موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات تاریخ: 12 آبان 1394 موضوع جزئی: الثانی من المطهّرات، الأرض- کیفیت تطهیر متنجّس به وسیله زمین مصادف با: 20 محرم 1437 سال: هفتم جلسه: 5 |
مرحوم سید (ره) در ادامه فرموده است: «و في الجورب إشكال إلا إذا تعارف لبسه بدلا عن النعل و يكفي في حصول الطهارة زوال عين النجاسة- و إن بقي أثرها من اللون و الرائحة بل و كذا الأجزاء الصغار التي لا تتميز كما في ماء الاستنجاء بالأحجار لكن الأحوط اعتبار زوالها كما أن الأحوط زوال الأجزاء الأرضية اللاصقة بالنعل و القدم و إن كان لا يبعد طهارتها أيضا».[1]
مرحوم سید (ره) فرموده است جوراب را نمیتوان به کفش ملحق کرد یعنی جورابِ متنجِّس با راه رفتن و یا مسح بر روی زمین، پاک نمیشود؛ مگر اینکه پوشیدن جوراب به گونهای باشد که به عنوان کفش محسوب شود. [البته تاکنون ن مشاهده نشده است که از جوراب به جای کفش استفاده شود اما اگر در آینده مشاهده شود به عنوان قضیه خارجیه محسوب میشود و میتوان حکم نعل را بر آن بار کرد].
نظر مرحوم آقای حکیم (ره)
مرحوم آیتالله حکیم(ره) نیز نظر مرحوم سید (ره) را برگزیده است و فرموده است که علت اینکه جوراب به کفش ملحق نمیشود این است که معمولاً پا را به وسیله جوراب حفظ نمیکنند و چنین امری متعارف نیست بلکه پا را با کفش و امثال آن آن حفظ میکنند.
نظر مرحوم آقای خویی (ره)
مرحوم آیتالله خویی(ره) فرموده است که حتی اگر پوشیدن جوراب به جای کفش متعارف باشد، باز هم نمیتوان جوراب را به کفش ملحق کرد و گفت که جوراب متنجِّس نیز مانند کفش به وسیله مشی و مسح بر زمین پاک میشود زیرا؛ اولاً: روایات وارد شده در این رابطه فقط شامل مواردی میشود که در زمان معصومین (ع) متعارف بوده است و پوشیدن جوراب به جای کفش در عصر معصومین (ع) متعارف نبوده است بنابراین، چون در زمان معصومین(ع)، جوراب به عنوان یکی از مصادیق نعل (کفش) مطرح نبوده است، نمیتوان حکم نعل را بر آن جاری کرد.
ثانیاً: همچنین روایاتی که در این رابطه وارد شده است به نحو قضایای حقیقیه وارد نشده است بلکه به نحو قضایای خارجیه وارد شدهاند لذا این روایات فقط شامل مواردی میشود که در عصر معصومین (ع) متعارف بوده است.
نکته: قضایای حقیقیه قضایایی هستند که ممکن است در زمان حال مصداقی برای آن وجود نداشته باشد ولی در آینده مصادیقی برای آن پدید آید. در مقابل قضیه حقیقیه، قضیه خارجیه وجود دارد که تنها مربوط چیزی است که در خارج محقق است. به عنوان مثال اگر گفته میشود «کلّ انسان حیوان ناطق»، این یک قضیه حقیقیه است که هم شامل انسانهای زمان حال و هم شامل انسانهایی که در آینده خواهند آمد، میشود.
