باسمه تعالی متن سخنرانی حضرت آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته» موضوع: انسان و فرصت ها تاریخ: 89/06/07 مکان: حرم مطهر حضرت معصومه (س)
|
لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ العَلِیِ العَظیِم، حَسبُنَا الله وَ نِعمَ الوَکیِل، نِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصیِر.
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَان الرَّجِیم بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين بَارِء الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ، باعِثِ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْمُرْسَلِين ثُمَّ الصَلاةُ و السَّلامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا حَبیبِ إلِهِ العالَمین أبِیالقاسِم مُحَمَّد (ص) وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ المَعصومین المُکَّرَمین الهُداةِ المَهدیّین و اللَّعنُ الدائِم عَلی أعدائِهِم أجمَعین مِنَ الآن إلی قِیامِ یَومِ الدِّین آمینَ یا رَبَّ العالَمین»
قال الله العظیم فی کتابه: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرين*فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيم*أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلين*رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ».[1]
امشب اولین شب از لیالی پربرکت قدر و مصادف با شب ضربت خوردن مولای متقیان امیرمؤمنان علی(ع) است.
عامل نیکبختی و سعادت انسان در دو چیز خلاصه میشود:
1. پیشامدها و فرصتهای مناسب.2. بهرهبرداری از این فرصتها و پیشامدها.
برای همه ما فرصتهای متنوعی وجود دارد که گاهی فرصتها، فرصتهای مکانی هستند؛ مانند اینکه به یک مکان مقدس، مثل مکه مکرمه و مدینه منوره یا عتبات عالیات، تشرف پیدا میکنید. گاهی فرصتها، فرصتهای عمر انسان است، مثلاً جوانی، شادابی و نشاط به عنوان یک فرصت طلایی برای جامعه ماست و اساساً این عمری که خداوند به همه ما عنایت کرده است، یک فرصت استثنایی است. گاهی فرصتها، فرصتهای زمانی است؛ شب قدر به عنوان یک فرصت زمانی است.خدای متعال در طول سال این چنین فرصت گرانبهایی را در اختیار ما قرار داده است تا ببیند که ما چگونه از این فرصت استفاده میکنیم؛ لذا گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحب خانه چیست؟ اگر ما نتوانیم از شب قدر که باب رحمت الهی باز شده استبه خوبی استفاده کنیم، در حقیقت خود ما ضرر کردهایم.«فاغتنموا الفرص فانها تمر مر السحاب». از فرصتهای پیش آمده درست استفاده کنید، زیرا فرصتها مثل ابر سریع میگذرد. این در رابطه با اصل استفاده انسان از فرصتها است، لذا وجود مقدس امام سجاد (ع) در صحیفه سجادیه میفرماید: « عَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمُرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إِلَيْک».[2] یعنی خدایا به من عمر طولانی عنایت فرما ولی به شرط اینکه عمر من در مسیر اطاعت تو سپری شود؛ اما اگر عمر من چراگاه شیطان قرار بگیرد، خدایا به من امان و مجال مده و این عمر را از من بگیر.
عمر زمانی ارزش دارد که در جهت رضایت باری تعالی مصرف شود، لذا اگر بنا باشد این عمر چراگاه شیطان باشد و مسیر گمراهی را برای انسان باز کند، امام (ع) میفرماید خدایا من چنین عمری را نمیخواهم.
شب قدر یعنی شب تعیین سرنوشت تا سال آینده که خوشیها و ناخوشیها، زندگی و مرگ، سعادت و شقاوت، همه در شب قدر رقم میخورد.« إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرين*فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيم».[3] ما قرآن را در شب مبارکی نازل کردیم و در جایی دیگر میفرماید «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ».[4] وجود مقدس ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا (ع) میفرماید: «وَ يُقَدَّرُ فِيهَا مَا يَكُونُ فِي السَّنَةِ مِنْ خَيْرٍ أَوْ شَرٍّ أَوْ مَضَرَّةٍ أَوْ مَنْفَعَةٍ أَوْ رِزْقٍ أَوْ أَجَلٍ وَ لِذَلِكَ سُمِّيَتْ لَيْلَةَ الْقَدْر».[5] در شب قدر برای کل سال شما خداوند امور را مقدر می کند و خیر و شر، ضرر و منفعت، روزی و اجل شما را معین میکند. وجود مقدس امام صادق (ع) به ابوبصیر خطاب میکند «یا ابامحمد یکتب وفد الحاجة فی لیلة القدر و ....». مثلاً ممکن است کسی با خود بگوید من همه کارهای خود را برای حج انجام دادهام و تمام شده است که این درست نیست؛ بلکه باید ببیند که برای او چه چیزی تقدیر شده است. آن مقدمات در جای خود محفوظ است ولی خیلی از افراد بودهاند که ثبت نام کردهاند و کارهای خود را انجام دادهاند اما چند روز مانده به رفتن حج، خبر میرسد که او را به بیمارستان منتقل کردهاند و متأسفانه از دنیا رفت. گاهی کسی به ذهن او خطور نمیکند که با یک تلفن شرایط سفر حج برای او مهیا شود.
