درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری موضوع کلی: احکام النجاسة تاریخ: 6 مهر 1393 موضوع جزئی: فصلٌ فی ما یعفی عنه فی الصلاة- خونِ کمتر از درهم مصادف با: 3 ذی الحجه 1435 سال: ششم جلسه: 11 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
خلاصه جلسه گذشته:
خلاصه آنچه تا کنون در رابطه با خون کمتر از درهم عرض شد، این شد که بر اساس مفاد روایات آنچه استثناء شده و معفو است خون کمتر از درهم میباشد اما نتوانستیم از روایاتی که مطرح شد استفاده کنیم که خون مساوی با درهم یا بیشتر از درهم هم معفو هستند، البته در رابطه با عدم عفو نسبت به خون بیشتر از درهم بحثی نبود، تنها سخن در رابطه با خون مساوی با درهم بود که عرض کردیم با توجه به صراحت روایت ابن ابی یعفور و مرسله جمیل بن درّاج که خون مساوی با درهم را معفو نمیداند فقط یک خون معفو است و آن هم خون کمتر از درهم است، در جلسه گذشته عرض کردیم روایتی در اینجا وجود دارد که شاید این روایت مستمسک شده برای بزرگانی مثل سید مرتضی و سلّار که خواستهاند از این روایت استفاده کنند که خونِ مساوی با درهم هم مستثنی شده و معفو است:
حسنه محمد بن مسلم:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ- ای للامام (ع)- الدَّمُ يَكُونُ فِي الثَّوْبِ عَلَيَّ وَ أَنَا فِي الصَّلَاةِ قَالَ: «إِنْ رَأَيْتَهُ وَ عَلَيْكَ ثَوْبٌ غَيْرُهُ فَاطْرَحْهُ وَ صَلِّ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ عَلَيْكَ ثَوْبٌ غَيْرُهُ فَامْضِ فِي صَلَاتِكَ وَ لَا إِعَادَةَ عَلَيْكَ مَا لَمْ يَزِدْ عَلَى مِقْدَارِ الدِّرْهَمِ وَ مَا كَانَ أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ فَلَيْسَ بِشَيْءٍ رَأَيْتَهُ قَبْلُ أَوْ لَمْ تَرَهُ وَ إِذَا كُنْتَ قَدْ رَأَيْتَهُ وَ هُوَ أَكْثَرُ مِنْ مِقْدَارِ الدِّرْهَمِ فَضَيَّعْتَ غَسْلَهُ وَ صَلَّيْتَ فِيهِ صَلَاةً كَثِيرَةً فَأَعِدْ مَا صَلَّيْتَ فِيهِ»[1]؛ محمد بن مسلم میگوید: به امام (ع) عرض کردم: خون در لباس من است در حالی که من مشغول نماز خواندن هستم، حضرت (ع) فرمودند: اگر خون را دیدی و لباس دیگری داری این لباس خونی را دور بینداز و در آن لباس دیگر نماز بخوان ولی اگر لباس دیگری در اختیار نداری در این صورت به نمازت ادامه بده و اعادهای بر تو نیست مادامی که مقدار خون، بیشتر از درهم نباشد و آنچه کمتر از زیاده بر درهم است اشکالی ندارد چه بعداً دیده باشی و چه قبلاً و اگر خون را دیده باشی و مقدار آن بیشتر از درهم باشد و آن را نشُستی و با همان لباس، نمازهای متعددی خواندی در این صورت آن نمازهایی را که در این لباس خواندهای اعاده کن.
مدعا این است که علاوه بر خون کمتر از درهم خون مساوی با درهم هم معفو است.
تقریب استدلال به روایت محمد بن مسلم:
به سه بخش از این روایت میتوان برای اثبات مدعا (معفو بودن خون مساوی با درهم) استناد کرد:
بخش اول: اینکه امام (ع) فرمودهاند: «وَ لَا إِعَادَةَ عَلَيْكَ مَا لَمْ يَزِدْ عَلَى مِقْدَارِ الدِّرْهَمِ» حاکی از این است که فقط خونِ بیشتر از درهم، معفو نیست لذا خون کمتر یا مساوی با درهم معفو است. پس فقط در یک مورد اعاده لازم است و آن جایی است که مقدار خون بیشتر از درهم باشد اما اگر کمتر یا مساوی با درهم باشد معفو است.
