فصل فی المطهرات 93/11/17

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات                                                       تاریخ: 18 بهمن 1393

موضوع جزئی: الاول من المطهّرات، الماء                                                              مصادف با: 17 ربیع ‏الثانی 1436

سال: ششم                                                                                                                         جلسه: 51

 

 

 

 

 

 

 

 

 «الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته

بحث در مسأله 310 بود، مرحوم سید (ره) در این مسأله فرموده است که استعمال غُساله استنجاء در تطهیر متنجِّس جایز است علی الاقوی، همچنین غُساله سایر نجاسات نیز بنا بر قول به طهارت آنها برای تطهیر متنجِّس جایز است اما ایشان در ادامه فرموده است که مختار ما این است که احتیاط در این است که از غُساله استنجاء باید اجتناب کرد لذا نمی‏توان از غُساله استنجاء برای تطهیر متنجِّس استفاده کرد.

سؤالی که در اینجا مطرح می‏شود این است که آیا غُساله استنجاء را می‏شود برای رفع خبث و تطهیر متنجِّس استفاده کرد؟ همچنین سؤال دیگری که مطرح می‏شود این است که آیا غُساله را می‏توان برای رفع حدث اعم از حدث اکبر و حدث اصغر استفاده کرد؟

منظور مرحوم سید (ره) در اینجا (مسأله310) که می‏فرماید: استعمال غُساله استنجاء برای تطهیر متنجِّس جایز است این است که استعمال غُساله در رفع خبث جایز است.

در اینجا بین اعلام و بزرگان اختلاف است و دو بحث در اینجا مطرح است؛ یکی در طهارت و نجاست ماء استنجاء که آیا پاک است یا نه؟ بعد از اینکه طهارت ماء استنجاء ثابت شد این سؤال مطرح می‏شود که آیا در رفع حدث و خبث می‏توان از ماء استنجاء استفاده کرد یا اینکه فقط در رفع خبث می‏شود از ماء استنجاء استفاده کرد ولی در رفع حدث نمی‏شود از آب استنجاء استفاده کرد؟

اگر بگوییم ماء استنجاء پاک است، لازمه حکم به طهارت این است که بشود با آن آب رفع خبث و رفع حدث کرد اعم از اینکه حدث اصغر باشد [مثل اینکه بخواهید وضو بگیرد] یا حدث اکبر [مثل اینکه بخواهید غسل جنابت انجام دهید] و اگر کسی با حفظ طهارت ماء استنجاء بگوید رفع حدث و خبث به وسیله ماء استنجاء ممکن نیست باید برای کلام خود دلیل و برهان اقامه کند چون به حسب قاعده خاصیت آبِ پاک این است که بتوان با آن رفع حدث و خبث کرد.

اما اگر گفتیم ماء استنجاء نجس است در این صورت اگر کسی بخواهد در رفع حدث یا خبث از این ماء استنجاء [که محکوم به نجاست است] استفاده کند باید دلیل اقامه کند چون اصل در این است که اگر آبی متنجِّس شد، این آب متنجِّس رافع حدث نیست [اعم از حدث اکبر و حدث اصغر].

همچنین اگر به طهارت آب استنجاء حکم کردیم و این آب (آب استنجاء) با چیزی مثل لباس ملاقات کرد طبعاً به طهارت آنچه که با این آب ملاقات کرده نیز حکم می‏کنیم و می‏گوییم لباسی هم که با این آب ملاقات کرده پاک است ولی اگر به نجاست آب استنجاء حکم کردیم چیزی هم که با آن ملاقات کرده نجس می‏شود لذا در این صورت که بگوییم ماء استنجاء، نجس است، حکم به طهارت ملاقی با ماء استنجاء نیاز به دلیل دارد.

سؤال

سؤال این است که آیا دلیلی بر طهارت ملاقات کننده با ماء استنجاء [در فرضی که معتقد باشیم ماء استنجاء، نجس است] وجود دارد یا نه؟

پاسخ

مقتضای قاعده

اگر بخواهیم به مقتضای قاعده عمل کنیم [چون فرض مسأله در جایی است که استنجاء بخواهد با آب قلیل تحقق پیدا کند چون آب جاری و امثال آن مشکلی ندارد مگر اینکه ذرات نجاست داخل آن باشد] باید بگوییم که ماء استنجاء نجس است چون فرض این است که با نجاست ملاقات کرده است و در ملاقات آب قلیل با نجاست نیز تغییر لازم نیست بلکه صرف ملاقات آب قلیل با نجاست، باعث نجس شدن آب می‏شود.

