نجاست آب آفتابه-نجاست آب بینی 92/02/15

چاپ

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: کیفیت تنجس متنجسات                       تاریخ: 15 اردیبهشت 1392

موضوع جزئی: نجاست آب آفتابه- نجاست آب بینی- کیفیت تطهیر گرد و غبار نجس
   مصادف با: 24 جمادی‏الثانی1434 سال: چهارم             جلسه: 84

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

مسئله 233: «إذا وضع إبريق مملوء ماء على الأرض النجسة ‌و كان في أسفله ثقب يخرج منه الماء فإن كان لا يقف تحته بل ينفذ في الأرض أو يجري عليها فلا يتنجس ما في الإبريق من الماء و إن وقف الماء بحيث يصدق اتحاده مع ما في الإبريق بسبب الثقب تنجس و هكذا الكوز و الكأس و الحُبّ و نحوها‌«[1]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: اگر آفتابه‏ای که پر از آب است بر روی زمین نجس گذاشته شود و زیر آن سوراخی باشد که از آن آب خارج می‏شود، حال اگر آبی زیر آن آفتابه باقی نماند یعنی در زمین نفوذ کرد یا جاری شد و از زیر آن خارج شد؛ در این صورت آن آبی که در آفتابه است نجس نمی‏شود اما اگر آب، زیر آفتابه بایستد به گونه‏ای که به خاطر سوراخی که در زیر آفتابه وجود دارد، آب جمع شده زیر آفتابه با آب داخل آن یکی ‏شود، آبی هم که در آفتابه باقی مانده نجس می‏شود، حکم آب کوزه و کاسه و حُبّانه و امثال آن هم از همین قرار است.

سؤال: فلسفه اینکه مرحوم سید (ره) در مسئله تفصیل قائل شده بین جایی که آب زیر آفتابه توقف کند و جایی که آب جاری شود یا در زمین نفوذ کند چیست؟

پاسخ: دلیل مسئله روشن است؛ زیرا در فرض اول از قبیل مبنایی است که سابقاً به آن اشاره کردیم که اگر آب از بالا به پایین بریزد گفتیم اگر سافل نجس باشد نجاست به عالی سرایت نمی‏کند، پس در ما نحن فیه هم چه موقعی که آب در زمین نفوذ می‏کند و چه موقعی که آب زیر کوزه روی زمین جاری می‏شود صدق می‏کند که آب از بالا به پایین آمده در نتیجه آب داخل آفتابه با آب خارج از آن یکی محسوب نمی‏شود و عرف آن دو را یکی نمی‏داند زیرا آب خارج شده از آفتابه در آب داخل آن تأثیر نمی‏گذارد لذا سرایت پیش نمی‏آید و چون سرایت حاصل نمی‏شود نجاستی هم در کار نیست اما اگر آبی که از آفتابه خارج شده زیر آفتابه باقی بماند به خاطر اینکه بین آب خارج شده و آب داخل آفتابه اتحاد وجود دارد، عرف آن دو (آب داخل و آب خارج از آفتابه) را یکی محسوب می‏کند. پس دلیل اصلی این فرع فقهی، این است که عرف در فرض اول آب داخل و خارج از آفتابه را یکی حساب نمی‏کند ولی در فرض دوم آن دو را یکی می‏داند.

مسئله 234: «إذا خرج من أنفه نُخاعة غليظة و كان عليها نقطةٌ مِن الدّم لم يُحكَم بنجاسة ما عدا محله من سائر أجزائها فإذا شُكَّ في ملاقاة تلك النقطة لظاهر الأنف لا يجب غَسله و كذا الحال في البَلغم الخارج من الحَلق‌»[2]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: اگر از بینی شخصی آبی خارج شد ولی این آب به صورت لَخته غلیظ باشد و روی این لَخته غلیظ هم، خون وجود داشته باشد، در این صورت محلی که نقطه خون روی آن وجود دارد نجس ولی بقیه آن آب لخته شده نجس نیست، حال اگر نسبت به ملاقات آن نقطه خون با ظاهر بینی شک شد شستن ظاهر بینی واجب نیست، در بلغم غلیظی هم که از حَلق انسان خارج می‏شود و خون به همراه دارد حکم از همین قرار است، یعنی فقط آن محلی که خون روی آن وجود دارد نجس است و نسبت به بقیه حکم به نجاست نمی‏شود.

