عرق شتر نجاست خوار- بررسی کلام آقای خویی 9/11/91

                     

درس خارج   فقه   حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: عرق   شتر نجاست خوار      تاریخ: 9 بهمن 1391

موضوع جزئی: بررسی کلام مرحوم   آقای خویی           مصادف   با: 16 ربیع الاول 1434               سال: چهارم            جلسه:   52

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته:

مرحوم آقای خویی معتقد بودند نه تنها عرق شتر نجاست خوار نجس نیست بلکه عرق سایر حیوانات نجاست خوار هم همین حکم را دارد. ایشان عبارت «فاغسله» را که در ذیل روایات بیان شده بود، دلیل بر ارشاد به نجاست ندانستند و فرمودند درست است که ظاهر کلام، اقتضاء می‏کند که شستن عرق به خاطر نجاست آن است، اما این در صورتی است که قرینه یا آنچه که صلاحیت برای قرینه واقع شدن بر خلاف را دارد، وجود نداشته باشد. در حالی که این قرینه وجود دارد و عبارت است از این که در صدر حسنه حفص از نوشیدن شیر و در صحیحه هشام از خوردن گوشت شتر نجاست خوار، نهی شده و بعد از این نهی آمده است که اگر عرق شتر نجاست خوار به بدن یا لباس شما اصابت کرد آن را بشویید، و این بیان نشان دهنده آن است که حیوانات نجاست خوار، غیر مأکول اللحم هستند لکن غیر مأکول اللحم عرضی نه ذاتی و چون دلیل داریم بر اینکه به طور مطلق جایز نیست اجزاء غیر ما یؤکل لحمه در لباس نماز گزار باشد، بنابراین تعبیر «فاغسله» در مورد عرق شتر نجاست خوار برای برطرف کردن عرق است نه اینکه چون عرق شتر نجاست خوار نجس است، باید شسته شود بلکه چون خوردن گوشت شتر نجاست خوار جایز نیست لذا عرق آن نباید در لباس نمازگزار باشد و اینکه منحصراً عرق حیوان جلّال ذکر شده به خاطر این است که بیشتر از اجزاء دیگر مورد ابتلاء است.

مرحوم آقای خویی می‏فرماید: با توضیحاتی که داده شد دلیلی بر نجاست عرق شتر نجاست خوار نداریم و بعد می‏گوید: ما قائل به طهارت عرق شتر نجاست خوار هستیم اما در عین حال نماز خواندن با آن جایز نیست، چون از اجزاء ما لایؤکل لحمه است که نباید همراه نماز گزار باشد اعم از اینکه از اجزاء ما لایؤکل لحمه ذاتی باشد یا از اجزاء ما لایؤکل لحمه عرضی. ایشان می‏گوید: بنابراین «لام» در «الجلّالة» که در صحیحه هشام عن أبي عبد اللّه (ع): «لاتأكل اللّحومَ الجلّالة، و إن أصابك من عرقها شي‌ء فاغسله»[1] برای عهد گرفته شده تا بین مضمون این روایت و مضمون حسنه حفصعَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  (ع) قَالَ: «لَا تَشْرَبْ مِنْ أَلْبَانِ الْإِبِلِ الْجَلَّالَةِ- وَ إِنْ أَصَابَ شَيْ‌ءٌ مِنْ عَرَقِهَا فَاغْسِلْهُ.»[2] مطابقت، ایجاد شود، درست نیست در نتیجه اطلاق جلّاله در صحیحه هشام به قوت خود باقی است اعم از اینکه جلّال، اِبل باشد یا نباشد. لذا کلام به اطلاق خودش باقی است و در این صورت بطلان نماز از عرق مطلق حیوان نجاست خوار را اقتضاء دارد و اختصاص به شتر نجاست خوار ندارد.

خلاصه سخن مرحوم آقای خویی این شد که: طبق نظر ایشان امر به غَسل عرق شتر نجاست خوار یا مطلق جلّال - کما اینکه در روایت هشام بن سالم آمده بود- ارشاد است به مانعیت عرق برای نماز نه اینکه ارشاد به نجاست این عرق باشد.

صاحب جواهر هم نظیر کلام مرحوم آقای خویی را فرموده و همان استدلال ایشان را بر مدعای خود می‏آورد و می‏گوید همان گونه که آب دهان گربه نجس نیست ولی اگر به لباس یا بدن نمازگزار اصابت کند مانع نماز می‏شود، عرق شتر نجاست خوار و سایر حیوانات نجاست خوار هم نجس نیست ولی برای نماز مانعیت دارد لذا باید برطرف شود.

