فصلٌ في الوضوءات المستحبة96/07/25

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ في الوضوءات المستحبة                                                       تاریخ: 25 مهر 1396

موضوع جزئی: استحباب نفسی وضو                                                                  مصادف با: 26 محرم 1439

سال تحصیلی: 97- 96                                                                                                    جلسه: 11

                                                                                                    

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

فصل في الوضوءات المستحبّة‌

مسأله 485: «الأقوى كما أُشير إليه سابقاً كون الوضوء مستحبّاً في نفسه و إن لم يقصد غاية من الغايات حتّى الكون على الطهارة و إن كان الأحوط قصد إحداها»[1].

به نظر مرحوم سید (ره)، همان‎طور که قبلاً اشاره شد، اقوی این است که وضو، استحباب نفسی دارد؛ هرچند که غایتی از غایات، حتی بودن بر طهارت، قصد نشده باشد؛ هرچند که احتیاط [مستحب] این است که یکی از غایات قصد شده باشد.

دلیل حکم مذکور [مبنی بر استحباب نفسی داشتن وضو] این است که وضو یک نظافت ظاهری و طهارت از حدث محسوب می‎شود لذا شرعاً، عقلاً و عرفاً مطلوب بالذات است[2].

عده‎ای در مقابل مرحوم سید (ره) و موافقین ایشان، گفته‎اند که وضو استحباب نفسی ندارد و وضو زمانی استحباب پیدا می‎کند که غایتی از غایات قصد شده باشد اما اینکه شخص بخواهد چیزی را اتیان کند که مشتمل بر غَسلتین [شستن صورت و دست] و مسحتین [مسح سر و پاس] است و غایتی را قصد نکرده باشد، استحباب ندارد بنابراین، استحباب وضو در صورتی است که شخص غایتی از غایات، مثل نماز خواندن، قرائت قرآن، کون علی الطهارة، مس کتابت قرآن را قصد کرده باشد، ولی اگر یکی از غایات مذکور، قصد نشده باشد، وضو استحباب ندارد.

سؤال: دلیل کلام مرحوم سید (ره) و موافقین ایشان، مبنی بر استحباب نفسی وضو چیست؟

پاسخ: آیت الله خویی (ره) فرموده است که برخی برای استحباب نفسی داشتن وضو، به روایات ذیل استناد کرده‎اند، لکن استناد به این روایات تمام نیست:

روایت اول: الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الدَّيْلَمِيُّ فِي الْإِرْشَادِ؛ قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ (ص)؛ "يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: «مَنْ أَحْدَثَ وَ لَمْ يَتَوَضَّأْ فَقَدْ جَفَانِي وَ مَنْ أَحْدَثَ وَ تَوَضَّأَ وَ لَمْ يُصَلِّ رَكْعَتَيْنِ فَقَدْ جَفَانِي وَ مَنْ أَحْدَثَ وَ تَوَضَّأَ وَ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ وَ دَعَانِي وَ لَمْ أُجِبْهُ فِيمَا سَأَلَنِي مِنْ أَمْرِ دِينِهِ وَ دُنْيَاهُ فَقَدْ جَفَوْتُهُ وَ لَسْتُ بِرَبٍّ جَافٍ»..."[3].

حسن بن محمد دیلمی در ارشاد گفته است که رسول اکرم (ص) فرموده است که خداوند متعال می‎گوید که اگر کسی محدث شود و وضو نگیرد به من جفا کرده است و اگر کسی محدِث شود و وضو بگیرد و دو رکعت نماز نخواند، به من جفا کرده است و اگر کسی محدِث شود و وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند و من را بخواند و من در آنچه از امور دین و دنیایش که مرا خوانده است، اجابتش نکنم، به او جفا کرده‎ام و من پروردگار جفاکاری نیستم.

روایت دوم: وَ زَادَ وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ «الْوُضُوءُ عَلَى الْوُضُوءِ نُورٌ عَلَى نُورٍ»[4].

