فصلٌ فی ما یعفی عنه فی ‏الصلاة93/07/28

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: احکام النجاسة                                                               تاریخ: 28 مهر 1393

موضوع جزئی: فصلٌ فی ما یعفی عنه فی ‏الصلاة- خونِ کمتر از درهم               مصادف با: 25 ذی ‏الحجه 1435

سال: ششم                                                                                                                         جلسه: 21

 

 

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته:

عرض کردیم مرحوم سید (ره) در مسئله 297 چند فرع را مطرح کرده:

فرع اول: اگر خونی از یک طرف لباس به طرف دیگر سرایت کرد- فرق نمی‏کند لباس نازک باشد یا زخیم- در این صورت یک خون است و دو خون محسوب نمی‏شود و ملاک در اینکه آیا این خون به اندازه درهم است یا نه این است که خونِ هر طرف که از نظر وسعت بیشتر است مورد لحاظ قرار می‏گیرد.

فرع دوم: اگر لباس چند لایه داشت و خون از یک لایه به لایه دیگر سرایت کرد در این صورت ظاهر این است که دو خون محسوب می‏شود نه خونِ واحد- اگر خون به لایه سوم هم اصابت کرد سه خون محسوب خواهد شد- هر چند خون‏هایی که در لایه‏های متعدد است خونی باشد که روی ظاهر لباس و آستر آن است.

فرع سوم: اگر خونی به یک طرف لباس و خون دیگری به طرف دیگر آن اصابت کند در این صورت دو خون محسوب می‏شود هر چند آن دو خون در دو لایه متفاوت از لباس نباشند.

بررسی فرع اول:

سؤال: چرا مرحوم سید (ره) خونی را که از یک طرف لباس به طرف دیگر سرایت می‏کند یک خون حساب کرده است؟

پاسخ: خون دارای ابعاد (عمق، طول و عرض) است لذا وقتی این خون به یک طرف لباس اصابت می‏کند و به طرف دیگر آن هم سرایت می‏کند نشانه عمق آن خون است، یعنی همان خون عمقی دارد که در طرف دیگر لباس ظاهر شده است، لذا خون واحد تلقی می‏شود و دو خون به حساب نمی‏آید و عرف هم آن را یک خون محسوب می‏کند.

نظر شهید ثانی (ره) هم همان نظر مرحوم سید (ره) است، ایشان می‏فرماید: «و لو أصاب وجهي الثوب، فإن كان بالتفشي فواحد، و إلا تعدّد»[1]؛ اگر خون به طرف دیگر لباس اصابت کند و این به خاطر سرایت خون از طرف دیگر به آن طرف باشد یک خون محسوب می‏شود ولی اگر تفشّی (سرایت) نباشد خون واحد نخواهد بود بلکه متعدد خواهد بود.

محقق ثانی هم می‏فرماید: «و لو أصاب الدم وجهي الثوب، فإن تفشي من جانب إلى آخر فدم واحد، و إلّا فدمان»[2]؛ اگر خون به دو طرف لباس اصابت کند و این اصابت به خاطر تفشّی (سرایت از یک طرف به طرف دیگر) باشد یک خون محسوب می‏شود و گرنه دو خون به حساب خواهد آمد.

اما شهید اول (ره) قائل به تفصیل شده و بین لباس رقیق و لباس زخیم تفصلیل داده و فرموده: «لو تفشّى الدم، فواحد إن رقّ الثوب، و الا تعدّد.»[3]؛ اگر خون از یک طرف لباس به طرف دیگر آن سرایت کند یک خون محسوب می‏شود در صورتی که لباس، نازک باشد ولی اگر لباس زخیم باشد دو خون به حساب خواهد آمد.

البته کلام شهید اول (ره) با عرف سازگاری ندارد؛ چون عرف خونی را که از یک طرف لباس به طرف دیگر آن سرایت کند یک خون محسوب می‏کند و از این جهت بین لباس نازک و زخیم فرق نگذاشته است.

اما اینکه مرحوم سید (ره) فرمود: ملاک در اینکه آیا این خون به اندازه درهم است یا نه این است که خونِ هر طرف که از نظر وسعت بیشتر است مورد لحاظ قرار می‏گیرد، سخن صحیحی است؛ چون عرف این است که در این صورت باید جانب احتیاط رعایت شود لذا هر طرف از لباس که اندازه خونِ آن بیشتر باشد ملاک قرار می‏گیرد که اگر آن خون کمتر از مقدار درهم باشد معفو و الا معفو نخواهد بود.

