درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات تاریخ: 4 خرداد 1394 موضوع جزئی: الأول من المطهّرات، الماء- طهارت غُسالهای که به محل پاک سرایت کرده است مصادف با:6 شعبان 1436 سال: ششم جلسه: 96 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
مسأله 346: «في حال إجراء الماء على المحل النجس من البدن أو الثوب إذا وصل ذلك الماء إلى ما اتصل به من المحل الطاهر على ما هو المتعارف لا يلحقه حكم ملاقي الغسالة حتى يجب غسله ثانيا بل يطهر المحل النجس بتلك الغسلة و كذا إذا كان جزء من الثوب نجسا فغسل مجموعه فلا يقال إن المقدار الطاهر تنجس بهذه الغسلة فلا تكفيه بل الحال كذلك إذا ضم مع المتنجس شيئا آخر طاهرا و صب الماء على المجموع فلو كان واحد من أصابعه نجسا فضم إليه البقية و أجرى الماء عليها بحيث وصل الماء الجاري على النجس منها إلى البقية ثمَّ انفصل تطهر بطهره و كذا إذا كان زنده نجسا فأجرى الماء عليه فجرى على كفه ثمَّ انفصل فلا يحتاج إلى غسل الكف لوصول ماء الغسالة إليها و هكذا نعم لو ظفر الماء من المتنجس حين غسله على محل طاهر من يده أو ثوبه يجب غسله بناء على».[1]
مرحوم سید (ره) در این مسأله سه فرع را متذکّر شده است؛
فرع اول: در مواردی که قسمتی از بدن یا لباس، متنجّس شد و بخواهیم آن را تطهیر کنیم، اگر در اثناء تطهیر کردن، مقداری از آب غُساله به قسمتهای پاکِ از بدن یا لباس سرایت کند، نمیشود حکم ملاقی با غُساله نجاست را نسبت به این سرایت جاری کرد و به نجاست آن محل حکم نمود بلکه با پاک شدن محل نجس، آن محل [بخشی از بدن یا لباس که طاهر بوده و آب غُساله به آن سرایت کرده است] نیز پاک میشود.
فرع دوم: اگر جزئی از لباس ما نجس باشد و ما تمام لباس را بشوییم، حکم فرع اول را دارد و مشکلی ندارد یعنی اگر قسمتی از ثوب نجس بود و کل آن ثوب شسته شود نیازی نیست که غسالهای که به محل طاهر رسیده است تطهیر شود بلکه با همان غَسله واحده، تطهیر حاصل میشود و کل لباس پاک میشود.
اقوال مختلف در رابطه با طهارت غُساله که از محل نجس به محل پاک سرایت میکند
قول اول: عدهای گفتهاند که با شستن شئ نجس، شئ طاهر که آب غساله به آن رسیده است نیز شسته میشود. به تعبیر روشنتر، مجموعه به عنوان مغسولِ واحد محسوب میشود و عادتاً اینگونه است که زمانی که انسان چیز نجسی را میشوید، آب به اطراف آن شئ [که طاهر است] اصابت میکند و عرف این اصابت را جدا محسوب نمیکند بلکه مجموع آن به عنوان مغسولِ واحد در نظر گرفته میشود در نتیجه پاک شدن محل نجس، موجب طهارت محلی که آب به آن سرایت کرده است نیز میشود.
قول دوم: مرحوم آیت الله خویی (ره) فرموده است اگر زمینی نجس شد و بخواهیم آن را پاک کنیم، طبیعتاً زمانی که زمین شسته میشود آب غساله به بخشی از قسمتهای طاهرِ زمین میرسد که اگر ما حکم به نجاست این قسمت کنیم، برای تطهیر آن، مجدداً آب غساله به قسمتهای دیگر سرایت میکند و به همین ترتیب به قسمتهای دیگر سرایت خواهد کرد لذا تطهیر بخشی از زمین متنجّس مستلزم تطهیر تمام کره زمین خواهد بود و باید تمام زمین شسته شود تا آن بخش پاک شود.
نظر استاد
به نظر میرسد که باید این مسأله را به عرف احاله داد و عرف ما نحن فیه را به عنوان مغسولِ واحد تلقی میکند لذا با پاک شدن محل نجس، محلی که آب غُساله به آن اصابت کرده است نیز پاک میشود.
سؤال: اگر دایره سرایتِ آب غساله گسترش یافت به طوری که به سایر قسمتها نیز سرایت کرد آیا میتوان مجموعه را به عنوان مغسولِ واحد در نظر گرفت یا نه؟
پاسخ: در این مورد باید به قدر متقین اکتفا کرد و به آن مقداری که عرف، داخل میداند بسنده کرد لذا نمیتوان به طهارت قسمتی که از نظر عرف خارج از محدوده مغسولِ واحد است حکم کرد.
فرع سوم: در صورتی که شئ پاکِ دیگری به شئ متنجّس ضمیمه شود و آب بر مجموع آن دو ریخته شود، مجموع آنها پاک میشود؛ مثلاً یکی از انگشتان نجس باشد و شخص بقیه انگشتان را به آن ضمیمه کند و بر روی همه آنها آب بریزد به گونهای که آبی که بر انگشت نجس ریخته شده به بقیه انگشتان نیز اصابت کند و بعد از آن جدا شود که در این صورت همه انگشتان پاک خواهد شد.
همچنین اگر مچ دست انسان نجس باشد و آب روی آن ریخته شود و این آب به کف دست اصابت کند و از آن جدا شود در این صورت نیازی به شستن دوباره کف دست نیست.
بله! اگر هنگام شستن متنجّس، آب به محلِ طاهر از دست یا لباس پاشیده شد، در این صورت واجب است که آن محلی که آب غُساله روی آن پاشیده شده است شسته شود [بنا بر اینکه ماء الغساله را نجس بدانیم].
