مطهرات-آب- 93/10/27

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: مطهّرات                                                                    تاریخ: 27 دی 1393

موضوع جزئی: آب                                                             مصادف با: 25 ربیع‏ الاول 1436

سال: ششم                                                                                                                         جلسه: 43

 

 

 

 

 

 

 

 «الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته

بحث در این بود که مضافِ نجس به چه کیفیتی پاک می‏شود؟ آنچه در جلسه گذشته خدمت دوستان عرض کردیم و مرحوم سید (ره) نیز بر آن تکیه کرده بود این بود که با استهلاکِ آب مضاف در آب مطلق، نجاست آب مضاف بر طرف می‏شود. در ادامه این بحث مطرح شد که اگر اوصاف مضافِ نجس (رنگ، بو یا مزه) باقی بماند آیا به تطهیر ضرری می‏زند یا نه که در پاسخ عرض کردیم، باقی ماندن اوصاف مضاف بعد از امتزاج و استهلاک، ضرری به مطهِّر بودن آب مطلق نمی‏زند و آن را نجس نمی‏کند.

بله! اگر رنگ، بو یا مزه آب مطلق تغییر کرده باشد و این تغییر از طرف نجس باشد نه متنجِّس (مضافِ نجس) در این صورت آب مطلق نجس می‏شود و نمی‏تواند مطهِّر باشد. در ادامه کلامی را از مرحوم آقای حکیم (ره) نقل کردیم که ایشان مطلبی را به علامه (ره) اسناد داده بود  لکن ما کلام ایشان را نپذیرفتیم و عرض کردیم چنین برداشتی از کلام علامه (ره) صحیح نیست.

بعضی در تأیید کلام آقای حکیم (ره) به روایاتی اشاره کرده و گفته‏اند که روایاتی وجود دارد که آنچه را آقای حکیم (ره) به علامه (ره) نسبت داده است تأیید می‏کند؛

روایت اول: عن أبی جعفر (ع) فقال: «إن هذا لا يصيب شيئا إلّا طَهَّرَه»[1]؛ آب مطلقِ کثیر به چیزی اصابت نمی‏کند مگر اینکه آن را تطهیر کند. ظاهر این روایت این است که صرف اتصال آب مطلقِ کثیر به مضافِ نجس کفایت می‏کند و آن را پاک می‏کند.

روایت دوم: عَنِ الْكَاهِلِيِّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «كُلُّ شَيْ‌ءٍ يَرَاهُ مَاءُ الْمَطَرِ فَقَدْ طَهُرَ»[2]؛ امام صادق (ع) در این روایت فرموده است که هر چیزی که آب باران به آن می‏رسد پاک می‏شود. عبارت «یراه ماء المطر» حاکی از این است که صرف اصابت و اتصاف آب باران که مطلق کثیر است با متنجِّس، موجب پاکی آن می‏شود.

اشکال به دو روایت فوق

اولاً: دو روایت فوق سنداً ضعیف هستند و نمی‏شود به آنها اعتماد کرد چون سند هر دو مرسل است.

ثانیاً: دلالت این دو روایت نیز تمام نیست. چون دو عنوان در این دو روایت به کار رفته است؛ یکی عنوان «اصابه» در روایت مرسله اول و دوم عنوان «رؤیت» در مرسله دوم و از این دو عنوان این توهم ایجاد شده است که به مجرد اتصال شیء نجس مثل آبِ مضاف به آبِ کثیر یا آب باران بدون نیاز به امتزاج و استهلاک، پاک می‏شود در حالی که «اصابه» یا «رؤیت» خودش فی حد ذاته موضوعیت ندارد و آن که موضوعیت دارد این است که بتواند ازاله نجاست کند و این امکان ندارد مگر به وصول آب به جمیع اجزاء نجس آن هم به وسیله امتزاج و استهلاک و گرنه لازم می‏آید که قائل شویم به مجرد اصابت کردن آب به قمستی از متنجِّس، آن شیءِ نجس پاک می‏شود؛ مثلاً ظرفی که نجس است به صرف اینکه آبی از کنار آن عبور کند و آن آب به قسمتی از آن ظرف اصابت کند موجب پاک شدن تمام ظرف شود در حالی که هیچ فقیه و متفقّهی به چنین مطلبی ملتزم نشده است. پس، اولاً: روایات فوق مرسله هستند و ثانیاً: دلالت آنها هم تمام نیست.

بررسی مطلب سوم

مطلب سومی که در رابطه با مطهِّر بودن آب مطرح شد این بود که آب، بعضی از اعیان نجس مثل میّت انسان را هم تطهیر می‏کند. این مطلب را در بحث از غُسل میت به طور مفصل مورد بررسی قرار خواهیم داد لذا از توضیح آن در اینجا خود داری کرده و بررسی آن را به آینده موکول می‏کنیم.

