درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری موضوع کلی: احکام النجاسة تاریخ: 5 مهر 1393 موضوع جزئی: فصلٌ فی ما یعفی عنه فی الصلاة- خونِ کمتر از درهم مصادف با: 2 ذی الحجه 1435 سال: ششم جلسه: 10 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
خلاصه جلسه گذشته:
سخن در دومین مورد از خونهایِ معفوِ در نماز، یعنی خونِ کمتر از درهم بود، عرض کردیم گاهی خون، کمتر از درهم است، گاهی مساوی با درهم و گاهی هم اکثر از درهم میباشد، گفتیم: مشهور معتقدند خون کمتر از درهم معفو است اما خون مساوی با درهم و اکثر از درهم معفو نیست، مشهور برای مدعای خود (عدم عفو نسبت به خونِ مساویِ درهم) به روایاتی استناد کرده بود که سه روایات را در جلسه گذشته ذکر کردیم لکن کیفیت استدلال به روایت سوم باقی ماند که امروز به آن اشاره میکنیم.
تقریب استدلال به روایت سوم (صحیحه اسماعلیل جُعفی):
مفهوم قول امام (ع) که فرمودهاند: «إِنْ كَانَ أَقَلَّ مِنْ قَدْرِ الدِّرْهَمِ فَلَا يُعِيدُ الصَّلَاةَ» این است که در صورتی که خون، کمتر از درهم نباشد اعاده نماز واجب است اعم از اینکه مقدار خون، مساوی درهم یا اکثر از درهم باشد. اما قول امام (ع) که فرمودند: «وَ إِنْ كَانَ أَكْثَرَ مِنْ قَدْرِ الدِّرْهَمِ وَ كَانَ رَآهُ فَلَمْ يَغْسِلْهُ حَتَّى صَلَّى فَلْيُعِدْ صَلَاتَهُ» بیان یکی از دو فرد از مفهوم جمله شرطیه اول است که عبارت از اکثر از مقدار درهم است؛ به این معنی که مفهوم جمله اول دو فرد داشت که عبارت بودند از: مساوی با درهم و اکثر از درهم و جمله «و ان کان اکثر من قدر الدرهم» منطوقاً بیان یکی از دو فرد مفهوم که اکثر از مقدار درهم است میباشد، در نتیجه این روایت نسبت به این مطلب که بعضی از مفهوم جمله اول (مقدار اکثر) معفو نیست صراحت دارد اما نسبت به بخش دیگر از مفهوم جمله اول (مقدار مساوی) گفته شده: چون فردِ مساوی درهم، قلیل الاتّفاق است (به ندرت اتفاق میافتد که خونی که به لباس اصابت میکند طابق النعل بالنعل به اندازه درهم باشد) و معمولاً خونهایی که به لباس اصابت میکند یا کمتر از درهم است یا بیشتر از درهم، لذا به بخش دوم از مفهوم جمله اول (مقدار مساوی) اشاره نشده است. بنابراین قول امام (ع) که فرمودهاند: «إِنْ كَانَ أَقَلَّ مِنْ قَدْرِ الدِّرْهَمِ فَلَا يُعِيدُ الصَّلَاةَ»، منطوقاً دلالت دارد بر اینکه خونِ کمتر از درهم معفو است و مفهوماً دو فرد دارد که یک فرد آن اکثر از درهم است و فرد دیگر، مساوی درهم، اما در جمله دوم، امام (ع) منطوقاً فقط متعرض یک بخش از دو بخشِ مفهوم جمله اول شده و آن هم مقدار اکثر از درهم است و به بخش دوم (مقدار مساوی درهم) اشارهای نکرده است.
اشکال به روایت سوم (صحیحه اسماعیل جُعفی):
در این روایت دو جمله شرطیه ذکر شده که هر دو دارای مفهوم هستند: جمله شرطیه اول عبارت است از: «إِنْ كَانَ أَقَلَّ مِنْ قَدْرِ الدِّرْهَمِ فَلَا يُعِيدُ الصَّلَاةَ»، مفهوم مخالف این جمله شرطیه عبارت است از: «ان کان مساویاً او کان اکثر من قدر الدرهم فیجب علیه الاعادة»، پس منطوق جمله شرطیه اول این است که خونِ کمتر از درهم معفو است و مفهوم مخالف آن این است که اگر مقدار خون، مساوی درهم یا بیشتر از درهم بود معفو نیست.
جمله شرطیه دوم عبارت است از: «وَ إِنْ كَانَ أَكْثَرَ مِنْ قَدْرِ الدِّرْهَمِ وَ كَانَ رَآهُ فَلَمْ يَغْسِلْهُ حَتَّى صَلَّى فَلْيُعِدْ صَلَاتَهُ»، مفهوم مخالف این جمله شرطیه عبارت است از: «ان کان اقل من الدرهم او کان مساویاً فلا یعید الصلاة»، پس مفهوم جمله شرطیه دوم این است که اگر مقدار خون مساوی یا کمتر از درهم باشد معفو است.
