فرمودند: رجس و نجس است و با باقی مانده سگ وضوء نگیر و آبی را که سگ به آن دهان زده بریز و آن ظرف را ابتداء به وسیله خاک، خاکمالی و سپس به وسیله آب بشوی.
ظاهر این روایت دلالت دارد بر اینکه حتماً باقی مانده آنچه سگ از آن خورده در ظرف هست که حضرت (ع) میفرمایند: آن را بریز و تبعاً شامل ظرفی میشود که سگ در آن ظرف آب خورده نه ظرف خالی؛ به تعبیر روشنتر از این روایت استفاده میشود ظرفی که سگ از آب آن خورده و مقداری از آن آب در ظرف باقی مانده مورد نظر بوده، چون حضرت (ع) دستور میدهند باقی مانده آب را بریز، یعنی کأنّ یک نوع مباشرت در این حکم وجود دارد، یعنی ظرفی که سگ ازآب آن خورده و مقداری از آن آب هم باقی مانده و حضرت (ع) دستور میدهند آن آب را بریزید باید خاکمالی و با آب شسته شود، اما نسبت به ظرف دوم و سوم از این روایت چیزی استفاده نمیشود که حکم ظرف اول را داشته باشند.
ان قلت:
ممکن است ادعا شود این ملاک (ملاک در علت تنجّس یا علت تعفیر) در ظرف دوم و سوم هم وجود دارد و گفته شود ملاک برای حکم به تعفیر این است که آبِ باقی مانده در ظرف همان آبی است که سگ در آن ولوغ کرده چه این آب در ظرف اول باشد و چه این آب در ظرف دوم و سوم ریخته شود، پس چون در اینجا وحدت ملاک وجود دارد و ظرف دوم و سوم هم همان ملاک ظرف اول را دارند در نتیجه حکم تعفیر که نسبت به ظرف اول جاری میشد نسبت به ظرف دوم و سوم هم جاری میشود.
قلنا:
این کلام در صورتی صحیح است که ملاکات احکام را بدانیم اما اگر ملاک را ندانیم و نظر شارع منحصر به ظرف اول شود و نتوانیم نسبت به ظرف دوم و سوم ملاکگیری کنیم در نتیجه باید بین ظرف اول و دوم و سوم فرق گذاشت به این نحو کهحکم تعفیر را نسبت به ظرف اول جاری و نسبت به ظرف دوم و سوم جاری ندانیم.
ممکن است نکتهای به ذهن برسد و آن اینکه هر چند ممکن است دلیلی بر این مطلب پیدا نشود اما حقیقت امر این است که وقتی به عرف مراجعه میشود عرف بین ظرف اول و دومفرقی نمیبیند و آب ظرف دوم و سوم همان آبی است که در ظرف اول بوده چون فرض این است که سگ خودِ ظرف را نلیسیده و مظروفیت هم در اینجا ملاک حکم نیست، بنابراین خود ظرف خصوصیتی ندارد بلکه خصوصیت در مظروفیت است و مظروفیت، بین ظرف اول و دوم و سوم مشترک است. لذا عرض میکنیم چون خودِ ظرف خصوصیتی ندارد و خصوصیت تنها مربوط به مظروفیت؛ یعنی آبی که سگ در آن ولوغ کرده میباشد، شارع مقدس دستور به تعفیر آن ظرف داده و این آب بعینه همان آبی است که در ظرف دوم و سوم ریخته شده، لذا احتیاطی که ما در اینجا مطرح میکنیم فراتر از احتیاط استحبابیِ مطرح شده از طرف مرحوم سید (ره) است و این احتیاط، احتیاط وجوبی میباشد.
نتیجه: اینکه گفته شد: «المتنجِّس، منجِّسٌ کالنجس و لکن لایجری علیه احکام النجس»، به نظر میرسد در مواردی مثل ولوغ کلب و امثال آن، حکم ظرف دوم و سوم هم همان حکم ظرف اول است یعنی باید همانند ظرف اول خاکمالی شوند
مسئله 240: «قد مر أنه يشترط في تنجس الشيء بالملاقاة تأثره فعلى هذا لو فرض جسم لا يتأثر بالرطوبة أصلا كما إذا دهن على نحو إذا غمس في الماء لا يتبلل أصلا، يمكن أن يقال إنه لا يتنجس بالملاقاة و لو مع الرطوبة المسرية و يحتمل أن يكون رِجل الزَّنبور و الذباب و البَقّ من هذا القبيل»[2]؛ مرحوم سید میفرماید: قبلاً عرض کردیم که زمانی چیزی به وسیله ملاقات با نجاست، حکم نجاست پیدا میکند که نجس بتواند در آن تأثیر بگذارد، بنابراین اگر جسمی را فرض کردید که رطوبت مسریه در آن اثر نمیکند، مثل اینکه اطراف چیزی به گونهای روغن مالی شود که اگر در آب فرو رود مرطوب نمیشود و روغن مانع از مرطوب شدن آن شیء میشود، در این صورت آن شیء با ملاقات با نجس، نجس نمیشود هر چند رطوبت آن مسریه باشد- فرض این است که چنین رطوبتی تأثیرگذار نیست- همچنین احتمال داردپای زنبور، مگس و پشه هم از این قبیل باشند، یعنی با ملاقات با نجس نجس نمیشوند- البته در صورتی که عین نجاست در پای این حشرات نباشد- هر چند دارای رطوبت مسریه باشند، چون آن رطوبت تأثیر گذار نیست.