سؤال: در علم ازلی پروردگار مقدرات ما از اول وضع نشده است که نیاز داشته باشیم شب قدر بیاید و مقدرات سال ما رقم بخورد؟
سؤال دوم : آیا مسئله تقدیر در شب قدر منافاتی با اراده و اختیار انسان ندارد؟
پاسخ: قرآن میگوید «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً».[6] ما راه را به انسان نشان دادیم، این انسان است که میتواند شاکر باشد یا کفر ورزد. به قول مولوی که میگوید:
اینکه گویی این کنم یا آن کنم خود دلیل اختیار است ای صنم
بشر آزاد آفریده شده است. در علم ازلی پروردگار مقدرات برای ما مشخص است اما آن اسباب و ویژگیهایی که باعث میشود در شب قدر خدای متعال برای ما ویژگیهایی را رقم بزند با اراده و اختیار ما منافات ندارد. به عنوان مثال شما با اختیار و اراده خود به این مجلس آمدهاید و آن دعاها و استغفارهایی که از زبان شما جاری میشود، با اختیار خود شما است. تقدیرات خداوند بر اساس لیاقت و رفتار و اعمال ماست. این اختیار و اراده ماست که امشب صادقانه در خانه خدا بیاییم و دعا و راز و نیاز کنیم واین اعمال لیاقت ما را بالا میبرد و هر چه لیاقت ما بالاتر رفت عنایت پروردگار نسبت به ما بیشتر میشود.
تعبیری رسول نازنین اسلام (ص) دارد که میفرماید: « وَ مَنْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ فَلَمْ يُغْفَرْ لَهُ فَأَبْعَدَهُ اللَّه».[7] اگر کسی شب قدر را واقعاً درک کند، اما نتواند رضایت پروردگار را برای آمرزیده شدنجلب کند، این شخص انسان بدختی است و خدا او را دور میکند. لذا ما باید کاری کنیم که امشب رضایت پروردگار جلب شود. شخصی نزد امام صادق (ع) آمد و عرض کرددو آیه در قرآن وجود دارد که من آن را نمیفهمم. حضرت درباره آن دو آیه سؤال کرد و این شخص پاسخ داد «ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ»[8] ، یعنی خداوند میفرماید شما دعا کنید و من هم اجابت میکنم. «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعان»[9] ولی من هر چه دعا میکنم به هدف استجابت نمیرسد. حضرت فرمود یعنی تو فکر میکنی خداوند از وعده خود تخلف کرده است؟ این شخص گفت خیر، من فقط نمیدانم رمز و راز عدم استجابت دعای ما چیست؟ حضرت فرمود کلید اول استجابت دعا، اطاعت پروردگار است.
زمانی که میخواهید دعا کنید، حمد و ستایش و پروردگار داشته باشد و خدا را به بزرگی یاد کنید، نعمتهای خدا را بر زبان جاری کنید و گام سوم این است که گناهان خود به یاد آورید.
نبی گرامی اسلام (ص) در مسجد نشسته بود و کسی از بیرون مسجد آمد و دو رکعت نماز خواند و بلافاصله دست به آسمان بلند کرد و دعا کرد و رفت. پیغمبر (ص) فرمود این شخص توجه به آداب دعا نداشت. کس دیگری وارد شد و دو رکعت نماز خواند و بعد به حمد و ستایش پروردگار و صلوات بر محمد و آل محمد مشغول شد. پیغمبر (ص) فرمود این شخص آداب دعا را رعایت کرد و دعای او مستجاب است.
شب قدر، شب امید و بخشش است، وجود مقدس امام صادق (ع) میفرماید: « مَنْ قَامَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ إِيمَاناً وَ احْتِسَاباً غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُحْيِيهِ وَ لَا يَخْتِمُهُ».[10] کسی که شب قدر را از روی ایمان به خدا و اخلاص احیا بدارد، خداوند گناهان گذشته او را میآمرزد، و بگوید خدایا با گناهی که من دارم پناهگاهی مطمئن تر از تو ندارم. در این صورت خدایا گناهان او را می بخشد.