بررسی فرع دوم:

مرحوم سید (ره) فرمود: اگر لباسی چند لایه داشت و خون از یک لایه به لایه دیگر سرایت کرد در این صورت ظاهر این است که دو خون محسوب می‏شود نه خونِ واحد هر چند آن لایه‏ها از قبیل خودِ لباس و آستر آن باشد. بنابراین در صورتی که خون به چند لایه از لباس سرایت کند تحت بحث تفرُّقِ دم (نقطه‏های خونی که در لباس پراکنده شده) قرار می‏گیرد لذا اگر مجموع خون‏هایی که در چند لایه از لباس واقع شده کمتر از مقدار درهم باشد معفو و الا معفو نخواهد بود.

بررسی فرع سوم:

مرحوم سید (ره) فرمود: اگر خونی به یک طرف لباس و خون دیگری به طرف دیگر آن اصابت کند در این صورت دو خون محسوب می‏شود هر چند آن دو خون در دو لایه متفاوت از لباس نیستند.

این فرع دو صورت دارد: 1- آن دو خون به هم متصل شده‏اند. 2- آن دو خون به هم متصل نشده‏اند.

مرحوم سید (ره) مطلقا فرموده: در این صورت دو خون محسوب خواهند شد چه آن دو خون به هم متصل شده باشند و چه از هم جدا باشند؛ چون اینها دو خون بوده‏اند و فرقی نمی‏کند که به هم متصل شده باشند یا از هم جدا باشند.

ولی مرحوم آیت الله خویی (ره) و جمع دیگری از بزرگان معتقدند در اینجا باید قائل به تفصیل شد بین جایی که این دو خون به هم متصل می‏شوند و بین جایی که این دو خون به هم نمی‏رسد و از هم جدا هستند. ایشان می‏گوید: در صورتی که دو خون به هم متصل باشند یک خون محسوب می‏شود؛ چون مثل جایی است که یک خون وجود داشته باشد و خون دیگری هم روی همان خون ریخته باشد که در این صورت عرفاً یک خون به حساب می‏آید، لذا در ما نحن فیه هم دو خونی که به هم متصل شده‏اند یک خون محسوب می‏شود و عرف آن را یک خون می‏داند نه دو تا.

تذکر اخلاقی: توصیه‏های تبلیغی

چند توصیه به مبلغین عزیز:

1- یکی از فرصت‏های بسیار ارزشمندی که در اختیار روحانیت و طلاب علوم دینی قرار گرفته، بحث حضور در عرصه‏های تبلیغی است، تفاوت بین ما و دیگران این است که ما فرصت‏های بی نظیر و بی بدیلی را برای تبلیغ دینِ خدا در اختیار داریم، ماه محرّم؛ ماه شور، پاکی، عشق و ارادت به سید و سالار شهیدان؛ حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) است، یعنی مردمی که شاید سر سازش با نماز و امثال آن نداشته باشند- به خاطر تنبلی، نه دین ستیزی- اما در ماه محرم با شور و شوق به عزاداری می‏پردازند، بنابراین ماه محرم فرصت خوبی برای تبلیغ است لذا باید از این فرصت‏ها استفاده کرد و به تبیین معارف الهی پرداخت، یکی از چیزهایی که بعضی گرفتار آن هستند این است که عزاداری را با شور و شوق بر پا می‏دارند اما نسبت به نماز کم اهمیت هستند لذا باید سعی شود در این ماه، معارف الهی برای مردم تبیین شود، در این رابطه می‏توان به سیره معصومین (ع) اشاره کرد که در حساس ترین لحظات هم از عبادت خصوصاً نمازشان غافل نشده‏اند کما اینکه در روایت آمده:

الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الدَّيْلَمِيُّ فِي الْإِرْشَادِ قَالَ: كَانَ عَلِيٌّ ع يَوْماً فِي حَرْبِ صِفِّينَ- مُشْتَغِلًا بِالْحَرْبِ وَ الْقِتَالِ- وَ هُوَ مَعَ ذَلِكَ بَيْنَ الصَّفَّيْنِ يُرَاقِبُ الشَّمْسَ- فَقَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا هَذَا الْفِعْلُ- قَالَ أَنْظُرُ إِلَى الزَّوَالِ حَتَّى نُصَلِّيَ فَقَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ- وَ هَلْ هَذَا وَقْتُ صَلَاةٍ- إِنَّ عِنْدَنَا لَشُغُلًا بِالْقِتَالِ عَنِ الصَّلَاةِ- فَقَالَ (ع) :«عَلَى مَا نُقَاتِلُهُمْ إِنَّمَا نُقَاتِلُهُمْ عَلَى الصَّلَاةِ»[4]؛ امیرالمؤمنین علی (ع) در جنگ صفین در حال جهاد با دشمن به آسمان نگاه می‏کردند، ابن عباس عرض کرد: آقا برای چه به آسمان نگاه می‏کنید؟ حضرت (ع) فرمودند: می‏خواهم ببینم آیا ظهر شده نماز بخوانم یا نه، ابن عباس عرض کرد: ما در بحبوحه‏ی جنگ و قتال با دشمن هستیم، اکنون وقت نماز نیست، حضرت (ع) فرمودند: ما به خاطر نماز با اینها می‏جنگیم.