بخش دوم: همچنین اینکه امام (ع) فرمودهاند: «وَ مَا كَانَ أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ فَلَيْسَ بِشَيْءٍ رَأَيْتَهُ قَبْلُ أَوْ لَمْ تَرَهُ»؛ به این معناست که اگر مقدار خون، کمتر از زیاده بر درهم بود در این صورت چیزی بر تو نیست. کمتر از زائدِ بر درهم دو بخش دارد؛ یکی مقدار مساوی با درهم و دیگری مقدار کمتر از درهم.
بخش سوم: فراز سوم این روایت عبارت است از: «وَ إِذَا كُنْتَ قَدْ رَأَيْتَهُ وَ هُوَ أَكْثَرُ مِنْ مِقْدَارِ الدِّرْهَمِ فَضَيَّعْتَ غَسْلَهُ وَ صَلَّيْتَ فِيهِ صَلَاةً كَثِيرَةً فَأَعِدْ مَا صَلَّيْتَ فِيهِ»، تعبیر «و هو اکثر من مقدار الدرهم» که در اینجا آمده بیان مفهوم صدر روایت است، یعنی همان چیزی که از صدر روایت فهمیده میشود در اینجا هم آمده است، ما از صدر روایت فهمیدیم که فقط خونی که بیشتر از درهم باشد معفو نیست و خون کمتر از درهم یا مساوی با درهم معفو است، اینجا هم حضرت (ع) با تعبیر «و هو اکثر من مقدار الدرهم» به همان مطلب (عدم عفو نسبت به اکثر از درهم، فقط) تصریح کردهاند.
اشکال به حسنه محمد بن مسلم:
این روایت با صدر صحیحه اسماعیل جُعفی معارض است، چون صدر صحیحه اسماعیل جُعفی «إِنْ كَانَ أَقَلَّ مِنْ قَدْرِ الدِّرْهَمِ فَلَا يُعِيدُ الصَّلَاةَ» بر عدم عفو نسبت به مقدار مساوی دلالت داشت، لذا حسنه محمد بن مسلم با صحیحه اسماعیل جُعفی تعارض دارد و اذا تعارضا تساقطا، بنابراین نمیتوان به هیچ کدام از این دو روایت استناد کرد و باید به عمومات دال بر منع از نماز در لباس نجس مراجعه شود.
همچنین با مراجعه به ذیل روایت ابن ابی یعفور «وَ لَا يُعِيدُ صَلَاتَهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مِقْدَارَ الدِّرْهَمِ مُجْتَمِعاً فَيَغْسِلُهُ وَ يُعِيدُ الصَّلَاةَ» و مرسله جمیل بن درّاج «فَلَا بَأْسَ بِهِ مَا لَمْ يَكُنْ مُجْتَمِعاً قَدْرَ الدِّرْهَمِ» مشخص میشود که خونِ مساوی با درهم معفو نیست؛ چون این دو روایت تصریح داشتند به اینکه خون مساوی با درهم معفو نیست.
نتیجه: با توجه به آنچه گفته شد معلوم شد فقط خون کمتر از درهم معفو است ولی اگر خونی در لباس نمازگزار باشد و مساوی یا بیشتر از درهم باشد معفو نیست.
خون کمتر از درهم معفو است اعم از اینکه در لباس شخص باشد یا در بدنش
مرحوم سید (ره) در ادامه میفرماید: «سواء كان في البدن أو اللباس من نفسه أو غيره»[2]؛ خون کمتر از درهم چه در لباس و چه در بدن نمازگزار باشد، چه از خود شخص باشد و چه از غیر او، معفو است.
سؤال: چرا در اکثر روایاتی که به آنها اشاره شد و در مورد خون معفوِ در نماز سؤال شده، از وجود آن خون در لباس نمازگزار سؤال شده و به بدن اشارهای نشده است؟
پاسخ: مرحوم آیت الله خویی (ره) و بعضی از بزرگان دیگر در پاسخ از این سؤال گفتهاند: غیر از خونِ قروح و جروح که در خودِ بدن هست و بعد به لباس اصابت میکند خونهای دیگری که از خارج به انسان اصابت میکند غالباً به لباس او اصابت میکند و بدن مستور و پوشیده است لذا آنچه بیشتر مد نظر بوده، لباس بوده و به همین خاطر مسئله لباس مطرح میشده نه بدن، بنابراین فرقی بین لباس و بدن از این جهت نیست و اگر خون کمتر از درهم در بدن هم باشد معفو است. امام (ره) هم همین مسئله را تأیید کرده است.[3]
بعلاوه مورد، مخصِّص نیست، یعنی اگر در رابطه با یک موردِ خاصی مثل لباس نمازگزار از امام (ع) سؤال شده مخصِّص نیست تا گفته شود حکمی که امام (ع) فرمودهاند فقط مربوط به همان مورد است بلکه آنچه مراد ائمه (ع) بوده معفو بودنِ خون کمتر از درهم بوده اعم از اینکه آن خون در لباس باشد یا بدن نه اینکه گفته شود منظور ائمه (ع) معفو بودنِ خونِ کمتر از درهمی بوده که در لباس باشد. بنابراین فرقی بین لباس و بدن از این جهت نیست.