همچنین مقتضای قاعده این است که اگر ماء استنجاء [که قلیل است] با نجاست ملاقات کند و متنجِّس شود و سپس این آب متنجِّس با شیئی ملاقات کند این آب قلیل متنجِّس، منجِّس می‏شود و باعث می‏شود ملاقات کننده با آن نیز نجس شود.

مقتضای اخبار

حال باید ببینیم اگر از قاعده عبور کردیم روایات چه چیزی را اقتضا می‏کنند؛

روایت اول: عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ رَجُلٍ عَنِ الْعَيْزَارِ عَنِ الْأَحْوَلِ أَنَّهُ قَالَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي حَدِيثٍ الرَّجُلُ يَسْتَنْجِي فَيَقَعُ ثَوْبُهُ فِي الْمَاءِ الَّذِي اسْتَنْجَى بِهِ فَقَالَ: «لَا بَأْسَ» فَسَكَتَ فَقَالَ: «أَ وَ تَدْرِي لِمَ صَارَ لَا بَأْسَ بِهِ» قَالَ قُلْتُ: لَا وَ اللَّهِ فَقَالَ: «إِنَّ الْمَاءَ أَكْثَرُ مِنَ الْقَذَرِ»[1]؛ یونس بن عبدالرحمن از مردی نقل می‏کند که او به امام صادق (ع) گفت که مردی استنجاء می‏کند و لباسش در آبی که به وسیله آن، استنجاء کرده قرار می‏گیرد، حضرت (ع) فرمود که اشکالی ندارد، آن شخص ساکت شد، حضرت (ع) در ادامه فرمود که می‏دانی برای چه گفتم اشکالی ندارد، آن شخص گفت که نه به خدا، حضرت (ع) فرمود که چون آب از نجاست بیشتر است لذا اشکالی ندارد که لباس در آن آب قرار گیرد.

اگر تعلیلی که حضرت (ع) فرمود: «إِنَّ الْمَاءَ أَكْثَرُ مِنَ الْقَذَرِ» در ذیل روایت نبود احتمال داشت که گفته شود شاید «ثوب» خصوصیتی داشته است که حضرت (ع) فرموده است لباس پاک است اما می‏بینیم که حضرت (ع) تعلیل آورده است و فرموده: «إِنَّ الْمَاءَ أَكْثَرُ مِنَ الْقَذَرِ» لذا از این تعلیل استفاده می‏شود که از باب سالبه به انتفاء موضوع است یعنی اصلاً آب، نجس نیست تا بحث کنیم حال که لباس در این آب واقع شده نجس شده یا نه، چون حضرت (ع) با این تعلیل فرموده است که آب زیادتر از نجاست و قذارت است و اصلاً تغییری در آن حاصل نشده و نجس نشده است تا اکنون که ثوب در آن واقع شده است گفته شود که نجس شده است.

اشکال

اولاً: سند این روایت تمام نیست چون معلوم نیست یونس بن عبدالرحمن از چه کسی روایت را نقل کرده است لذا این روایت مرسله است.

البته بعضی از بزرگان گفته‏اند یونس بن عبدالرحمن از اصحاب اجماع است و مراسیل اصحاب اجماع مثل مسانیدشان معتبر است لکن بزرگانی مثل مرحوم آقای خویی (ره) این مطلب را قبول ندارد و اساساً ملازمه‏ای وجود ندارد بین اینکه شخصی مطلبی را نقل کند و مراسیل او مُسند فرض شود.

ثانیاً: دلالت این روایت نیز تمام نیست و مجمل است چون تعلیلی که در ذیل روایت آمده است تعلیل درستی نیست زیرا ما تغییر یا عدم تغییر را در تنجّس آب قلیل شرط نکرده بودیم بلکه در آب قلیل بحث این بود که به صرف ملاقات با نجاست، نجس می‏شود و بر فرض هم این تعلیل را بپذیریم منحصر به لباس است و نهایت چیزی که بتوان از آن استفاده کرد منحصر در ثوب و امثال آن است که در روایت از آن سؤال شده است.

