الثانی من المطهّرات، الأرض 94/03/11

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات                                                         تاریخ: 11 خرداد 1394

موضوع جزئی: الثانی من المطهّرات، الأرض                                                          مصادف با: 13 شعبان 1436

سال: ششم                                                                                                                               جلسه: 100

 

 

 

 

 

 

 

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته

بحث در دومین مورد از مطهرات یعنی «زمین» بود، عرض کردیم که شرط حصول طهارت به وسیله «زمین»، زوال عین نجاست است [در صورتی که عین نجاست وجود داشته باشد]. درباره دلیل این شرط در جلسات گذشته پنج روایت را ذکر و بررسی کردیم و نتیجه این شد که همان گونه که یکی از  شرایط حصول طهارت به وسیله آب، زوال عین نجاست است برای حصول طهارت به وسیله زمین هم لازم است که نخست نجاست زایل شود.  

مرحوم سید (ره) در ادامه فرموده است: «و الأحوط الاقتصار‌ على النجاسة الحاصلة بالمشي على الأرض النجسة دون ما حصل من الخارج و يكفي مسمى المشي أو المسح و إن كان الأحوط المشي خمسة عشر خطوة».[1]

مرحوم سید (ره) در اینجا دو احتیاط را مطرح کرده است؛

اول: مرحوم سید (ره) فرموده است که احتیاط در این است که در تطهیر نجاست به وسیله «زمین» اکتفا شود به صورتی که نجاست بر اثر راه رفتن روی زمین به وجود آمده باشد نه اینکه اگر نجاستی از خارج نیز به پا یا کفش اصابت کرده باشد به وسیله زمین پاک شود.

دوم: مرحوم سید (ره) فرموده است که احتیاط در این است که برای تطهیر پا یا کفشِ متنجّس، شخص 15 قدم روی زمین راه برود. دلیل احتیاط نیز این است که در روایات، عبارت «إِنَّ الْأَرْضَ يُطَهِّرُ بَعْضُهَا بَعْضاً»[2] آمده است؛ یعنی زمینِ طاهر، اثر زمین نجس را از بین می‎برد لذا برای اینکه اثر نجاست از بین برود احتیاط در این است که شخص 15 قدم روی زمین راه برود.

نکته: برخی از بزرگان گفته‎اند که اگر نجاست بر اثر راه رفتن بر روی زمینِ نجس به وجود نیامده باشد [به عنوان مثال در پای انسان دُمَل وجود داشته باشد و بر اثر ترکیدن این دُمَل، پای انسان متنجّس به خون شود]، با راه رفتن بر روی زمینِ پاک، طهارت حاصل می‎شود، این گروه برای کلام خود به روایت زراره تمسک کرده‎اند؛

عن زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: «جَرَتِ السُّنَّةُ فِي الْغَائِطِ بثَِلاثَةِ أَحْجَارٍ أَنْ يَمْسَحَ الْعِجَانَ وَ لَا يَغْسِلَهُ وَ يَجُوزُ أَنْ يَمْسَحَ رِجْلَيْهِ وَ لَا يَغْسِلَهُمَا»[3]؛ زراره از امام باقر (ع) نقل کرده است که حضرت (ع) فرموده است که در سنت آمده است که زمانی که مقعد به غائط آلوده شد، اگر انسان با سه سنگ مقعد را مسح کند، مقعد پاک می‎شود و نیازی به شستن ندارد همچنین می‎تواند رِجل خود را بر زمین بکِشد که در این صورت نیز نیازی به شستن پا نیست. بنابراین، به نظر این بزرگان اگر پا یا کفش انسان متنجّس به نجاست شده باشد آن نجاست به وسیله راه رفتن بر روی زمین و مسح بر زمین بر طرف می‎شود و طهارت حاصل می‎شود و فرقی نیست بین اینکه نجاست پا یا کفش از طریق راه رفتن بر روی زمین به وجود آمده باشد یا از طریق دیگری حاصل شده باشد.

اشکال بر روایت زراره

برخی گفته‎اند که عبارت «وَ يَجُوزُ أَنْ يَمْسَحَ رِجْلَيْهِ وَ لَا يَغْسِلَهُمَا» که در روایت زراره آمده است ربطی به ما نحن فیه (حصول طهارت به وسیله زمین) ندارد بلکه مربوط به باب وضو است و به تعبیر برخی از بزرگان از جمله مرحوم آیت الله خویی (ره) این عبارت ناظر به مسح در وضو برای نفی آن چیزی است که اهل سنت مطرح می‎کنند زیرا اهل سنت در وضوء شستن پا را لازم می‎دانند و در این روایت آمده است که جایز است که پا مسح شود و نیازی به شستن ندارد.