شرائط تطهیر نجس به وسیله آب

مرحوم سید (ره) در ادامه می‏فرماید: «و يشترط في التطهير به أُمور بعضها شرط في كلّ من القليل و الكثير، و بعضها مختصّ بالتطهير بالقليل»[3]؛ تطهیر متنجِّس به وسیله آب مشروط به اموری است که بعضی از آن شروط، شرط است در هر یک از آب قلیل و کثیر [شرط برای اعم از قلیل و کثیر است] و بعضی از آن شروط به تطهیر با آب قلیل اختصاص دارد.

شروطی  که شرط است برای اعم از قلیل و کثیر

«أمّا الأوّل: فمنها زوال العين و الأثر، بمعنى الأجزاء الصغار منها لا بمعنى اللون و الطعم و نحوهما».[4]

شرط اول

مرحوم سید (ره) فرموده است که شرط اول برای تطهیر نجس این است که عین نجاست برطرف شود، یعنی اجزاء ریز نجاست زایل شود [هنگام شستن متنجِّس باید عین نجاست زایل شود] و منظور این نیست که حتماً باید رنگ و مزه و بوی آن نیز زایل شود.

اشکال:

بعضی از بزرگان از جمله مرحوم آقای خویی (ره) به مرحوم سید (ره) اشکال کرده و گفته‏اند که نیاز نبوده که مرحوم سید (ره) بعد از اینکه فرموده است که شرط است که عین نجاست زایل شود، بفرماید که منظور این است که اجزاء ریز نجاست برطرف شود، لذا به کار بردن این تعبیر، مسامحی می‏باشد زیرا غَسل(شستن) محقق نمی‏شود مگر به اینکه اجزاء ریز نجاست برطرف شود و شستن از نظر عرف متقوم به این است که اجزاء ریز نجاست زایل شود لذا لازم نیست که زوال عین نجاست شرط تطهیر قرار داده شود و گفته شود غَسلی که زوال اجزاء ریز نجاست را در پی داشته باشد موجب تطهیر است، چون زوال اجزاء ریز نجاست در دل غَسل نهفته است و اساساً غَسل بدون زوال اجزاء ریز نجاست، صدق نمی‏کند. بنابراین شستن یعنی اینکه عین نجاست برطرف شود لذا نیازی به ذکر این شرط نبود چون شستن و غَسل در صورتی محقق می‏شود که اجزاء نجاست برطرف شود.

نکته دیگری که مرحوم سید (ره) به آن اشاره کرد این بود که منظور از زوال عین نجاست این نیست که حتی بو، رنگ و مزه آن هم از بین برود، چون موارد زیادی مشاهده می‏شود که نجاست، برطرف شده لکن رنگ، بو یا مزه نجاست باقی مانده است، حتی در بعضی از روایات آمده است که زن حایض یا مستحاضه اگر لباسش را شُست ولی همچنان رنگ خون باقی است، آن لباس را رنگ کند تا شکّش برطرف شود و بگوید رنگ خودِ لباس است نه رنگ خون.

ادله دال بر اینکه نیازی به زوال رنگ، بو و مزه نجاست نیست؛

دلیل اول: اجماع

محقق در معتبر بر این مسئله ادعای اجماع کرده و فرموده: «و يكفي في طهارة محل النجاسة زوال عينها ‌و ان بقي لونها أو ريحها لأنهما عرضان لا يحملان النجاسة و عليه إجماع العلماء».[5]

دلیل دوم: اطلاقات لفظی

همچنین از اطلاقات لفظی که در روایات وارد شده و امر به غَسل شده تا نجاست از بین برود و به زوال رنگ، بو و مزه نجاست اشاره‏ای نشده، استفاده می‏شود که حقیقت غَسل چیزی جز زوال عین نجاست و اجزاء ریز نجاست نیست و نیازی به زوال رنگ، بو و مزه نجاست نیست. روایت صحیحه زیر نیز مؤید همین مطلب است؛

عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْبَوْلِ يُصِيبُ الثَّوْبَ، قَالَ: «اغْسِلْهُ مَرَّتَيْنِ»[6]؛ ابن ابی یعفور می‏گوید که از امام صادق (ع) درباره بولی که به لباس اصابت کرده سؤال کردم، حضرت (ع) فرمود که دو بار آن را بشوی.