پس فرمایش مرحوم سید (ره) یک کبری دارد و یک صغری؛ کبرای کلام ایشان این بود که در تنجّس شیء، شرط شد که آن شیء از نجاست متأثر شود در صورتی که رطوبت موجود در آن مسریه باشد اما اگر شیئی باشد که تحت تأثیر نجاست قرار نگیرد، مثل ظرفی که روغن مالی شده در این صورت به نجاست آن حکم نمیشود.
کبرای مسئله(تأثر شیء از ملاقات با نجس)روشن و واضح است؛ چون یک امر ارتکازی است و عرف هم همین نظر را دارد و ملاقات نجس را به این نحو قابل قبول میداند که تأثیرگذار باشد اما اگر شیئی که میخواهد ملاقات کند حالت جفاف داشته باشد؛ یعنی خشک باشد نمیتواند تأثیرگذار باشد، بنابراین اصل سرایت نجاست در صورتی است که تأثیرگذار باشد و این جای بحث ندارد.
نسبت به صغرای مسئله (مصادیق مذکور در مسئله) هم مادر رابطه با شیئی که روغن مالی شده اجمالاً نظر مرحوم سید (ره) را به حسب ارتکاز عرفی تأیید میکنیم و معتقدیم نسبت به موردی که ظرف روغن مالی شده چون مانع از سرایت است، به نجاست آن حکم نمیشود اما نسبت به بقیه موارد مذکور در مسئله مثل پای زنبور، مگس و پشه اگر ویژگی مطرح شده درباره پای این حشرات را به اثبات رساندیم که حالت جیوه بودن و زنبق بودن پای این حشراتاست، میشود تعدی کرد و اینها دائر مدار عرف است. آنچه الآن برای ما مهم است کبرای مسئله است و نسبت به مصادیق باید به عرف مراجعه کرد چون شأن فقیه این نیست که به مصادیق اشاره کند بلکه شأن او فقط بیان کبریات مسئله است، چون در عرف اگر مصادیق مطابق با کبرای مسئله باشد حکم کبری بر آن منطبق و اگر مطابق نبود حکم کبری بر آن منطبق نیست؛ مثلاً فقیه حد کرّ را بیان میکند اما اینکه آیا این مورد کرّ است یا نه کار فقیه نیست بلکه باید به عرف رجوع شود که آیا آن ملاک کلی که فقیه بیان کرده بر این مورد قابل انطباق است یا نه.
بعضی از بزرگان از جمله مرحوم آقای خویی (ره) میگویند ما کبرای مسئله را قبول داریم اما نسبت به صغری؛ یعنی مصادیقی که مرحوم سید (ره) بیان کرده تردید داریم و معتقدیم حتی در جایی که ظرف روغن مالی شده، همچنین در پای زنبور و مگس و پشه هم سرایت نجاست امکان دارد.
مسئله241: «الملاقاة في الباطن لا توجب التنجيس فالنخامة الخارجة من الأنف طاهرة و إن لاقت الدم في باطن الأنف نعم لو أدخل فيه شيء من الخارج و لاقى الدم في الباطن فالأحوط فيه الاجتناب»[3]؛ ملاقات در باطن موجب تنجیس نیست، پس اخلاط خارج شده از بینی پاک است هر چند در باطنِ بینی با خون ملاقات کرده باشد، بله اگر چیزی از خارج داخل بینی شود و با خون داخل بینی ملاقات کرد، احتیاط واجب این است که از آن باید اجتناب شود و نجس است.
فروض مسئله:
این مسئله دارای چهار فرض است:
فرض اول:
جایی که نجاست و ملاقات کننده با آن، هر دو در باطنِبدن هستند؛مانند خون درون رگها و غائطی که در داخل بدن است و با محل خودش ملاقات میکند، در این صورت چنین ملاقاتی محکوم به نجاست نیست و دلیلی بر نجاستِ باطن وجود ندارد، زیرا اوامرِ ارشادیِ شارع نسبت به شستن یک شیء، دال بر نجاست آن شیء میباشد لذا از امر به غَسل که از طرف شارع صادر شده به نجاست شیء مورد نظر پی میبریم و در رابطه با نجاساتی که در باطنِ بدن است چنین امر به غَسلی از ناحیه شارع نیامده لذا ما دلیلی بر نجاست آنها نداریم، پس دلیل بر نجاست، امر به غَسل از طرف شارع است و در باب نجاسات باطن از ناحیه شارع امر به غَسلی نیامده لذا چون دلیلی بر نجاست باطنی نداریم بنابراین آنچه از نجاسات که در باطن بدن است نجس نمیباشد.
«والحمد لله رب العالمین»