امام صادق (ع) در روایت دیگری میفرماید: « إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَنْ يُسْتَجَابَ لَهُ فَلْيُطَيِّبْ كَسْبَهُ وَ لْيَخْرُجْ مِنْ مَظَالِمِ النَّاسِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَا يُرْفَعُ إِلَيْهِ دُعَاءُ عَبْدٍ وَ فِي بَطْنِهِ حَرَامٌ أَوْ عِنْدَهُ مَظْلِمَةٌ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ».[11] اگر میخواهید دعای شما مستجاب شود شود، کسب خود را طیب و حلال کنید و حقوق مردم را ادا کنید. کسی که شکم او پر از حرام باشد، خداوند دعای او را بالا نمیبرد.
مرحوم شیخ ابوتراب نهاوندی میگوید به یکی از مراجع عرب به نام شیخ طه، خبر دادند جوانی از دنیا رفته و شما بر جنازه او نماز بگزار. این مرجع بزرگوار خود را آماده کرد که بر جنازه این جوان نماز بخواند اما اطرافیان به او گفتند این جوان معصیت کار بوده است و بالاخره طوری حرف زدند که این مرجع را از اینکه بر جنازه این جوان نماز بخواند، منصرف کردند. فردا صبح این مرجع بزرگ از اطرافیان پرسید که این جوان را کجا دفن کردند، گفتند در فلان قبرستان. این شیخ گفت میخواهم بر قبر او نماز بخوانم و فرمود من دیشب خواب عجیبی دیدم که دیشب این جوان جلوی من آمد و دیدم سیمای او ملکوتی و نورانی است و با من سلام کرد. به او گفتم ای جوان تو چه کسی هستی؟ آن جوان گفت من همان شخصی هستم که تو را دیروز از نماز خواندن بر جنازه من منصرف کردند. این مرجع میگوید من از آن جوان سؤال کردم که تو چه طور شد که به این مقام رسیدی؟ گفت من زمانی که از دنیا رفتم، فرشی که روی آن خوابیده بودم و آبی را که مرا غسل دادند گویا در آتش میسوخت. زمانی که قبض روح شدم، فرشتگان الهی به سراغ من آمدند و مرا کشانکشان میبردند؛ ناگهان چشم من به سیمای شخص بزرگی افتاد و پرسیدم این چه کسی که میرود؟ فرشتگان گفتند امیرالمؤمنین (ع) است. به فرشتگان گفتم اجازه بدهید من با این آقا کار دارم. به ایشان گفتم آقا مرا جایی میبرند که دشمنان تو آن جا هستند. اگر من آن جا رفتم و از من سؤال کردند تو که یک عمر علی علی گفتی تو چرا این جا آمدی، من چه بگویم؟ یک مرتبه دیدم لطف و عنایت مولا شامل حال من شد و فضا و شرایط من اینگونه شد.
خدای متعال به حضرت موسی (ع) خطاب کرد، چهار کلمه و چهار جمله را حفظ کن و به آن پایبند باش که آن جمله این است « مَا دُمْتَ لَا تَرَى ذُنُوبَكَ تُغْفَرُ فَلَا تَشْتَغِلْ بِعُيُوبِ غَيْرِكَ وَ الثَّانِيَةُ مَا دُمْتَ لَا تَرَى كُنُوزِي قَدْ نَفِدَتْ فَلَا تَغْتَمَّ بِسَبَبِ رِزْقِكَ وَ الثَّالِثَةُ مَا دُمْتَ لَا تَرَى زَوَالَ مُلْكِي فَلَا تَرْجُ أَحَداً غَيْرِي وَ الرَّابِعَةُ مَا دُمْتَ لَا تَرَى الشَّيْطَانَ مَيِّتاً فَلَا تَأْمَنْ مَكْرَهُ»[12] مادامی که یقین نکردهای گناهان تو آمرزیده شده است، سراغ عیبجویی از دیگران مباش؛. تا زمانی که یقین نکردهای که شیطان مُرده است از مکر شیطان در امان نیستی؛ تا زمانی که ملک و مملکت من از بین نرفته است سراغ دیگری نرو و امید به دیگری نداشته باش؛ تا زمانی که گنجینههای من پایان پیدا نکرده است غصه روزی را نخور.این مطلب خطاب به حضرت موسی (ع) است که هدف آن این است که ما و امتهای آینده یاد بگیریم، در حالی که حضرت موسی (ع)، پیامبر و معصوم است.