نتیجه اینکه مفهوم جمله شرطیه اول با مفهوم جمله شرطیه دوم معارض است، چون مفهوم جمله شرطیه اول این است که اگر مقدار خون، مساوی با درهم باشد معفو نیست ولی مفهوم جمله شرطیه دوم این است که اگر مقدار خون، مساوی با درهم باشد معفو است، بنابراین این دو جمله با هم تعارض و تساقط میکنند، در این صورت باید به عمومات منع از نماز در نجس رجوع شود و ادله مانعه از نماز در لباس نجس حاکم هستند و فقط یک مورد استثناء شده و آن هم خون کمتر از درهم است و بقیه (مساوی درهم یا بیشتر از درهم) تحت عنوان عام (منع از نماز در لباس نجس) باقی هستند.
نتیجه: خونِ مساوی با درهم در نماز معفو نیست؛ چون:
اولاً: صحیحه اسماعیل جُعفی مورد اشکال قرار گرفت لذا استدلال به این روایت تمام نیست و این صحیحه نمیتواند معفو بودن خونِ مساوی با درهم را ثابت کند لذا به ادله مانعه از نماز خواندن در لباس نجس رجوع میشود، بنابراین نماز خواندن با خونِ مساوی درهم جایز نیست.
ثانیاً: ذیل روایت اول (صحیحه ابن ابی یعفور) «وَ لَا يُعِيدُ صَلَاتَهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مِقْدَارَ الدِّرْهَمِ مُجْتَمِعاً فَيَغْسِلُهُ وَ يُعِيدُ الصَّلَاةَ» و حتی ذیل روایت دوم (مرسله جمیل بن درّاج) «فَلَا بَأْسَ بِهِ مَا لَمْ يَكُنْ مُجْتَمِعاً قَدْرَ الدِّرْهَمِ» تصریح دارد به اینکه خونِ مساوی درهم، در نماز معفو نیست.
نکته: ممکن است گفته شود ما روایت سوم (صحیحه اسماعیل جُعفی) را به گونهای معنی کنیم که مشکل فوق لازم نیاید و آن اینکه بگوییم: مفهوم بخش اول کلام امام (ع) که فرمودند: «إِنْ كَانَ أَقَلَّ مِنْ قَدْرِ الدِّرْهَمِ فَلَا يُعِيدُ الصَّلَاةَ» این است که در جایی که مقدار خون کمتر از درهم نباشد (مساوی یا بیشتر از مقدار درهم باشد) معفو نیست و نماز باید اعاده شود. اما بخش دوم کلام حضرت (ع) که فرمودند: «وَ إِنْ كَانَ أَكْثَرَ مِنْ قَدْرِ الدِّرْهَمِ وَ كَانَ رَآهُ فَلَمْ يَغْسِلْهُ حَتَّى صَلَّى فَلْيُعِدْ صَلَاتَهُ» نسبت به شمول مقدار اکثر از درهم تصریح دارد لکن برای اینکه شامل مقدار مساوی درهم هم بشود میگوییم خودِ جمله «و ان کان اکثر من قدر الدرهم» دو مصداق دارد که هم مقدار مساوی درهم را شامل میشود و هم مقدار اکثر از درهم را.
کلام صاحب جواهر:
صاحب جواهر در تأیید کلام فوق مثالی زده و از آن استفاده کرده که بعضی از جملات بکار میرود که به گونهای است که هم شامل فرد مورد نظر میشود و هم شامل بالاتر از آن، مثل آیه شریفه: «يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلاَدِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِفَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ»[1]؛ خداوند در باره فرزندانتان به شما سفارش مىكند كه سهم (ميراث) پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد؛ و اگر فرزندان شما، (دو دختر و) بيش از دو دختر باشند، دو سوم ميراث از متعلق به آنهاست. عبارت «فَوْقَ اثْنَتَيْنِ» در این آیه شریفه، هم بالاتر از اثنتین (دو) را شامل میشود و هم خود اثنتین را. در ما نحن فیه هم که امام (ع) میفرماید: «وَ إِنْ كَانَ أَكْثَرَ مِنْ قَدْرِ الدِّرْهَمِ وَ كَانَ رَآهُ فَلَمْ يَغْسِلْهُ حَتَّى صَلَّى فَلْيُعِدْ صَلَاتَهُ»، «اکثر من قدر الدرهم» هم مقدار مساوی درهم را شامل میشود و هم اکثر از درهم را.
بنابراین با توجه به کلام صاحب جواهر (ره) روایت اسماعیل جُعفی خالی از اشکال است و میتواند مورد استناد قرار گیرد و مدعای مشهور (عدم عفو نسبت به مقدار مساوی درهم) را اثبات کند.
اشکال به صاحب جواهر (ره):
با توجه به اینکه جمله شرطیه دارای مفهوم میباشد نیازی به تکلّفی که صاحب جواهر (ره) مرتکب شده نمیباشد، ایشان با تمسک به آیه فوق (آیه11 سوره نساء) در صدد اثبات این مطلب بود که بگوید خونِ مساوی با درهم معفو نیست در حالی که ما میگوییم با توجه به اینکه جمله شرطیه مفهوم دارد نیاز به منطوق گیریِ با این همه تکلّف نیست، لذا عرض میکنیم با توجه به اینکه روایت ابن ابی یعفور و مرسله جمیل بن درّاج به صراحت دلالت دارد بر اینکه خونِ مساوی با درهم معفو نیست نیاز به این تکلّف نیست که خواسته باشیم از منطوق روایت اسماعیل جُعفی عدم عفو نسبت به مقدار مساوی درهم را استفاده کنیم.
«والحمد لله رب العالمین»