البته روایتی وارد شده که حاکی از این است که گویا تفصیل وجود دارد بین خونی که در لباس نمازگزار است و بین خونی که در بدن اوست، ما این روایت را عرض میکنیم و مورد بررسی قرار میدهیم.
عَنْ مُثَنَّى بْنِ عَبْدِ السَّلَامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنِّي حَكَكْتُ جِلْدِي فَخَرَجَ مِنْهُ دَمٌ، فَقَالَ: «إِنِ اجْتَمَعَ قَدْرَ حِمَّصَةٍ فَاغْسِلْهُ وَ إِلَّا فَلَا»[4]؛ مثنی بن عبدالسلام میگوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: من بدنم را خارش دادم و خون از آن خارج شد، تکلیف من چیست؟ حضرت (ع) فرمودند: اگر مقدار خونی که بر اثر خارش بدن، از آن خارج شده به اندازه یک نخود است باید آن را بشویی ولی اگر کمتر از یک نخود بود شستن آن لازم نیست.
تقریب استدلال:
این روایت بین بدن و لباس فرق قائل شده؛ به این نحو که فرموده: اگر خونِ خارج شده از بدن که بر اثر خارش روی بدن جمع شده، به اندازه نخود باشد باید شسته شود. پس با توجه به این روایت فهمیده میشود مقدار خون معفوِّ در نماز، در لباس و بدن متفاوت است، به این نحو که اگر خون در لباس باشد در صورتی معفو است که کمتر از مقدار درهم باشد ولی اگر خون در بدن باشد در صورتی معفو است که کمتر از اندازه نخود باشد.
اشکال:
روایت فوق قابل استناد نیست؛ چون:
اولاً: این روایت سنداً ضعیف است، چون گفته شده: مثنی بن عبد السلام که در سند این روایت است در کتب رجالی توثیق نشده است.
ثانیاً: بر فرض از ضعف سندی روایت صرف نظر کنیم و بگوییم سنداً تمام است، مشکل این است که دلالت این روایت تمام نیست؛ زیرا ظاهر این روایت معنایش این است که اگر مقدار خون، کمتر از نخود باشد طاهر است نه اینکه گفته شود مقدار کمتر از نخود، در نماز معفو ولی بیشتر از آن معفو نیست؛ چون اصلاً سخنی از نماز در این روایت نیامده است. بنابراین امر به غَسل که در این روایت آمده امر ارشادی است و بر نجاست شیء دلالت دارد و در جایی که وجوب غَسل نفی شده امر ارشادی است بر عدم نجاست شیء، در این روایت هم امر به شستن در صورتی که مقدار خون به اندازه نخود باشد بر نجاست آن مقدار دلالت دارد و در جایی که کمتر از مقدار نخود باشد چون وجوب غَسل نفی شده بر عدم نجاست آن خون دلالت دارد.
در بین فقهاء هم، فقط شیخ صدوق (ره) بحث طهارت و نجاست را مطرح کرده نه بحث عفو را در عین حالی که نجس است، ایشان فرموده: «وَ إِنْ كَانَ الدَّمُ دُونَ حِمَّصَةٍ فَلَا بَأْسَ بِأَنْ لَا يُغْسَلَ»[5]؛ اگر مقدار خون کمتر از نخود باشد اشکالی ندارد و نیازی به شستن ندارد.
البته این سخن فقط از طرف شیخ صدوق (ره) مطرح شده ولی عدهای گفتهاند: این احتمالی بعید است و هیچ کس از فقهاء فتوا نداده به اینکه اگر مقدار خون، کمتر از نخود باشد پاک است و نیاز به شستن ندارد، لذا کلام شیخ صدوق (ره) بر عفو از خون کمتر از مقدار نخود دلالت دارد نه بر طهارت آن، یعنی خون کمتر از نخود نجس ولی معفو است.
بنابراین چون روایت مثنی بن عبد السلام مجمل است و معلوم نیست بر طهارت خونِ کمتر از نخود دلالت دارد یا بر عفو آن نمیتوان به آن استناد کرد و دلالت این روایت هم تمام نیست.
«والحمد لله رب العالمین»