روایت سوم: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: "قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): «الْوُضُوءُ بَعْدَ الطَّهُورِ عَشْرُ حَسَنَاتٍ فَتَطَهَّرُوا»"[5].‌

محمد بن مسلم از امام صادق (ع) نقل کرده است که آن حضرت (ع) فرمود که امیرالمؤمنین علی (ع) فرموده است که وضو بعد از طهارت، ده ثواب دارد، پس طهارت داشته باشید.

آیت الله خویی (ره) فرموده است که روایات مذکور، نمی‎توانند دلیل استحباب نفسی وضو باشند چون بعضی از این روایات مشکل سندی و بعضی مشکل دلالی دارند لذا از استدلال به این روایات بر استحباب نفسی داشتن وضو صرف نظر می‎شود و دلیل استحباب نفسی داشتن وضو، آیه ذیل است:

«...إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ»[6].

اینکه خداوند، متطهرین را دوست دارد حاکی از این است که وضو گرفتن به خودی خود، محبوب خدا و مستحب است و لازم نیست که شخص غایتی از غایات را قصد کند.

گفته‎اند که آیه مذکور، به ضمیمه روایاتی که در رابطه با استحباب وضو گرفتن وارد شده است، بر استحباب نفسی وضو دلالت دارد و نیازی نیست که شخص، غایتی از غایات را قصد کرده باشد.

به علاوه اینکه روایاتی نیز وارد شده‎اند که بر استحباب نفسی وضو دلالت دارند که روایات ذیل از آن جمله‎اند:

روایت اول: عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع)؛ قَالَ: «إِذَا دَخَلَ الْوَقْتُ وَجَبَ الطَّهُورُ وَ الصَّلَاةُ وَ لَا صَلَاةَ إِلَّا بِطَهُورٍ»[7].

از روایت مذکور، استفاده شده است که وضو استحباب نفسی دارد؛ هرچند که به نظر می‎رسد که این روایت به وضو گرفتن به قصد نماز اشاره دارد لذا استحباب نفسی وضو از این روایت استفاده نمی‎شود.

روایت دوم: عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ»؛ قَالَ: "كَانَ النَّاسُ يَسْتَنْجُونَ بِالْكُرْسُفِ وَ الْأَحْجَارِ ثُمَّ أُحْدِثَ الْوَضُوءُ وَ هُوَ خُلُقٌ كَرِيمٌ، فَأَمَرَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ صَنَعَهُ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ «إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ»"[8].

جمیل بن درّاج در روایت مذکور از امام صادق (ع) در رابطه با قول خداوند متعال  که فرموده است «إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ»، نقل کرده است که آن حضرت (ع) فرمود که مردم با سنگ و امثال آن استنجاء می‎کردند، سپس وضو ایجاد شد [، یعنی بعد از استنجاء با سنگ و امثال آن، استنجاء با شستن به وسیله آب شیوع پیدا کرد] و این رفتارِ پسندیده‎ای بود، پس پیامبر (ص) به آن امر کرد و آن را انجام داد، پس خداوند متعال در کتابش، آیه «إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ» را نازل کرد.

در بعضی از روایات، آمده است که مردم با سنگ و امثال آن استنجاء می‎کردند، شخصی از انصار غذای ملّینی خورد و آن غذا باعث شد که مدفوع او روان شود و او به جای سنگ، با آب استنجاء کرد، و خداوند متعال آیه «إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ» را نازل کرد[9].

طبق روایت مذکور، وضو نوعی نظافت محسوب می‎شود و خداوند نظافت را دوست دارد لذا چون وضو، به عنوان نظافت، محبوب خداست، مأمورٌبه از طرف خداوند قرار می‎گیرد و استحباب نفسی دارد.

