فصل فی المطهرات 93/11/20

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات                                                       تاریخ: 20 بهمن 1393

موضوع جزئی: الاول من المطهّرات، الماء                مصادف با: 19 ربیع ‏الثانی 1436

سال: ششم                                                                                                                         جلسه: 53

 

 

 

 

 

 

 

 

 «الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته

بحث در این بود که آیا ماء الغساله رافع حدث و خبث می‎‏‏باشد یا نه؟ نتیجه این شد که ماء الغساله، رافع حدث و خبث است و تنها اشکالی که مطرح شده بود در رابطه با رافعیت ماء غساله نسبت به حدث بود که گفته بودند که ماء الغُساله فقط رافع خبث است ولی رافع حدث نیست و در دلیل بر این مطلب به اجماع منقول و روایت احمد بن هلال تمسک شده بود که هم اجماع و هم روایت احمد بن هلال مورد خدشه واقع شد.

سؤال

استفاده از آب غیر استنجاء [آبی که در سایر نجاسات استعمال شده است] در رفع حدث و خبث چه حکمی دارد؟

پاسخ

در این رابطه باید به دو سؤال پاسخ دهیم؛

سؤال اول: آیا ماء غیر استنجاء [مائی که در رابطه با سایر نجاسات استعمال شده] رافع خبث و حدث می‏باشد یا نه؟

سؤال دوم: آیا ماء مستعمل در غیر استنجاء محکوم به طهارت است یا نه؟ یعنی آیا چنین آبی پاک است یا نجس؟

پاسخ از سؤال اول

به نظر می‏رسد در رافعیت خبث و حدث، تفاوتی بین ماء استنجاء (آبی که در جهت استنجاء استفاده شده است) و مائی که در رابطه با سایر نجاسات استفاده شده، نیست لذا اگر به نجاست ماء استفاده شده در رابطه با سایر نجاسات قائل شدیم روشن است که شُرب آن جایز نیست و استعمال آن برای رفع حدث و خبث نیز جایز نخواهد بود اما اگر به طهارت آن قائل شدیم استفاده آن در جهت رفع حدث و خبث جایز خواهد بود.

نسبت به رافعیت خبث نه در ماء الاستنجاء اشکالی است و نه در ماء غیر استنجاء یعنی هم ماء الاستنجاء رافع خبث است و هم ماء غیر استنجاء، تنها اشکالی که در رابطه با ماء استنجاء وجود داشت در رابطه با رافعیت حدث بود که عرض کردیم که در رابطه با رافعیت حدث، روایتی وجود ندارد و روایت عبدالله بن سنان نیز به غیر ماء استنجاء، منعطف بود یعنی روایت در غیر ماء استنجاء ظهور داشت و ماء استنجاء را به طور ضمنی مطرح کردیم، البته در مورد این روایت نیز عرض کردیم که سنداً و دلالةً مخدوش است.

پاسخ از سؤال دوم

سؤال دوم این بود که آیا ماء استفاده شده در زوال سایر نجاسات، پاک است یا نجس؟

در پاسخ عرض می‏کنیم یا اوصاف ماء الغساله سایر نجاسات مثل لون، طعم و ریح تغییر کرده است یا اوصاف آن تغییر نکرده است که اگر اوصاف آن تغییر کرده باشد نجس است و بحثی در آن نیست و خارج از محل بحث است اما اگر اوصاف آن ماء الغساله تغییر نکرده باشد این سؤال پیش می‏آید که آیا ماء الغساله پاک است یا نه؟

چهار القول در این مسأله (ماء الغساله سایر نجاسات) وجود دارد؛

قول اول

مرحوم سید (ره) قائل به تفصیل شده؛ به این نحو که بین غُساله مزیل عین و بین غُساله‏ای که مزیل عین نیست تفاوت قائل شده است؛ به این بیان که معتقد است غُساله مزیلِ عین، نجس است اما غُساله غیر مزیله را نجس نمی‏داند مثل اینکه قبلاً عین نجاست زایل شده باشد و آب در ازاله عین نقشی نداشته باشد یا اینکه اساساً عین نجاست همرا متنجِّس نیست.

قول دوم

عده‏ای بر خلاف مرحوم سید (ره) به نجاست ماء الغساله سایر نجاسات، قائل شده‏اند مطلقا اعم از اینکه غُساله، مزیل عین نجس باشد یا مزیل عین نباشد.

قول سوم

عده‏ای مثل صاحب جواهر (ره) به طهارت ماء الغساله سایر نجاسات، قائل شده‏اند مطلقا.[1]

قول چهارم

تفصیل بین غُساله متعقِّب طهارت (غُساله‏ای که به طهارت منجر می‏شود) و بین غُساله‏ای که متعقِّب طهارت نیست؛ به این نحو که گفته‏اند که غُساله‏ی متعقِّبِ طهارت، پاک است [اعم از اینکه مزیل عین نجاست باشد یا مزیل عین نباشد، اگر فرضاً در چیزی یک بار شستن لازم باشد و با همان یک بار، هم عین نجاست زایل شود و هم پاک بشود در این صورت بنا بر این قول (قول چهارم) غُساله‏ای که از آن جدا می‏شود پاک است] اما غُساله‏ای که متعقِّب طهارت نباشد نجس است.

نظر استاد: به نظر می‏رسد که غُساله چه غُساله ماء الاستنجاء و چه غُساله سایر نجاسات، پاک است و اصل در میاه، طهارت است الا اینکه دلیلی قائم شود بر اینکه به نجاست حکم کند لذا تا زمانی که دلیلی بر نجاست اقامه نشده باشد به طهارت آن حکم می‏شود.