نظر استاد
به نظر میرسد فرمایش مرحوم آیتالله خویی (ره) از جهاتی قابل قبول نباشد زیرا روایاتی که از معصومین(ع) نقل شده است الزاماً مربوط به آن عصر و یا زمان خاص نبوده است و بنا نیست که روایات وارد شده فقط مربوط به عصر معصومین (ع) باشد و زمانهای بعد را شامل نشود چون اگر روایات مختص عصر معصومین (ع) باشد باب اجتهاد بسته خواهد شد. مگر اینکه قرینه خاصی وجود داشته باشد مبنی بر اینکه روایتی مربوط به قضیه خارجیه خاصی باشد. بنابراین، اگر در آینده از جوراب به جای کفش استفاده شود، جوراب نیز حکم نعل (کفش) را پیدا خواهد کرد، همانطور که در گذشته مردم آب را در کوزه نگه میداشتند ولی امروزه آب در کُلمن نگه داشته میشود لذا احکامی که در رابطه با کوزه [احکامی که به خاصیت خاصی از کوزه اشاره نکردهاند] وارد شده است شامل کُلمن و امثال آن نیز میشود.
سؤال: آیا حصول طهارت به وسیله زمین به زوال عین نجاست محقق میشود یا اینکه برای حصول طهارت علاوه بر زوال عین نجاست، بو و رنگ نجاست نیز باید زایل شود؟
پاسخ: مرحوم سید (ره) فرموده است طهارت به صرف زوال عین نجاست به وسیله راه رفتن یا مسح بر زمین محقق میشود لذا اگر بعد از برطرف شدن عین نجاست، اثر نجاست مانند رنگ یا بو باقی بماند، اشکالی ندارد. [این مسأله در رابطه با تطهیر شیء متنجِّس به وسیله آب نیز صادق است؛ یعنی اگر بعد از شستن نجاست به وسیله آب اثر نجاست مانند رنگ یا بو باقی بماند، ضرری به مسأله وارد نمیکند].
همچنین اجزاء ریز نجاست که با دستگاه مشاهده میشوند ولی با چشم قابل تشخیص نیستند، شامل این استثناء میشوند و لازم نیست برطرف شوند، آنگونه که در استنجاء با أحجار (سنگها) لازم نیست که اجزاء ریز نجاست برطرف شود یعنی زمانی که با سه قطعه سنگ، نجاستِ مخرج غائط برطرف شود ولی اجزای ریز نجاست همچنان باقی بماند، ضرری به طهارت وارد نمیکند چون سنگ قابلیت زوال تمام اجزاء نجاست [حتی اجزای ریزی که قابل تشخیص نیستند] را ندارد. لذا اگر بر اثر مشی و یا مسح زمین، عین نجاست زایل شد ولی اجزاء ریزی از نجاست باقی ماند به طوری که قابل تشخیص نباشد مشکلی برای حصول طهارت ایجاد نمیکند.
البته مرحوم سید (ره) در ادامه قائل به احتیاط شده است و فرموده است که احوط (احتیاط مستحب) این است که رنگ و بوی نجاست و همچنین اجزاء أرضیه (اجزاء زمین که به کف کفش یا پا چسبیده است) نیز زایل شوند هرچند بعید نیست با باقی ماندن اجزاء أرضیه طهارت محقق شود و باعث پاک شدن متنجس شود.
دلیل عدم لزوم زوال رنگ و بوی نجاست
اولاً: همانطور که در تطهیر با آب زوال رنگ و بو لازم نیست، در این مورد (تطهیر با زمین) نیز برطرف کردن اثر نجاست لازم نیست؛ زیرا در رابطه با موارد مطهریت، آب نسبت به زمین از درجه بالاتری برخوردار است و شامل همه زوایا میشود لذا هرچند ممکن است بعد از تطهیر با آب یا زمین رنگ یا بو باقی بماند ولی شارع مقدس زوال آن را معفو کرده است.
ثانیاً: همچنین در بیشتر موارد رنگ و بوی نجاست با مسح یا مشی بر زمین از بین نمیرود لذا اگر شارع مقدس زوال بو و رنگ نجاست را واجب میکرد، عملاً راه تطهیر متنجِّس، به وسیله زمین بسته میشد و باید از مطهِّر بودن زمین دست میکشیدیم.