بنابراین، متنجِّس شدن آب قلیل به صرف ملاقات با نجاست محقق می‏شود و برای تحقق نجاست آب قلیل نیاز نیست که اوصاف آن تغییر کند بلکه آب کثیر مثل آب کر و جاری است که فی حد ذاته و به صرف ملاقات با نجاست، نجس نمی‏شود مگر اینکه اوصاف آن تغییر کند.

روایت دوم: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ لَيْثٍ الْمُرَادِيِّ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عُتْبَةَ الْهَاشِمِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الرَّجُلِ يَقَعُ ثَوْبُهُ عَلَى الْمَاءِ الَّذِي اسْتَنْجَى بِهِ أَ يُنَجِّسُ ذَلِكَ ثَوْبَهُ؟ قَالَ:«لَا»[2] عبد الکریم بن عتبة الهاشمی در روایتی صحیحه از امام صادق (ع) درباره مردی سؤال کرد که لباسش روی آبی که با آن استنجاء کرده واقع شده است که آیا این آب لباسش را نجس می‏کند یا نه؟ حضرت (ع) فرمود: نه.

ظاهر این روایت این است که آب استنجاء پاک است لذا اگر چیزی با آن ملاقات کرد مشکلی ندارد و نجس نمی‏شود اما این روایت متعرض طهارت خودِ آب استنجاء نشده است بلکه فقط گفته است که ملاقی با آب استنجاء پاک است.

سؤال: حال سؤال این است که عدم نجاست ثوب مستند به چیست؟ آیا مستند به طهارت خودِ آب است یعنی چون آب پاک است لذا لباسی هم که به آن اصابت کرده نجس نمی‏شود یعنی حاکی از این است که آب استنجاء پاک است لذا ملاقی با آن نیز پاک است یا اینکه عدم نجاستِ ثوب مستند به طهارت آب استنجاء نیست بلکه ممکن است از باب تخصیص باشد یعنی آنچه بر منجِّسیت متنجّسات دلالت می‏کند تخصیص خورده یعنی دلیل اینکه متنجّسات، منجّسند تخصیص خورده است؟ پس سؤال این است که آیا حکم به عدم نجاستِ ملاقی کاشف از طهارت خودِ آب است یا بر تخصیص در این مورد دلالت می‏کند؟

ما به روایات فوق که نگاه می‏کنیم این سؤال پیش می‏آید که آیا بین عدم نجاست ملاقی با ماء الاستنجاء و بین طهارت خودِ ماء الاستنجاء ملازمه وجود دارد یا نه؟

پاسخ: مرحوم آقای خویی (ره) فرموده است که ما از روایات تنها این نکته را استفاده می‏کنیم که ملاقی با ماء الاستنجاء مشکل ندارد و پاک است اما اینکه خودِ ماء الاستنجاء نیز پاک باشد از این روایات استفاده نمی‏شود چون در اینجا دو احتمال وجود دارد؛

اول: از باب سالبه به انتفاء موضوع است یعنی آب فی حد نفسه پاک است لذا اصلاً جایی برای بحث از طهارت یا عدم طهارت آن باقی نمی‏ماند.

دوم: احتمال دیگر این است که آب پاک نیست لکن در اینجا تخصیص خورده و از باب تخصیص به طهارت آن حکم شده است.

مرحوم آقای خویی (ره) سخنی دارد که به نظر ما کلام خوبی است، ایشان فرموده است که هر چند ما به ملازمه عقلی بین عدم نجاست ملاقی با ماء الاستنجاء و بین طهارت خودِ ماء الاستنجاء، قائل نشویم اما ملازمه عرفی وجود دارد و عرف از اینکه ملاقی با ماء الاستنجاء نجس نمی‏شود به طهارت خودِ آب استنجاء پی می‏برد. لذا ایشان از باب ملازمه عرفی می‏گوید که عدم نجاستِ ملاقیِ با آب استنجاء حاکی از طهارت خودِ آب استنجاء می‏باشد.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الماء المضاف، باب13، ص222، ح2.

[2]. همان، ص225، ح5.

Please publish modules in offcanvas position.