ادله دال بر نجاست غُساله سایر نجاسات

ادله‏ای اقامه شده بر اینکه ماء الغساله سایر نجاسات، نجس است. سه دلیل در اینجا مطرح شده که آنها را ذکر و بررسی می‏کنیم؛

دلیل اول

گفته شده است که اجماع داریم بر اینکه آب قلیلی که در جنابت و حیض استعمال شده است نجس است؛ به این بیان که اگر نجاستی در بدن شخصی که می‏خواهد غسل کند وجود داشته باشد، غُساله این آب نجس است. صاحب حدائق (ره) این دلیل را از علامه (ره) نقل کرده است.[2]

بررسی دلیل اول

اجماع ادعا شده در اینجا اجماع منقول است آن هم منقولِ به خبر واحد لذا این اجماع، معتبر نیست به خصوص نسبت به موردی که علامه مثال زده است [که علامه به شخص جنب و حایض که آب را برای غسل استعمال می‏کند مثال زده است] بنابراین، عرض می‏کنیم که اگر در اینجا مسأله‏ای به عنوان نجاست مطرح شود شاید جهت خاصی داشته باشد ولی بنا نیست که این حکم در همه جا جریان داشته باشد؛ مثل اینکه بر بدن شخصی منی باشد و شخص بخواهد غُسل جنابت کند و در حین غُسل، آب روی آن منی بریزد و از آن جدا ‏شود، در این صورت ممکن است گفته شود که به خاطر وجود منی، به نجاست آبی که از آن جدا شده (ماء الغساله) حکم شده است. بنابراین، اجماع ادعا شده در اینجا اجماع منقول است که معتبر نیست.

دلیل دوم

عموماتی وجود دارد که بر انفعال آب قلیل دلالت دارد و حاکی از این است که آب قلیل به مجرد با نجس، نجس می‏شود و در ما نحن فیه (غُساله سایر نجاسات) نیز ماء الغُساله، آبی است که از نجس جدا شده است لذا تحت این عمومات داخل می‏شود و به نجاست آن (ماء الغساله) حکم می‏شود. پس غساله سایر نجاسات نیز چون با نجس ملاقات کرده است، نجس است.

بررسی دلیل دوم

دلیلی که دلالت می‏کند بر اینکه آب قلیل به مجرد ملاقات با نجس، نجس می‏شود از مفهومی که در روایات وارد شده است، استفاده می‏شود و آن مفهوم این است که «الماء اذا بلغ قدر کرٍّ لم یُنَجِّسهُ شیءٌ»؛ اگر آب به اندازه کُر برسد چیزی آن را نجس نمی‏کند. اینکه هیچ چیزی آب کر را نجس نمی‏کند، سالبه کلیه است و چون سالبه کلیه است هم دارای عام افرادی است یعنی تک‏تک موارد را شامل می‏شود و هم دارای اطلاقی است که حالات مختلف را نیز شامل می‏شود یعنی هم عام افرادی است و هم اطلاق احوالی، اما این منطوق یعنی «الماء اذا بلغ قدر کرٍّ لم ینجّسه شیء» یک مفهوم دارد [مفهوم این سالبه کلیه، موجبه جزئیه می‏باشد] و آن این است که آبی که به اندازه کر نرسد منفعل می‏شود و این مفهوم، موجبه جزئیه است و معنای موجبه جزئیه این است که عموم افرادی ندارد و اطلاق احوالی نیز ندارد، در نتیجه معنای آن این است که اگر آب به اندازه کر نباشد منفعل می‏شود، پس فی حد نفسه از آن استفاده نمی‏شود که آب به مجرد ملاقات با نجاست فی جمیع الأفراد و فی جمیع الأحوال، منفعل می‏شود بلکه به عنوان موجبه جزئیه این چنین است یعنی در بعضی از موارد به مجرد ملاقات با نجاست نجس می‏شود لذا این عبارت [الماء اذا بلغ قدر کرٍّ لم ینجّسه شیء]، عموم افرادی و احوالی ندارد تا تمام آب‏های قلیل حتی ماء الغُساله را نیز شامل شود و با استناد به آن گفته شود که آب غُساله نیز نجس است. بنابراین چون عموم افرادی و اطلاق احوالی در موجبه جزئیه وجود ندارد شامل ماء الغُساله نمی‏شود.

ان قلت: ممکن است گفته شود که ما به حسب استقراء به این نتیجه رسیده‏ایم که آب قلیل به مجرد با نجاست، نجس می‏شود یعنی عموم افرادی دارد لذا ماء الغُساله را نیز شامل می‏شود.

قلنا: بر فرض بپذیریم که عبارت «الماء اذا بلغ قدر کرٍّ لم ینجّسه شیء» عموم افرادی دارد اما این بدین معنی نیست که عموم احوالی نیز داشته باشد، یعنی به این معنی نیست که همه افراد را در جمیع حالات شامل شود لذا چون اطلاقِ احوالی ندارد و یکی از حالات آب قلیل، آب مستعمل در استنجاء (غُساله استنجاء) و آب مستعمل در سایر نجاسات (غُساله سایر نجاسات) است لذا چون اطلاق احوالی در اینجا وجود ندارد ممکن است که عموم افرادی شامل این حالت (ماء الغُساله) از حالت‏های آب قلیل نشود.

بحث جلسه آینده: ان شاء الله دلیل سوم در جلسه آینده ذکر و بررسی خواهد شد.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام‌، ج1، ص348.

[2].  الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة‌، ج1، ص478.

Please publish modules in offcanvas position.