مگس و پشه که بر نجاست مرطوب می‏نشینند 92/02/08

چاپ

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: کیفیت تنجّس متنجّسات          تاریخ: 8 اردیبهشت 1392

موضوع جزئی: مگس و پشه که بر نجاست مرطوب می‏نشینند                  

  مصادف با: 17 جمادی‏الثانی1434 سال: چهارم                                                                                                                       جلسه: 82

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

مسئله230: «الذُّباب الواقع على النجس الرطب إذا وقع على ثوب أو بدن شخص و إن كان فيهما رطوبة مسرية لا يحكم بنجاسته إذا لم يعلم مصاحبته لعين النجس، و مجرّد وقوعه لا يستلزم نجاسة رجله؛ لاحتمال كونها ممّا لا تقبلها، و على فرضه فزوال العين يكفي في طهارة الحيوانات»[1]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: مگس یا پشه‏ای که بر نجاست مرطوب می‏نشیند اگر بر لباس یا بدن شخص بنشیند، به نجاست بدن و لباس حکم نمی‏شود هر چند در آن دو (ملاقی و ملاقات شده یا لباس و بدن) رطوبت مسریه هم وجود داشته باشد، البته این در صورتی است که علم به همراه بودن عین نجس با مگس نداشته باشیم، مجرد اینکه مگس روی نجاست نشسته باشد مستلزم این نیست که پای او هم نجس شده باشد؛ چون احتمال دارد پای مگس یا پشه از مواردی باشد که نجاست را به خود نمی‏گیرد، بر فرض هم که نجاست را به خود بگیرد زائل شدن عین نجاست، در طهارت و پاکی حیوانات کفایت می‏کند.

دلیل کلام مرحوم سید (ره)، قاعده طهارت است؛ یعنی این مورد از مواردی است که ما شک در طهارت و نجاست آن داریم که قاعده طهارت می‏گوید: «کل شیء لک طاهر حتی تعلم انّه قذر او نجس»، اینکه به قاعده طهارت رجوع می‏کنیم به خاطر این است که به مصاحبت پشه و مگس با عین نجس علم نداریم و نداشتن علم هم به خاطر دو جهت است؛ یکی اینکه اساساً وقتی پشه و مگس روی نجس می‏نشیند، نجاست را به خود نمی‏گیرد. دیگر اینکه بر فرض پای پشه و مگس، نجس و متأثر از نجاست شود ولی آن نجاست زائل شده و زائل شدن عین نجاست در طهارت حیوانات کفایت می‏کند. پس زمانی که مگس یا پشه روی بدن یا لباس انسان قرار می‏گیرد اولاً: معلوم نیست از ابتداء حامل نجاست باشد، چون نجاست را به خود نمی‏گیرد. ثانیاً: اگر هم نجاست به خود بگیرد و حامل نجاست باشد معلوم نیست الآن که بر لباس یا بدن قرار گرفته آن نجاست باقی مانده باشد چون زوال عین نجاست در طهارت حیوانات کفایت می‏کند.

در بعضی از روایات هم بر این نکته تأکید شده که ملاک در نجاست حیوان، دیدن نجاست و علم به نجاست است که به آن روایات اشاره می‏کنیم:

روایت اول: عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي حَدِيثٍ قَالَ: «كُلُّ شَيْ‌ءٍ مِنَ الطَّيْرِ يُتَوَضَّأُ مِمَّا يَشْرَبُ مِنْهُ إِلَّا أَنْ تَرَى فِي مِنْقَارِهِ دَماً، فَإِنْ رَأَيْتَ فِي مِنْقَارِهِ دَماً فَلَا تَتَوَضَّأْ مِنْهُ وَ لَا تَشْرَبْ.»[2]؛ عمار ساباطی از امام صادق (ع) نقل می‏کند که حضرت فرمودند: اگر پرنده‏ای در آبی، منقار زد و از آن خورد، می‏توان با آن آب وضوء گرفت- ممکن است «یتوضّأ» به معنای شستن که اعم از وضوء است هم باشد- مگر اینکه در منقار آن پرنده خون دیده شود که اگر در منقار او خون دیده شود جایز نیست با آن آب وضوء گرفته شود یا از آن نوشیده شود. اینکه حضرت (ع) می‏فرماید: اگر در منقار پرنده، خون دیده شود جایز نیست با آبی که در آن منقار زده وضوء گرفت یا از آن نوشید، دال بر این است که ملاک در نجاست حیوانات، وجود «عین نجاست» است لذا اگر عین نجاست زائل شود پاک می‏باشند.

روایت دوم: عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى (ع) قَالَ: «سَأَلْتُهُ عَنِ الدُّودِ يَقَعُ مِنَ الْكَنِيفِ عَلَى الثَّوْبِ، أَ يُصَلَّى فِيهِ؟ قَالَ: لَا بَأْسَ إِلَّا أَنْ تَرَى أَثَراً فَتَغْسِلَهُ»[3]؛ علی بن جعفر از برادرش امام موسی بن جعفر (ع) در مورد کِرمی که از مستراح خارج می‏شود و بر لباس می‏نشیند سؤال کرد که آیا می‏شود با آن لباس نماز خواند؟ حضرت (ع) فرمودند: نماز خواندن با آن اشکال ندارد مگر اینکه اثر نجاست را روی بدن کِرم مشاهده کنی که در این صورت باید لباس را بشویی. پس زوال عین نجاست، در طهارت کِرم کفایت می‏کند؛ زیرا ما در این فرض به نجاست کِرم قطع داریم قبل از اینکه از کنیف (مستراح) خارج شود اما در عین حال امام (ع) به طهارت آن حکم کرده است. پس این روایت هم دال بر این است که زوال عین نجاست در طهارت حیوانات کفایت می‏کند.