دلیل سوم: اطلاقات مقامی

معنای اطلاق مقامی این است که بعضی از نجاسات بلکه اکثر از نجاسات مشتمل بر رنگ و بوی بد می‏باشند که این رنگ و بو با زوال عین از بین نمی‏رود لذا اگر منظور از زوال نجاست این باشد که بو، رنگ و مزه آن نیز باید برطرف شود، تکلیف به ما لایطاق خواهد بود که مشقت زیادی به همراه دارد و نه در روایاتِ تطهیر و نه در روایاتِ غَسل (شستن)، به ازاله رنگ، بو و مزه نجاسات اشاره نشده بلکه به عکس آن اشاره شده است چنانچه در روایت آمده؛

عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ (ع) قَالَ: قُلْتُ لَهُ لِلِاسْتِنْجَاءِ حَدٌّ قَالَ: لَا يُنَقَّى مَا ثَمَّةَ قُلْتُ فَإِنَّهُ يُنَقَّى مَا ثَمَّةَ وَ يَبْقَى الرِّيحُ قَالَ: «الرِّيحُ لَا يُنْظَرُ إِلَيْهَا»[7]. راوی از حضرت (ع) سؤال می‏کند و می‏گوید من استنجاء کرده‏ام ولی بوی نجاست باقی مانده، حضرت (ع) فرمود که بقاء ریح اشکالی ندارد.

اشکال

مرحوم آقای خویی (ره) بر روایت فوق اشکال کرده و فرموده است که مقایسه مورد روایت که استنجاء است با سایر نجاسات صحیح نیست؛ چون در استنجاء ممکن است اجزاء نجاست نیز باقی بماند لذا طبیعی است که بوی نجاست نیز باقی بماند، در نتیجه اگر حضرت (ع) فرموده است که بقاء ریح اشکالی ندارد با توجه به این مطلب بوده که در استنجاء حتی اجزاء نجس نیز باقی می‏ماند لذا وقتی اجزاء نجاست باقی باشد بوی آن هم باقی خواهد بود. بنابراین، این روایت در مورد استنجاء وارد شده و نمی‏شود آن را به سایر نجاسات تعمیم داد و گفت اگر بوی نجاسات باقی بماند اشکالی ندارد.

پاسخ

فقها از جمله مرحوم سید (ره) در باب استنجاء گفته‏اند که استنجاء باید به حدّ پاکی برسد لذا در روایات، در کیفیت استنجاء این گونه آمده است که واجب، اکثر الأمرین من العدد است کما اینکه مرحوم سید (ره) فرموده: «و في المسح لا بُدّ من ثلاث و إن حصل النقاء بالأقلّ، و إن لم يحصل بالثلاث فإلى النقاء، فالواجب في المسح أكثر الأمرين من النقاء و العدد»[8]؛ در کشیدن [سنگ یا کلوخ بر مخرج] ناچار است سه بار بکشد هر چند با أقل هم نقاء و پاکی حاصل شود ولی اگر پاکی با سه بار حاصل نشود باید آن قدر [سنگ یا کلوخ بر محل نجس] بکشد تا پاک شود، پس واجب در کشیدن [کلوخ و سنگ بر موضع غائط] بیشترین حد از حیث عدد و نقاء است. بنابراین، در مورد استنجاء نیز زوال عین و اثر تا حدی که پاکی حاصل شود وجود دارد لذا فرمایش آقای خویی (ره) که گفت، نمی‏شود ما نحن فیه را به بحث استنجاء قیاس کرد، صحیح نیست. پس فرمایش امام (ع) که فرموده: «الریح لاینظر الیها» یک کبراست و درست است که پاسخ حضرت (ع) مربوط به باب استنجاء است لکن دلیل گاهی تعمیم می‏خورد و گاهی تخصیص می‏خورد لذا کبرایی که حضرت (ع) در روایت فوق مطرح کرده هم قابل استفاده در مورد سؤال است و هم قابل استفاده در جای دیگر می‏باشد.

«والحمد لله رب العالمین»



[1].  نورى، محدث، ميرزا حسين‌،  مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج1، أبواب الماء المطلق، باب9، ص198، ح8.

[2]. وسائل الشیعة، کتاب الطهارة، ج1، ابواب الماء المطلق، باب6، ص146، ح5.

[3]. العروة الوثقی، ج1، ص107.

[4]. همان.

[5]. حلّى، محقق، نجم الدين، جعفر بن حسن‌، المعتبر في شرح المختصر‌، ص436.

[6]. وسائل الشیعة، کتاب الطهارة، ج3، ابواب النجاسات، باب1، ص395، ح2.

[7]. همان، کتاب الطهارة، ج3، ابواب النجاسات، باب25، ص439، ح2.

[8]. العروة الوثقی، ج1، ص173.

Please publish modules in offcanvas position.