دلیل مرحوم سید (ره) بر این مسئله:

حکم این مسئله هم از مسائل قبل روشن شد و آن اینکه مسئله دائر مدار سرایت و عدم سرایت است و فرضی که گفته می‏شود بقیه آن لخته یا بلغم نجس نمی‏شود به خاطر عدم سرایت نجاست به بقیه اجزاء است و در اینجا چون عنوان سرایت صدق نمی‏کند لذا به نجاست بقیه اجزاء حکم نمی‏شود. در فرض شک در ملاقات آن نقطه خون با ظاهر بینی هم که شستن بینی واجب نیست به خاطر این است که حالت سابقه طهارت بینی برای ما محرز است و در نجس شدن آن شک کرده‏ایم که در این صورت طهارت سابق را استصحاب کرده و به طهارت ظاهرِ بینی حکم می‏کنیم و اگر حالت سابقه آن هم برای ما مشخص نبود به قاعده طهارت تمسک کرده و به طهارت ظاهر بینی حکم می‏کنیم.

مسئله 235: «الثوب أو الفراش الملطَّخ بالتراب النجس يكفيه نفضُة و لا يجب غسله ‌و لايضر احتمال بقاء شي‌ء منه بعد العلم بزوال القدر المتيقن‌«[3]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: تکان دادن لباس یا فرشی که گرد و خاک نجس روی آن قرار گرفته کفایت می‏کند و شستن آن واجب نیست بلکه تکان دادنی که موجب یقین به زوال آن گرد و غبار نجس شود، کفایت می‏کند.

دلیل این مسئله:

 اولاً: ملاک در تنجّس ملاقات کنندة با نجس این است که هر دو یا یکی از آنها رطوبت مسریه داشته باشد و فرض این است که در ما نحن فیه هم ملاقی (گرد و غبار نجس) و هم ملاقات شده (فرش یا لباس) رطوبت مسریه ندارد لذا به نجاست آن حکم نمی‏شود و شستن لازم نیست بلکه تکان دادن آن لباس یا فرش کفایت می‏کند لذا فرمایش سید (ره) طبق مبنا و قاعده‏ای است که قبلاً مطرح شد که ملاک در نجاست رطوبت مسریه است و هر جا آن ملاک وجود نداشت به نجاست آن حکم نمی‏شود.

ثانیاً: روایتی هم دال بر مسئله فوق وجود دارد:

 عن علی بن جعفر عن اخیه موسی (ع) «عن الرجل يمُرُّ بالمكان فيه العذرة، فتَهب الرّيح فتَسفي عليه من العذرة فيصيب ثوبه و رأسه أ يصلي فيه قبل أن يغسله؟ قال (ع): نعم ينفضه و يصلي فلا بأس»[4]؛ علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر (ع) در مورد شخصی سؤال می‏کند که از جایی عبور می‏کند که در آنجا عذرة وجود دارد و باد می‏وزد و آن عذره‏های خشک شده به صورت گرد و غبار روی لباس یا سر آن شخص قرار می‏گیرد، آیا این شخص می‏تواند قبل از اینکه لباس یا سرش را بشوید نماز بخواند؟ حضرت (ع) فرمودند: بله سر یا لباسش را تکان می‏دهد و نماز می‏خواند و اشکالی پیش نمی‏آید.

کلام مرحوم آیت الله خویی (ره) در جواز یا عدم جواز نماز در حالی که شخص، حامل نجاست باشد:

مرحوم آیت الله خویی (ره) بحثی را تحت عنوان اینکه آیا مصلی می‏تواند حامل نجاست باشد یا نه مطرح می‏کنند- حامل نجس بودن چیزی غیر از نجس بودن است، گاهی از اوقات شخصی حامل نجاست است ولی خودش یا لباسش نجس نیست- و می‏فرمایند: اگر ما قائل شدیم به اینکه برای مصلّی جایز است شیء نجس را در نماز به همراه داشته باشد؛ یعنی حامل نجاست باشد، در اینجا که گرد و غبار نجس بر لباس شخص نشسته و رطوبت مسریه هم در کار نیست می‏توان قائل به صحت نماز شخص شد بدون اینکه نیاز به تکان دادن لباس یا سر باشد چون بر این فرد صدق نمی‏کند که نجس یا متنجّس باشد بلکه فقط صدق می‏کند که گفته شود این شخص حامل نجاست است و حامل نجاست بودن هم ضرری به نماز او نمی‏زند و تنها مانعی که وجود دارد روایت فوق (صحیحه علی بن جعفر) است که می‏فرماید: بدون تکان دادن سر یا لباسی که گرد و غبار نجس بر آن نشسته، نمی‏توان نماز خواند.[5]

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. العروة الوثقی، ج1، ص80.

[2]. همان، ص80 و 81.

[3]. همان.

[4]. وسائل الشیعة، ج3، ص443، کتاب الطهارة، باب 26 من ابواب النجاسات، ح12.

[5]. السید الخویی (ره)، التنقیح فی شرح العروة  الوثقی، الطهارة 2، ص214.