اشکال:

ممکن است گفته شود اینجا مجرای استصحاب است چون یقین به نجاست کِرم داشته‏ایم، حال شک می‏کنیم نجس است یا نه، نجاست سابق را استصحاب کرده و به نجاست آن حکم می‏کنیم.

پاسخ:

پاسخ این است که استصحاب، حکمی تعبدی است که شارع آن را جایگزین علم قرار داده بدین جهت که مثل علم، کاشف از واقع است، اما استصحاب نمی‏تواند جای رؤیت را بگیرد، چون امام (ع) فرمودند: اگر اثر نجاست را در بدن کِرم ببینی، اجتناب کن و استصحاب نمی‏تواند به جای رؤیت قرار بگیرد، پس استصحاب نقش علم را از باب کاشفیت، ایفاء می‏کند ولی نقش رؤیت یعنی «علم وجدانی» را ندارد. پس استصحاب می‏تواند به جای علم از باب اینکه کاشف است، قرار بگیرد ولی جای رؤیت (علم وجدانی) را نمی‏گیرد.

بنابراین در صورتی که ما شک در بقاء نجس در بدن کِرم داشته باشیم به طهارت آن حکم می‏شود ، در نتیجه فرقی وجود ندارد بین صورتی که از ابتدا بگوییم مثلاً پای مگس نجس نمی‏شود یا بگوییم متنجِّس می‏شود اما با زوال عین نجاست به طهارت آن حکم می‏کنیم.

مسئله231: «إذا وقع بَعر الفأر في الدُّهن أو الدُّبس الجامدين ‌يكفي إلقاؤه و إلقاء ما حوله و لا يجب الاجتناب عن البقيّة و كذا إذا مَشى الكلب على الطّين فإنه لا يحكم بنجاسة غير موضع رِجله إلا إذا كان وَحلاً و المناط في الجمود و الميعان أنه لو أخذ منه شي‌ء فإن بقي مكانه خاليا حين الأخذ و إن امتلأ بعد ذلك فهو جامد و إن لم يبق خاليا أصلا فهو مائع»[4]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: اگر فضله موشی در روغن یا شیره جامد بیفتد باید آن فضله و پیرامون آن را برداشت و اجتناب از بقیه آن روغن یا شیره لازم نیست، همچنین اگر سگی روی گِل راه برود، در این صورت نیز به نجاست غیر از جای پای سگ، حکم نمی‏شود مگر اینکه گِل آلود شده باشد یعنی آب و گِل با هم مخلوط شده باشد و سگ در آن حرکت کند که چون حالت مایع دارد نجس می‏شود.

توضیح مطلب این است که ما در بحث‏های گذشته گفتیم ملاک در نجاست، سرایت است یعنی در جایی به نجاست ملاقی حکم می‏شود که رطوبت مسریه در هر دو (ملاقی و ملاقات شده) یا در یکی از آنها وجود داشته باشد، حال سؤال این است که چرا مرحوم سید (ره) دوباره دو مصداق (روغن و شیره) برای جامد بیان کرده و همچنین راه رفتن سگ روی گِل را اشاره کرده است؟ اشاره دوباره مرحوم سید (ره) به خاطر روایاتی است که در اینجا خصوصاً وارد شده است و الا کلیّتی که در گذشته به آن اشاره شد شامل اینجا هم می‏شود، بنابراین حکم روغن و شیره جامده از مسائل گذشته روشن می‏شود و نیازی به ذکر این مسئله هم نبود اما اینکه مرحوم سید (ره) در اینجا بحث روغن و شیره جامد را دوباره مطرح کرده شاید به خاطر نصوصی است که بعضی از بزرگان مثل مرحوم آقای خویی (ره) فرموده: حدود 13 روایت در این جا بیان شده که ما به چند روایت اشاره می‏کنیم:

روایت اول: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: «إِذَا وَقَعَتِ الْفَأْرَةُ فِي السَّمْنِ فَمَاتَتْ فِيهِ، فَإِنْ كَانَ جَامِداً فَأَلْقِهَا وَ مَا يَلِيهَا و کُلْ ما بَقیَ وَ إِنْ كَانَ ذَائِباً فَلَا تَأْكُلْهُ وَ اسْتَصْبِحْ بِهِ وَ الزَّيْتُ مِثْلُ ذَلِكَ»[5]؛ حضرت (ع) می‏فرمایند: اگر موشی در روغن افتاد و مرد، اگر روغن جامد بود، موش و آنچه اطراف و پیرامون آن است را دور بریز و بقیه آن را بخور. اما اگر آن روغن مایع است نمی‏شود از بقیه آن روغن برای خوردن استفاده کرد ولی می‏توان به جای روغن چراغ، برای روشنایی از آن استفاده کرد، و آنچه هم از زیتون گرفته می‏شود (روغن زیتون) همین حکم را دارد.

بحث جلسه آینده: بقیه روایات را انشاء الله در جلسه آینده اشاره خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. العروة الوثقی، ج1، ص80-79.

[2]. وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، باب 82 من ابواب النجاسات، ح2.  

[3]. همان، باب 80، ح1.

[4]. العروة الوثقی، ج1، ص80.

[5]. وسائل الشیعة، ج24، ص194، باب 43 من ابوباب الأطعمة المحرّمة، ح2.