الاول من المطهرات 94/01/30

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی:فصلٌ فی المطهّرات                                                    تاریخ:30 فروردین 1394

موضوع جزئی: الأول من المطهّرات، الماء- هنگام تطهیر متنجّس، دست مالیدن لازم نیست        مصادف با: 29 جمادی‏ الثانی 1436

سال:ششم                                                                                                                   جلسه: 80

 

 

 

 

 

 

 

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

سؤال: چرا در جایی که بحث ولوغ مطرح نیست، اگر بخواهیم ظرف نجس را آب کثیر بشوییم سه بار شستن لازم است و در جایی که بحث ولوغ در میان است، بعد از تعفیر، یک بار شستن با آب کثیر کافی است؟

پاسخ: پاسخ این سؤال مفصلاً در ذیل مسأله 320 ذکر شده و آن اینکه ما سخن آقای خویی (ره) را در این رابطه پذیرفتیم که ظرفِ متنجّس به ولوغ کلب اگر با آب کثیر تطهیر شود یک بار شستنِ آن کفایت می‏کند و مستند ما نیز روایاتی بود که وارد شده بود که نتوانستیم از آنها سه بار شستن را استفاده کنیم ولی در رابطه با تطهیرِ ظرفِ متنجّس، به وسیله آب کثیر عرض کردیم که مرحوم سید (ره) و شهید اول (ره) بین آب قلیل و آب کثیر فرق گذاشته و در تطهیر با آب کثیر، یک بار شستن را کافی دانسته‏اند لکن ما از ادله آنها پاسخ دادیم و نتیجه گرفتیم که فرقی بین آب قلیل و آب کثیر نیست لذا اگر خواستیم ظرفِ متنجّس به غیر ولوغ را با آب کثیر تطهیر کنیم سه بار شستن لازم است و فرقی بین آب کثیر و آب قلیل در این جهت نیست.

ادامه مسأله 323

مرحوم سید (ره) فرموده است: «و لايلزم الفَرك و الدلك إلا إذا كان فيه عين النجس أو المتنجس».[1]

در جلسه گذشته عرض کردیم که «عَصر» و فشردن موضوعیت ندارد و هدف، انفصال غُساله از لباس، فرش و امثال آن است که متنجّس شده است و ما می‏خواهیم آن را با آب قلیل تطهیر کنیم  لذا خروج غُساله منحصر در عَصر نیست بلکه هر چیزی که موجب خروج غُساله شود کفایت می‏کند.

مرحوم سید (ره) در ادامه فرموده است که مالیدن با دست و امثال آن نیز لازم نیست مگر اینکه عین نجاست در آن باشد که ما بخواهیم با مالیدن آن را از بین ببریم.

اشکال: عده‏ای به موثقه عمار تمسک کرده و گفته‏اند که عبارت «حَتَّى يَدْلُكَهُ بِيَدِهِ» که در روایت آمده است حاکی از این است که مالیدن نیز لازم است حتی اگر عین نجاست نباشد؛

عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الدَّنِّ يَكُونُ فِيهِ الْخَمْرُ هَلْ يَصْلُحُ أَنْ يَكُونَ فِيهِ خَلٌّ أَوْ مَاءٌ كَامَخٌ أَوْ زَيْتُونٌ؟ قَالَ: «إِذَا غُسِلَ فَلَا بَأْسَ» وَ عَنِ الْإِبْرِيقِ وَ غَيْرِهِ يَكُونُ فِيهِ خَمْرٌ أَ يَصْلُحُ أَنْ يَكُونَ فِيهِ مَاءٌ؟ قَالَ: «إِذَا غُسِلَ فَلَا بَأْسَ» وَ قَالَ فِي قَدَحٍ أَوْ إِنَاءٍ يُشْرَبُ فِيهِ الْخَمْرُ؟ قَالَ: «تَغْسِلُهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ» وَ سُئِلَ أَ يُجْزِيهِ أَنْ يَصُبَّ فِيهِ الْمَاءَ؟ قَالَ: «لَا يُجْزِيهِ حَتَّى يَدْلُكَهُ بِيَدِهِ وَ يَغْسِلَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ».[2]

پاسخ: درست است که موثقه عمار مشتمل بر «دلک» است، ولی باید توجه داشت که «دلک» بعد «صَب» آمده است و نه بعد از «غَسل». هم چنین در روایت آمده است که ظرف مورد نظر به وسیله خمر متنجّس شده است یعنی این طور نیست که هر متنجّسی را بخواهیم، بشوییم الزاماً «دلک» و مالیدن و امثال آن لازم باشد.