ثالثاً: اطلاق روایات بر این مطلب دلالت دارد که برای حصول طهارت به وسیله زمین، زوال بو و رنگ نجاست لازم نیست؛ به عنوان نمونه روایتی که حد پانزده ذراع را معین کرده بود دلالت دارد بر اینکه شارع راه رفتن به اندازه پانزده ذراع را برای حصول طهارت کافی دانسته است و زوال بو و رنگ نجاست لازم نیست.
اشکال: عدهای به روایت زراره استناد کردهاند و گفتهاند که برای حصول طهارت به وسیله مشی یا مسح بر زمین، زوال رنگ و بوی نجاست نیز لازم است.
عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع)؛ رَجُلٌ وَطِئَ عَلَى عَذِرَةٍ فَسَاخَتْ رِجْلُهُ فِيهَا، أَ يَنْقُضُ ذَلِكَ وُضُوءَهُ؟ وَ هَلْ يَجِبُ عَلَيْهِ غَسْلُهَا؟ فَقَالَ (ع): «لَا يَغْسِلُهَا إِلَّا أَنْ يَقْذَرَهَا وَ لَكِنَّهُ يَمْسَحُهَا حَتَّى يَذْهَبَ أَثَرُهَا وَ يُصَلِّي»[2]؛ زراره میگوید به امام باقر (ع) عرض کردم که شخصی روی عذره پا میگذارد و پای او در آن فرو میرود، آیا این امر باعث باطل شدن وضو میشود؟ حضرت (ع) در پاسخ فرمود که صرف فرو رفتن پا در نجاست موجب شستن نمیشود [به عنوان نمونه عذره خشک بوده است و یا به هر دلیلی به پا نچسبیده و موجب نجاست پا نشده است] اما اگر این فرو رفتن باعث نجاست شود، اگر به گونهای زمین را مسح کند تا عین نجاست زایل شود طهارت حاصل میشود و میتواند نماز بخواند.
مستشکل به عبارت «یذهب اثرها» که در روایت مذکور آمده است تمسک کرده و گفته است که این عبارت حاکی از این است که اثر نجاست نیز باید از بین برود.
پاسخ: پاسخ این است که قدر متیقّن از زوال اثر نجاست، عین نجاست است؛ یعنی اگر عین نجاست به گونهای از بین برود که چیزی از آن باقی نماند ولی همچنان رنگ و بوی نجاست باقی مانده باشد، زوال اثر نجاست محقق شده است و به طهارت آن حکم میشود.
همچنین منظور عرف نیز از برطرف کردن نجاست، همان برطرف کردن عین نجاست است؛ مثلاً اگر غائط روی فرش افتاده باشد، زمانی که آن را با آب تطهیر میکنند، بعد از برطرف شدن عین نجاست به طهارت آن حکم میشود لذا عرف فرش را بو نمیکند تا ببیند آیا بوی نجاست نیز از بین رفته است یا خیر. بنابراین، امام (ع) در روایت مذکور در مقام بیان رنگ و بوی نجاست نبوده است بلکه در مقام بیان برطرف شدن عین نجاست بوده است.
دلیل عدم لزوم زوال اجزاء ریز نجاست
اولاً: اطلاق نصوصی که در رابطه با برطرف شدن نجاست وارد شده است حاکی از این است که برای حصول طهارت، زوال اجزاء ریز نجاست لازم نیست.
ثانیاً: همچنین برخی از بزرگان علاوه بر تمسک به اطلاق، مسأله حَرج را مطرح کردهاند و گفتهاند که اجزاء ریزِ نجاست با چشم قابل دیدن نیستند و اگر شخصی بخواهد یقین پیدا کند که حتی اجزاء غیر قابل تشخیص نیز از بین رفتهاند باید پای خود را به گونهای روی زمین بکشد تا پوست زیر پا از بین برود یا کفش خود را طوری روی زمین بکشد که لایهای از ته کفش ساییده شود که این موجب حَرج است و دین اسلام احکام حَرجی را رفع کرده است.
«والحمد لله رب العالمین»