پاسخ از کلام مرحوم آقای خویی:

اولاً: اگر امر به غَسل عرق در حیوانی که به خاطر جلّال بودن، محرّم الأکل بالعرض شده حمل بر مانعیت برای نماز شود و بگوییم هیچ ربطی به نجاست ندارد آن هم به خاطر این که امر به غَسل، به نهی از شرب شیر یا خوردن گوشت حیوان جلّال، مسبوق است، یعنی چون صدر روایت می‏گوید: «لاتشرب البان الإبل الجلّالة» یا «لاتأکل اللحوم الجلّلالة» لذا دلیل بر این است که چون غیر مأکول اللّحم است و اجزاء غیر مأکول اللّحم را نمی‏توان در نماز استفاده کرد، لذا باید شسته شود تا بتوان نماز خواند، پس باید این مطلب را در سایر موارد هم که از واژه «غسل» استفاده شده، بپذیریم، یعنی در جایی هم که امر به غَسل لباس یا بدنی شده که بول ما لایؤکل لحمه به آن اصابت کرده باید امر به غَسل را حمل بر مانعیت کرد نه نجاست، پس اگر «ما لایؤکل لحمه» قرینه باشد بر اینکه امر به غَسل به خاطر مانعیت برای نماز است نه نجاست، سؤال ما این است که در مواردی هم که بول ما لایؤکل لحمه به لباس اصابت کرده و امر به غَسل آن شده باید بگویید امر به غَسل به خاطر مانعیت است نه نجاست، در صورتی که همه بالاتفاق قائلند به اینکه امر به غَسل در چنین مواردی به خاطر نجاست است نه مانعیت، لذا اینکه شما ما لایؤکل لحمه را ملاک برای مانعیت دانستید و شستن در ما نحن فیه را حمل بر مانعیت عرق حیوان نجاست خوار برای نماز کردید نه نجاست عرق، صحیح نیست؛ چون این ملاک در صورتی صحیح است که در همه جا غَسل، به خاطر مانعیت باشد، در حالی که در مواردی مثل امر به غَسل ابوال غیر مأکول اللحم، امر به غَسل به خاطر نجاست بول است نه مانعیت آن برای نماز، پس امر به غَسل نسبت به بول غیر ما لایؤکل لحمه، به طریق اولی باید دلالت بر مانعیت بکند؛ چون در «لاتشرب البان الإبل الجلّالة» و «لاتأکل اللحوم الجلّالة» عنوان ما لا یؤکل لحمه ذکر نشده ولی در مثال «اغسل ثوبک من ابوال ما لایؤکل لحمه» این عنوان در موضوع، اخذ شده و چون در موضوع اخذ شده باید به طریق اولی دلالت بر مانعیت داشته باشد در حالی که این گونه نیست، لذا اگر مسبوقیت «لاتشرب البان الإبل الجلّالة» و «لاتأکل اللحوم الجلّالة» قرینه برای مانعیت عرق است نه نجاست آن، در مثال «اغسل ثوبک من ابوال ما لایؤکل لحمه» که عنوان «ابوال ما لایؤکل لحمه» در موضوع امر به غَسل، اخذ شده باید به طریق اولی امر به غَسل به خاطر مانعیت باشد نه نجاست، در حالی که این گونه نیست. پس قول امام (ع) که فرمود «اغسل ثوبک من ابوال ما لایؤکل لحمه» نباید دلالتی بر نجاست داشته باشد بلکه نهایت می‏توان گفت برای بیان مانعیت است در حالی که هیچ کس به چنین مطلبی ملتزم نشده است. خلاصه اینکه اگر امر به غَسل، برای بیان مانعیت باشد در مورد ابوال ما لایؤکل لحمه هم باید مطلب از این قرار باشد.

ثانیاً: چرا تنها به ذکر خصوص عرق بسنده شده با اینکه جمیع اجزاء ما لایؤکل لحمه مانع از نماز است و لذا در موثقه ابن بُکیر به مانعیت شعر و وبر و بول و غیره تصریح کرده است و با ملاحظه این مطلب ابتلاء به عرق معلوم نیست بیشتر از سایر اجزاء باشد اگر نگوییم کمتر است، بنابراین اختصاص به عرق به خاطر نجاست آن است نه مانعیت آن.

ثالثاً: همان گونه که بارها گفته‏ایم در روایات، چیزی جز ارشاد به نجاست از امر به غَسل استفاده نمی‏شود.

رابعاً: اینکه گفتید بین اجزاء ما لایؤکل لحمه تفاوتی وجود ندارد چه ذاتی باشد و چه عرضی، محل اشکال است؛ چون عده‏ای از بزرگان مانعیت برای نماز را حمل کرده‏اند به خصوص ما لایؤکل لحمه بالذات، مثل گربه، سگ و امثال آن که خوردن گوشت آنها ذاتاً حرام است اما در مورد ما لایؤکل لحمه بالعرض مثل شتر نجاست خوار، معلوم نیست که اجزاء آن مانع برای نماز باشد. نتیجه اینکه عرق شتر نجاست خوار نجس است.

«والحمد لله رب العالمین»

 


[1]. وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، باب 15 من ابواب النجاسات، ح1.

[2]. همان، ح2.  

 

Please publish modules in offcanvas position.