نظر استاد

به نظر می‎رسد که روایت زراره مربوط به باب وضو نیست چرا که طبق مبانی شیعه و آنچه که ما از اهل بیت (ع) آموخته‎ایم مسح پا در هنگام وضوء، لازم است نه جایز لذا اگر روایت زراره مربوط به باب وضو و مسح بود باید گفته می‎شد: «یَلزَمُ أَنْ يَمْسَحَ رِجْلَيْهِ وَ لَا يَغْسِلَهُمَا» و از اینکه امام (ع) فرموده است: «یجوز أَنْ يَمْسَحَ رِجْلَيْهِ وَ لَا يَغْسِلَهُمَا» فهمیده می‎شود که این روایت مربوط به باب وضو و مسح نیست.

اشکال دیگر این است که اطلاق‎گیری از روایت زراره صحیح نیست به این نحو که گفته شود که این روایت اطلاق دارد لذا اگر نجاستی از غیر زمین به پا یا کفش اصابت کرد با راه رفتن بر روی زمین پاک می‎شود زیرا روایت زراره فقط در مورد رِجل (پا) است مگر اینکه کسی القاء خصوصیت کند.

سؤال: آیا برای حصول طهارت به وسیله زمین، صرف راه رفتن و کشیدن پا بر زمین کافی است یا مقدار مشخصی باید راه برود؟ پاسخ: هرچند مرحوم سید (ره) در ابتدا صرف راه رفتن و مسح را کافی دانسته است ولی در ادامه قائل به احتیاط شده و فرموده است که برای اینکه طهارت حاصل شود باید 15 قدم راه برود.

مشهور بین فقها از جمله مرحوم شهید (ره) [در کتاب ذکری] این است که صرف راه رفتن و مسح کردن برای تطهیر نجاست کفایت می‎کند اما ابن جنید (ره) گفته است که راه رفتن برای تطهیر باید به اندازه پانزده ذراع باشد.

دلیل مشهور بر کفایت مشی و مسح برای حصول طهارت

در روایات کلمه «مشی» مطرح شده است ولی حد و اندازه‎ای برای آن مطرح نشده است اما در صحیحه اَحوَل کلمه «ذراع» مطرح شده است که مؤید کلام ابن جنید است؛

عَنِ الْأَحْوَلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  (ع) قَالَ: فِي الرَّجُلِ يَطَأُ عَلَى الْمَوْضِعِ الَّذِي لَيْسَ بِنَظِيفٍ ثُمَّ يَطَأُ بَعْدَهُ مَكَاناً نَظِيفاً فَقَالَ (ع): «لَا بَأْسَ إِذَا كَانَ خَمْسَةَ عَشَرَ ذِرَاعاً أَوْ نَحْوَ ذَلِكَ».[4]

در روایت أحول، واژه «ذراع» به کار رفته است ولی مرحوم سید (ره) از واژه «خُطوه» استفاده کرده است که بین این دو کلمه تفاوت وجود دارد. اگر مرحوم سید (ره) بخواهد ذراع را به خطوه تبدیل کند باید قائل به 10 خطوه شوند زیرا بین هر گامی که انسان بر می‎دارد یک ذرع فاصله است و تحت موضع این گام و گام دوم نیز نصف ذرع فاصله است در نتیجه در هر دو قدمی [دو ذراع] که انسان بر می‎دارد در حقیقت یک و نیم خُطوه راه رفته است، پس در هر پانزده ذراع، گویا انسان ده خطوه راه رفته است. بنابراین، طبق روایت اَحول جایی برای ذکر «خطوه» نیست و اگر هم بخواهیم از کلمه «خُطوه» استفاده کنیم باید قائل به 10 خُطوه شویم.

نظر استاد

به نظر می‎رسد که امام (ع) در روایت مذکور (روایت أحول) در مقام تعیین حد نبوده است بلکه امام (ع) در مقام بیان حصول طهارت است زیرا در روایاتی  که در جلسات قبل بیان شد [پنج روایتی که در جلسات 98 و 99 بیان شد] به این نکته اشاره شد که ملاک برای حصول طهارت، زوال عین نجاست است، همچنین امام (ع) قید نکرده است که چند قدم باید در زمینِ طاهر برداشته شود تا طهارت حاصل شود لکن چون در آن زمان غالباً طهارت با رفتن 15 قدم حاصل می‎شده است، براساس آنچه که عرف آن زمان بوده است، مسأله را مطرح کرده‎اند. در نتیجه باید بگوییم زمانی که عین نجاست بدون رفتن 15 قدم برطرف شود طهارت حاصل می‎شود و نیازی به رفتن 15 قدم نیست.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. العروة الوثقى، ج‌1، ص 124.

[2]. وسائل الشیعه، ج3، کتاب الطهارة، ابواب النجاسات، باب32، ص458، ح3.

[3]. همان، ج 1، کتاب الطهارة، ابواب احکام الخلوة، باب30، ص348-349 ، ح3.

[4]. همان، ج3، کتاب الطهارة، ابواب النجاسات، باب32، ص457، ح1.

Please publish modules in offcanvas position.