اما دلیل اینکه در رابطه با ظرفِ متنجّس به خمر، مالیدن لازم است این است که خمر رسوباتی دارد که اگر ما دست نکشیم و دست نمالیم [خصوصاً ظروف چوبی و سفالی] چیزی از آن رسوبات درون ظرف باقی خواهد ماند لذا برای اینکه رسوبات خمر در ظرف باقی نماند باید هنگام شستن آن، دست کشیده شود.

پس ذکر لفظ «دلک» در روایت در رابطه با خمر است نه همه نجاسات، بعلاوه ما هم قبول داریم که هر جا که عین نجاست زائل نشود، نیاز به دلک دارد و چه بسا در مورد خمر نیز لزوم «دلک» از باب این باشد که خمر رسوباتی دارد که به صرف شستن و بدون دست کشیدن بر طرف نمی‏شود لذا برای اینکه آن رسوبات بر طرف شود باید هنگام شستنِ ظرف متنجّس به خمر دست کشیده شود.

دلیل مسأله نیز این است با توجه به روایت حسین بن ابی العلاء که امام صادق (ع) فرموده است که بدنی که بول به آن اصابت کرده است با ریختن دو بار آب بر روی آن، پاک می‏شود [عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْبَوْلِ يُصِيبُ الْجَسَدَ؟ قَالَ: «صُبَّ عَلَيْهِ الْمَاءَ مَرَّتَيْنِ فَإِنَّمَا هُوَ مَاءٌ»[3]] فهمیده می‏شود که چون بول مثل آب است و با ریختن آب بر آن برطرف می‏شود نیاز به «دَلک» و دست کشیدن نیست لذا فقط جایی که با صب و ریختن آب امکان برطرف شدن نجاست نیست «دلک» و دست کشیدن نیز لازم است. بنابراین، مالیدن و دست کشیدن در مطلق نجاسات لازم نیست بلکه به حسب مواردی که ذکر شد [مثل خمر] لازم است.

مرحوم سید (ره) در ادامه فرموده است: «و في مثل الصابون و الطين و نحوهما مما ينفذ فيه الماء و لا يمكن عصره فيطهر ظاهره بإجراء الماء عليه و لا يضره بقاء نجاسة الباطن على فرض نفوذها فيه»[4]؛ در مثل صابونِ [متنجس] و یا گلِ [متنجّس] و امثال آن که آب در آنها نفوذ می‏کند و فشردن آنها ممکن نیست ظاهرشان به وسیله ریختن آب بر روی آنها پاک می‏شود و بقاء نجاست باطن آنها (صابون و گِل)، بر فرضی که نجاست در باطن آنها نفوذ کرده باشد ضرری به طهارت ظاهرشان نمی‏زند.

سؤال: همان طور که قبلاً گفتیم، اگر متنجّسی را با آب قلیل بشوییم، انفصال غساله لازم است حال سؤال این است که انفصال غُساله در رابطه با صابون و گِل و امثال آن چگونه مطرح می‏شود؟

پاسخ: پاسخ این است که آن چه معتبر است، انفصال غساله از ظاهر متنجِّس است یعنی طهارت ظاهر شیء متنجّس کافی است و لازم نیست که ماء الغُساله از تمام جسم حتی از باطن آن نیز خارج شود بنابراین، زمانی که صابون پاک شد، آب غساله نیز پاک می‏شود.

نظر آقای خویی (ره)

مرحوم آقای خویی (ره) معتقد است که باطن صابون و گل نیز پاک می‏شود. دلیل ایشان بر این مطلب این است که همین که ظاهر پاک شد، در تطهیر باطن نیز کفایت می‏کند. ایشان در تقریرات خود فرموده است: «تطهیر کل شیء بحسبه»؛ یعنی تطهیر هر چیز به حسب خودش است؛ مثلاً تطهیر بدن با «صب الماء»؛ ریختن آب است و تطهیر فرش با فشردن است. لذا در رابطه با صابون و امثال آن نیز اگر به عرف مراجعه کنیم، می‏بینیم که عرف می‏گوید که پاک شده است و همین پاک شدن از نظر عرف، از نظر شرع نیز کفایت می‏کند چون شارع مقدس این‏گونه موارد را به عرف حواله می‏دهد لذا همین که ظاهر صابون پاک شود، عرف حکم به پاک شدن باطن آن نیز می‏کند. بنابراین مرحوم آیت الله خویی (ره) بر خلاف مرحوم سید (ره) معتقد است که باطن صابون و امثال آن نیز با پاک شدن ظاهرشان پاک می‏شود.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. العروة الوثقى، ج‌1، ص 113.

[2]. وسائل الشیعة، ج3، کتاب الطهارة، ابواب النجاسات، باب51، ص394، ح1.

[3]. وسائل الشیعة، ج3، کتاب الطهارة، ابواب النجاسات، باب1، ص396، ح4.

[4]. العروة الوثقى، ج‌1، ص 113.

Please publish modules in offcanvas position.