خلاصه اینکه، دلیل اینکه وضو استحباب نفسی دارد و نیاز به غایتی از غایات نیست، نظافت و تمیزی است که بر وضو گرفتن مترتب می‎شود و خداوند نیز نظافت و پاکیزگی را دوست دارد بنابراین، چون وضو گرفتن به خاطر ترتب پاکیزگی بر آن، محبوب خداست، استحباب نفسی دارد و به غایتی از غایات نیاز ندارد.

آیت الله خویی (ره) گفته است که خود وضو، طهارت است نه اینکه طهارت امری باشد که بر وضو مترتب می‎شود.

اشکال: ممکن است که اشکال شود که طهارت با وضو متفاوت است و امری است که بر وضو مترتب می‎شود، یعنی وقتی شخص وضو می‎گیرد، طهارت حاصل می‎شود لذا تا شخص وضو نگیرد اصلاً طهارتی وجود ندارد، پس چگونه گفته می‎شود که وضو، همان طهارت است، پس وضو با طهارت متفاوت است چون وضو با شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها تمام می‎شود، ولی طهارت امری استمراری است که باقی می‎ماند لذا اطلاق طهارت که امری استمراری است بر وضو که امری متصرم الوجود است (حادث می‎شود و از بین می‎رود) صحیح نیست.

پاسخ: روایاتی وجود دارند که در آنها از وضو به طهارت تعبیر شده است که روایات ذیل از آن جمله‎اند:

روایت اول: عَنْ زُرَارَةَ؛ قَالَ: قُلْتُ لَهُ: الرَّجُلُ يَنَامُ وَ هُوَ عَلَى وُضُوءٍ...[10]  

«هو علی وضوء» حاکی از این است که شخص طهارت داشته است و اگر طهارت با وضو متفاوت بود و امری مترتب بر وضو بود، در این روایت باید از تعبیر «هو علی طهارة» استفاده می‎شد بنابراین، تعبیر «هو علی وضوء» که در روایت مذکور، آمده است حاکی از این است که وضو، همان طهارت است.

روایت دوم: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: «مَنْ طَلَبَ حَاجَةً وَ هُوَ عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ، فَلَمْ تُقْضَ فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ»[11].

تعبیر «و هو  علی غیر وضوء» که در روایت مذکور، آمده است از این حکایت دارد که وضو، همان طهارت است.

روایت سوم: وَ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِالْإِسْنَادِ الْآتِي عَنِ الْفَضْلِ؛ قَالَ: سَأَلَ الْمَأْمُونُ الرِّضَا (ع) عَنْ مَحْضِ الْإِسْلَامِ، فَكَتَبَ إِلَيْهِ فِي كِتَابٍ طَوِيلٍ: «وَ لَا يَنْقُضُ الْوُضُوءَ إِلَّا غَائِطٌ أَوْ بَوْلٌ أَوْ رِيحٌ أَوْ نَوْمٌ أَوْ جَنَابَةٌ»[12].

منظور از وضوء در روایت مذکور، همان طهارت است.

«والحمدلله رب العالمین»



[1]. سید محمدکاظم، طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص192.

[2]. سید عبدالأعلی، سبزواری، مهذّب الأحكام في بيان الحلال و الحرام، ج2، کتاب الطهارة، ص271.‌

[3]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الوضوء، باب11، ص382، ح2.

[4]. همان، باب8، ص377، ح8.

[5]. همان، ح10.

[6]. «البقرة»: 222.  

[7]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، ابواب الجنابة، باب14، ص203، ح2.

[8]. همان، ج1، کتاب الطهارة، ابواب احکام الخلوة، باب34، ص355، ح4.

[9]. همان، ح5.

[10]. همان، ابواب نواقض الوضوء، باب1، ص245، ح1.  

[11]. همان، ابواب الوضوء، باب6، ص374، ح1.

[12]. همان، ابواب نواقض الوضوء، باب2، ص251، ح8.

Please publish modules in offcanvas position.