لذا ما باید به این موارد توجه داشته باشیم تا عنایت پروردگار شامل حال ما شود. امشب باب رحمت الهی به روی بندگان حقیقتاً گشوده شده است و انسان نیز موجودی است که زمینه تکامل و تحول در او وجود دارد، چون انسانها چهار دسته هستند:
دسته اول: انسانهای خوبی که روز به روز سیر تکامل آنها به سمت بهتر شدن است. از آغاز تا پایان پیامبران و اولیای الهی نگاه کنید، مثلاً ببینید که خدا چگونه با حضرت یحیی (ع) سخن میگوید: « وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا».[13] یعنی روزی که حضرت یحیی متولد شده است و آن روزی که میمیرد و آن روزی که دوباره زنده می شود، سلام خدا بر او باد. «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَة».[14] مؤمنانی که اهل استقامت هستند ملائکه بر آن ها نازل می شوند.
دسته دوم: یک سری از انسانها بد هستند و روز به روز بر پرونده سیاه آنها افزوده می شود. «إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُون».[15] همانا کسانی که کفر ورزیدند، اگر آنها را نصیحت کنید یا نکنید تفاوت نمیکند.
دسته سوم: این دسته در یک برهه از زندگیشان خوب هستند ولی در برههای دیگر سبک زندگی آنها عوض میشود و گویا از دین و خدا و پیامبر (ص) و مقدسات قهر کرده اند.
شخصی به نام هرثمه ابن سلیم می گوید در جریان جنگ صفین کنار امیرالمؤمنین (ع) بودم. در هنگام بازگشت دیدم حضرت اشک میریزد و دست به زیر خاک برد و فرمود: « وَاهاً لَكَ أَيَّتُهَا التُّرْبَةُ لَيَحْشُرَنَّ مِنْكَ أَقْوَامٌ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ... بِغَيْرِ حِساب»[16]. ای سرزمین یک جمعیتی از تو سربلند میکنند که بدون حساب وارد بهشت میشوند. هرثمه میگوید این جمله تا روز عاشورا در ذهن من بود و زمانی که حسین ابن علی (ع) تنها مانده بود، من خدمت ایشان رفتم و جریان را به ایشان گفتم. بهانه زن و فرزند را آوردم، و به ایشان گفتم که میخواهم بروم.
این شخص در کنار امیرالمؤمنین (ع) بوده است و جریان را از زبان حضرت شنیده است ولکن توفیق ماندن در کنار حضرت اباعبدالله (ع) را ندارد.
دسته چهارم:این دسته انسانهایی امثال بنده و شما هستیم که در زندگی آنها نقطههای سیاه وجود دارد اما اگر لطف خدا شامل شود، این پرونده ما پرونده سفیدی شود و این گناهان از بین برود.
امیرالمؤمنین (ع) در زندگی خود بسیار مصیبت و مشکل را به خاطر ما متحمل شد تا امروز این دین بماند. مظلومیتهایی که حضرت علی (ع) در طول تاریخ زندگی خود متحمل شد به خاطر ما بود که ما امروز به یاد و نام علی (ع) افتخار کنیم.
ذکر مصیبت
امیرالمؤمنین (ع) مشغول خطبه خواندن بود که شخص عربی بلند شد و فریاد زد: وا مظلمتاه ، به من ظلم شده است، حضرت فرمود بیا اینجا کنار من بنشین. حضرت فرمود ای عرب من مظلوم هستم و نه تو، « لَقَدْ ظُلِمْتُ عَدَدَ الْمَدَرِ وَ المطر و الْوَبَرِ».[17] اگر میبینید امیرالمؤمنین (ع) در خانه ام کثلوم است و هر لحظه به آسمان نگاه میکند و میگوید من به اندازه عدد ریگهای بیابان، به عدد قطرههای باران و به عدد پشمها و موهای گوسفندان علی مورد ظلم و ستم قرار گرفته است،
«والحمد لله رب العالمین»
[1]. «دخان»: 3-6.
[2]. الصحیفة السجادیة، ص 94.
[3]. «دخان»: 3و4.
[4]. «القدر»: 1.
[5]. وسائل الشیعه،ج10، ص242.
[6]. «الإنسان»: 3.
[7]. بحار الأنوار، ج86، ص 261.
[8]. «الغافر»: 60.
[9]. «البقرة»: 186.
[10]. وسائل الشيعة، ج10، ص 359.
[11]. بحارالانوار، ج90، ص 321.
[12]. الخصال، ج1، ص 217.
[13]. «مریم»: 15.
[14]. «فصلت»: 30.
[15]. «البقرة»: 6.
[16]. الامالی، ص 136.
[17]. مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج2 ص 115.