فصل فی المطهرات 94/02/22

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات                                                           تاریخ: 22 اردیبهشت 1394

موضوع جزئی: الأول من المطهّرات، الماء- کیفیت تطهیرِ فلزات متنجّس                           مصادف با: 23 رجب 1436

سال: ششم                                                                                                                               جلسه: 91

 

 

 

 

 

 

 

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته

مرحوم آیت الله خویی (ره) در رابطه با مسأله‏ای که نسبت به طلا یا فلز مذاب مطرح شد (مسأله338) در دو مقام کرده است؛

مقام اول: مربوط به مواردی است که فلز قبل از ذوبان، متنجّس شده باشد.

مقام دوم: مربوط به مواردی است که فلز قبل از ذوبان، طاهر بوده است و بعد از ذوبان به دلیل ملاقات با آب نجس، متنجّس می‏شود.

آقای خویی (ره) در ادامه به ادعای کسانی که قائل به نفوذ آب متنجّس در تمام اجزای فلز مذاب شده بودند اشاره کرد و ادله آنها را مورد نقد و بررسی قرار داد.

مرحوم آیت الله خویی (ره) در ادامه فرع دیگری را مطرح کرده است و فرموده است که اگر بعد از اینکه طلا یا فلز مذاب با آب نجس ملاقات کرد، پذیرفتیم که آب در همه اجزای فلز اعم از اجزای ظاهری و باطنی نفوذ می‏کند [مخصوصاً در مواردی که طلا یا فلزِ مثل آن چند بار ذوب شود و دوباره منجمد شود که در این صورت شکی نیست که هم ظاهر و هم باطن آن فلز، نجس است] در این صورت نمی‏توانیم باطن را تطهیر کنیم چون قابل دسترسی نیست و فقط باید ظاهر آن را تطهیر کرد.

نکته دیگری که آقای خویی (ره) مطرح کرد این بود که بعد از اینکه ظاهر را تطهیر کردیم اگر به دلیل استهلاک، ظاهر آن از بین رفت و لایه [جزء] دیگری ظاهر شد، این لایه جدید نجس است و ما باید آن را تطهیر کنیم.

سؤال

حال سؤال این است که اگر شک کردیم که لایه جدیدی که بر اثر استهلاک، ظاهر شده است از اجزاء ظاهریه است [که قبلاً آن را تطهیر کرده‏ایم] یا اینکه از اجزاء باطنی است که محکومِ به نجاست است، تکلیف چیست؟

پاسخ

پاسخ سؤال فوق مبتنی بر یک مسأله اصولی است و آن اینکه گاهی علم داریم که حالت سابقه، منتقض و شکسته شده است و گاهی علم داریم که حالت سابقه نقض نشده است که در این صورت مسأله روشن است و آن اینکه به حالت سابق تمسک می‏کنیم و همان حکم سابق را جاری می‏کنیم  لکن گاهی نمی‏دانیم که مورد از مواردی است که حالت سابقه آن نقض شده است [ظاهر از بین رفته است و باطن جایگزین آن شده است] یا اینکه حالت سابقه نقض نشده است یعنی ظاهر از بین نرفته است؛ به عبارت دیگر شک داریم که جزء مورد نظر از اجزاء ظاهریه است یا از اجزاء باطنیه؟

 

 

نظر محقق نائینی (ره)

محقق نائینی (ره) فرموده است که در این جا نمی‏توان به استصحاب [طهارت سابق] تمسک کرد زیرا ما نحن فیه از شبهات مصداقیه است و در شبهات مصداقیه نمی‏توان اصل استصحاب را جاری کرد چون شک ما در این است که ما نحن فیه از موارد نقض یقین به شک است تا بتوان به استصحاب تمسک کرد یا از موارد نقضِ یقین به یقین است که جایی برای استصحاب باقی نمی‏ماند. بنابراین، چون مورد از موارد شبهات مصداقیه است، نمی‏توان به استصحاب تمسک کرد.