امام حسین (ع) هم در ظهر عاشورا از نماز اول وقت غافل نشدند و نه تنها به یاد نماز بودند بلکه نماز خود را با جماعت خواندند. لذا ما طلبه‏ها باید سعی کنیم در دهه عاشورا که از یک طرف، بستر و فضا و از طرف دیگر دل‏های مردم آماده می‏باشد مردم را بیش از پیش با حسین بن علی (ع) پیوند دهیم، که اگر بین مردم و امام حسین (ع) پیوند عمیق بر قرار شود در پرتو عشق و ارادت به امام حسین (ع) بُعد عبادی آنها هم تقویت خواهد شد. پس باید از بستر فراهم شده محرم و عاشورا و دلدادگی مردم به حسین بن علی (ع) به نحو احسن استفاده شود و عشق سرشار مردم، به سوی معارف الهی سوق داده شود.

2- سعی کنیم رفتار خود را درست کنیم که تأثیر رفتار و عمل بیش از خوب سخنرانی کردن است، طلبه‏ای که از قم و کنار حرم کریمه اهل بیت (ع) به یک مکان دور افتاده می‏رود سفیر حوزه علمیه قم است لذا باید سعی کند رفتاری دون شأن روحانیت از او سر نزد، بنابراین باید سعی کنیم بیشتر با رفتار خود به تبلیغ بپردازیم تا حرف زدنِ تنها، کما اینکه امام صادق (ع) می‏فرمایند: «كونوا دعاة الناس بغير ألسنتكم»[5]. ممکن است کسی سخنران خوبی نباشد ولی رفتار او به دل بنشیند و مردم با رفتاری که از او ببینند مرید اسلام و دین گردند.

3- محتوای مطالبی که در منبر گفته می‏شود خیلی مهم است لذا باید سعی شود به مطالب مربوط به سیره ائمه معصومین (ع) – خصوصاً امام حسین (ع) و اصحاب ایشان- و تطبیق آن بر زندگی مردم و جامعه، بیشتر توجه شود، همچنین باید نیازهای تبلیغی محل تبلیغ سنجیده شود تا مبلّغ، برنامه تبلیغی خود را مطابق با نیازهای آنجا تنظیم کند و مطالبی را بگوید که مورد نیاز آن منطقه باشد. این نکته را هم توجه داشته باشید که در سخنرانی‏های خود حتماً از آیات و روایات استفاده کنید؛ چون منبرهایی که مستند به قرآن و احادیث معصومین (ع) باشد تأثیر گذارتر است و منبری که آیه و روایتی در آن خوانده نشود تعطیل است.

4- نکته چهارم شیوه بیان مطالب است، یک سخنران باید به گونه‏ای سخن بگوید که جاذبه ایجاد کند. لذا باید با اسلوب و شیوه‏های فن بیان و سخنرانی آشنا باشید و مهارت‏های تبلیغی را یاد بگیرید و آنها را تقویت کنید تا بتوانید خوب سخن بگویید و جاذبه داشته باشید.

5- آخرین نکته اینکه با نسل جوان ارتباط داشته باشید، چون آینده جامعه به دست نسل جوان است، لذا باید با جوانان مرتبط باشید و آنها را با معارف دین و اهل بیت (ع) آشنا کنید؛ زیرا اگر ما جوانان را رها کنیم و از آنان غافل شویم دشمن به دنبال جذب آنها خواهد بود و جوانان به دشمنان دین و اهل بیت (ع) پناه خواهند برد، کما اینکه هم اکنون مشاهده می‏شود خیلی از جوانان ما جذب گروهای گمراه و ضالّه‏ای مثل شیطان پرستان، بهائیت و... شده‏اند، لذا باید نسبت به نسل جوان حساس باشیم و ارتباط ویژه‏ای با آنها داشته باشیم. ان شاء الله خداوند متعال به ما توفیق دهد بتوانیم از این ایام (محرم) به نحو احسن استفاده کنیم و به تبلیغ معارف دین و اهل بیت (ع) بپردازیم.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، ج1، ص125.

[2]. جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج1، ص172.

[3]. ذکری الشیعة فی احکام الشریعة، ج1، ص138.

[4]. وسائل الشیعة، ج4، ص247، باب 41 من ابواب المواقیت، حدیث2.

[5]. روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، ج12، ص76.

Please publish modules in offcanvas position.