همچنین اگر آب غُساله بعد از اینکه از محل نجس جدا شد به محل طاهری که منفصل است (یعنی محل دیگری که به محل نجس، متصل نیست) اصابت کند، در این صورت آن محلی که ماء الغساله به آن اصابت کرده است باید شسته شود.
فرق محلی که متصل به محل نجس است با محلی که منفصل از آن است این است که محلی که متصل باشد هنگام شستن، با محل نجس، یک مغسول شمرده میشود ولی محلی که منفصل از محل نجس باشد یک مغسول شمرده نمیشود لذا باید شسته شود تا پاک گردد.
نکته:مرحوم آیت الله خویی (ره) غُساله متعقب به طهارت را پاک دانسته است به این معنا که ایشان غساله آخر که بعد از پاک شدن محل نجس از شئ جدا میشود را پاک دانسته است لذا [براساس مبنای آیت الله خویی (ره)] اگر شئ پاکی با غسالهی متعقب به طهارت برخورد کند، نجس نمیشود و پاک است اما مرحوم سید (ره) بر خلاف آقای خویی (ره) معتقد است که غساله نجس است مطلقا و فرقی بین غساله متعقب به طهارت و غیر متعقب به طهارت نیست.
بنابراین، اگر چیزی با غساله [براساس مبنای مرحوم سید (ره) هر نوع غساله و بر اساس مبنای آیت الله خویی (ره) غساله قبل از متعقب به طهارت] برخورد کند، نجس میشود؛ مثلاً اگر لباس به وسیله بول، متنجّس شد و بعد از یک بار شستن، غساله آن با چیزی ملاقات کرد، محکوم به نجاست است و برای طهارت آن [چیزی که با ملاقاتِ غساله، نجس شده است] یک بار شستن کافی است زیرا در این جا، این شئ با بول ملاقات نکرده است بلکه با غسالهی بول ملاقات کرده است.
مسأله 347: «إذا أكل طعاما نجسا فما يبقى منه بين أسنانه باق على نجاسته و يطهر بالمضمضة و أما إذا كان الطعام طاهرا فخرج دم من بين أسنانه فإن لم يلاقه لا يتنجس و إن تبلل بالريق الملاقي للدم لأن الريق لا يتنجس بذلك الدم و إن لاقاه ففي الحكم بنجاسته إشكال من حيث إنه لاقى النجس في الباطن لكن الأحوط الاجتناب عنه لأن القدر المعلوم أن النجس في الباطن لا ينجس ما يلاقيه مما كان في الباطن لا ما دخل إليه من الخارج فلو كان في أنفه نقطة دم لا يحكم بتنجس باطن أنفه و لا يتنجس رطوبته بخلاف ما إذا أدخل إصبعه فلاقته فإن الأحوط غسله».[2]
مرحوم سید (ره) در این مسأله دو فرع را مطرح کرده است؛
فرع اول: اگر بخواهیم غذای نجس [که قبل از خوردن، نجس شده است] را که بین دندانها مانده است تطهیر کنیم، باید آب را داخل دهان کرده و بیرون بریزیم (مضمضه کنیم) زیرا در تطهیر نجس لازم نیست که متنجّس حتماً در محیط خارج باشد لذا اگر آب به باطن غذای متنجّس که در داخل دهان است برسد کافی است و آن غذا پاک میشود. [البته متناسب با نوع نجاست تعداد آبی که باید مضمضه شود فرق میکند مثلاً اگر طعام به بول نجس شده است لازم است دو بار آب در داخل دهان ریخته شود و خالی گردد].
فرع دوم: اگر غذایی که داخل دهان است پاک باشد ولی هنگام جویدن غذا، از بین دندانها خون بیاید و آب دهان با خون ملاقات کند و سپس این آبی که با خون ملاقات کرده است با غذا ملاقات کند و باعث مرطوب شدن غذای داخل دهان شود در این صورت آن آب، نجس نمیشود زیرا آب دهان و خون در فضای دهان هستند و جوف محسوب میشوند، در نتیجه آب دهان به دلیل ملاقات با خون، نجس نمیشود، همچنین اگر آن آب که به خون، متنجّس شده است با غذای داخل دهان برخورد کند،آن غذا نیز نجس نمیشود زیرا اگر در داخل بدن چیزی با نجاست برخورد کند، نجس نمیشود، لذا آب دهانی که با خون ملاقات کرده است نمیتواند باعث نجاست غذای داخل دهان شود (چون هم خون و هم آب دهان در باطن بدن هستند).
نکته: اگر انسان طعام نجس را بخورد و ذرات ریز آن در دهان و بین دندانها باقی بماند، برخی از بزرگان گفتهاند که در این جا اگر در نجاست ذرات غذا شک کردیم، استصحاب را جاری میکنیم.
نظر استاد: به نظر بنده در اینگونه موارد جایی برای جریان استصحاب نیست زیرا استصحاب مربوط به مواردی که است که یقین سابق و شک لاحق وجود داشته باشد در حالی که در اینجا طعامی که خورده شده از قبل نجس بوده است و دهان نیز ویژگی پاک کنندگی ندارد که گفته شود طعام در دهان پاک شده است مگر اینکه بعد از خوردن طعام، انسان چند نوبت آب به دهان خود بزند و شک کند که آیا این آب در بین دندان نفوذ کرده است تا بتواند غذا را طاهر کند یا خیر که در این صورت به طهارت آن حکم میشود.
بحث جلسه آینده: توضیح بیشتر مسأله 347 ان شاء الله در جلسه آینده ذکر خواهد شد.
«والحمد لله رب العالمین»