اشکال آقای خویی (ره) به محقق نائینی (ره)

مرحوم آیت الله خویی (ره) نظر مرحوم نائینی (ره) را قبول ندارد. آقای خویی (ره) فرموده است: «أن اليقين و الشك و غيرهما من الأوصاف النفسانية‌ لا يتعقّل فيها شبهة مصداقية بوجه، لأنه لا معنى للشك في الشك أو اليقين، بأن يشك الإنسان في أنه يشك في أمر كذا أو لا يشك، أو أنه متيقن منه أو لا يقين له، لأنه إذا راجع وجدانه يرى أنه يشك أو يتيقن فلا معنى للشك في أمثالهما، و عليه فلا مانع من الرجوع إلى استصحاب الحالة السابقة في الفرد المشكوك فيه. و هذا كما إذا ذبحنا حيواناً و خرج منه المقدار المتعارف من الدم فإنّه حينئذ يقتضي الحكم بطهارة المقدار المتخلف منه في الذبيحة و به تنتقض الحالة السابقة فيه، فلو شككنا بعد ذلك في دم أنه من الدم المتخلف أو المسفوح، فعلى ما سلكناه لا مانع من التمسّك باستصحاب نجاسته لعدم كونه من الشبهات المصداقية للنقض الحرام. و على ذلك لمّا علمنا في المقام بانتقاض الحالة السابقة في الأجزاء الظاهرية للفلز للعلم بتطهيرها، و علمنا أيضاً بعدم انتقاضها في الأجزاء الداخلية، لم يكن أي مانع من الرجوع إلى استصحاب بقاء النجاسة فيما إذا شككنا في جزء أنه من الأجزاء الظاهرية أو الداخلية. نعم بناء على ما سلكه شيخنا الأُستاذ (قدس سره) لا يبقى مجال للاستصحاب و تنتهي النوبة إلى قاعدة الطهارة في الجزء المشكوك فيه.»[1]

 آقای خویی (ره) فرموده است که یقین، شک و امثال آن از صفات نفسانیه محسوب می‏شوند و در صفات نفسانیه مانند یقین، شک، وهم و ... شبهه مصداقیه معنا ندارد؛ یعنی معنا ندارد که ما در صفات نفسانیه مثل شک و یقین، شک کنیم. لذا با توجه به اینکه شک در صفات نفسانیه معنا ندارد شبهه مورد نظر، شبهه مصداقیه نخواهد بود و وقتی شبهه از موارد شبهات مصداقیه نباشد زمینه برای استصحاب فراهم است و جریان استصحاب بلامانع خواهد بود.

آیت الله خویی (‏ره) در ادامه فرموده است ما نحن فیه از قبیل جایی است که گوسفندی را ذبح کنند و به اندازه متعارف خون از گوسفند خارج شد، خون خارج شده نجس است و خون باقی مانده در بدن گوسفند پاک است که در این جا حالت سابقه منتقض می‏شود. اما اگر بعد از اینکه سر حیوان بریده شد و مقدار متعارف خون از حیوان خارج شد، ما شک کردیم که آیا خونی که خارج می‏شود از خون‏هایی است که به حدّ متعارف باید خارج می‏شد تا محکوم به نجسات باشد یا از خون‏هایی است که بعد از خروج به حدّ متعارف در بدن گوسفند باقی مانده است، تا پاک باشد در این جا ما استصحاب جاری می‏کنیم و می‏گوییم خونی که خارج می‏شود نجس است.

لذا در ما نحن فیه نیز اگر شک کردیم که جزء یا لایه جدید که پیدا شده است، جزءِ ظاهر فلز است یا اینکه بر اثر استهلاک لایه جدیدی جایگزین ظاهر شده است حالت سابقه معلوم است و ما در این جا استصحاب جاری می‏کنیم و طهارت سابق را استصحاب می‏کنیم لذا جزء مشکوک، محکوم به طهارت است.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. موسوعة الإمام الخوئي؛ ج‌4، ص، 87.

Please publish modules in offcanvas position.