فصلٌ فی ما یعفی عنه فی‏ الصلاة 93/06/22

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: احکام النجاسة                                                           تاریخ: 22  شهریور 1393

موضوع جزئی: فصلٌ فی ما یعفی عنه فی‏ الصلاة                                                               مصادف با: 17 ذی‏ القعده 1435

سال: ششم                                                                                                                         جلسه: 2

 

 

 

 

 

 

 

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته:

سخن در این بود که از جمله مواردی که از نجاسات مورد عفو قرار گرفته بدین معنی که مصلی می‏تواند با همان حالت نماز به جای آورد خون جروح و قروح است، نکته‏ای را خدمت دوستان عرض کردیم و آن این بود که در نجس و منجِّس بودن خون جروح و قروح تردیدی نیست، کلام در این است که با حفظ نجاست و منجسیت در نماز مورد عفو قرار گرفته‏اند لکن سخن در این بود که حدّ العفو چیست؟ سه دیدگاه را در این رابطه مطرح کردیم؛ دیدگاه اول این بود که این عفو تا زمان خوب شدن زخم ادامه دارد، البته زمانی که زخم خوب شود عملاً خونی نیست تا بحث از عفو مطرح شود و سالبه به انتفاء موضوع می‏باشد. دیدگاه دوم این بود که عفو مربوط به جایی است که ازاله خون جروح و قروح مشقت یا سیلان داشته باشد. دیدگاه سوم جمع بین هر دو بود، یعنی اگر خون قروح و جروح سیلان داشت و ازاله آن هم مشقت داشت معفو است.

مرحوم سید (ره) قول اول را پذیرفته است و جمعی از متقدمین هم همین نظر را تأیید کرده‏اند. بحث ما در ادله قول اول بود که به روایاتی در این زمینه اشاره کردیم، اشکالی بر روایت اول ایراد شده بود که در جلسه گذشته به آن اشاره و از آن پاسخ دادیم و آن اشکال این بود که در روایت اول (روایت سماعه) عبارت «جرح سائل» بکار رفته لذا نمی‏توان گفت حدّ العفو، خوب شدن زخم است بلکه عفو دائر مدار سیلان قرار داده شده است، ما در پاسخ عرض کردیم: «سائل» در این عبارت به عنوان شرط مطرح نشده تا مفهوم گیری شود و در نتیجه از مفهوم شرط این استفاده را بکنیم که هر جا جرح سائل است معفو است و هر جا جرحِ سائل نباشد معفو نیست بلکه گفتیم «سائل» به عنوان یک قید ذکر شده نه به عنوان شرط. همچنین عده‏ای دیگر گفته بودند «جرح سائل» صفت و موصوف است و از باب مفهوم وصف می‏باشد که در پاسخ عرض کردیم: مشهور معتقدند وصف مفهوم ندارد مگر اینکه ما نتوانیم چیزی برای وصف در نظر بگیریم اما در اینجا می‏توانیم جنبه مقدمیت برای این وصف قائل شویم برای آنچه شخص بعداً سؤال کرده است.

روایت سوم: صحیحه محمد بن مسلم

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ تَخْرُجُ بِهِ الْقُرُوحُ فَلَا تَزَالُ تَدْمَى كَيْفَ يُصَلِّي فَقَالَ: «يُصَلِّي وَ إِنْ كَانَتِ الدِّمَاءُ تَسِيلُ»[1]؛ محمد بن مسلم از امام باقر (ع) یا امام صادق (ع) درباره شخصی سؤال کرد که خون جراحت از او خارج می‏شود و این خون هم قطع نمی‏شود، حال این شخص چگونه باید نماز بخواند؟ حضرت (ع) فرمودند: نماز می‏خواند هر چند خون سلیان داشته باشد.

اینکه حضرت (ع) می‏فرمایند: «يُصَلِّي وَ إِنْ كَانَتِ الدِّمَاءُ تَسِيلُ» حاکی از این است که سیلان موجب عفو نیست. بزرگان ما تعبیری در اینجا بکار برده‏اند و آن اینکه کلمه «إن» که در کلام امام (ع) آمده إن وُصلیه است، یعنی هر چند خون سیلان داشته باشد و این بیان فرد خفی و نادر است، چون به ندرت اتفاق می‏افتد که خون سیلان داشته باشد، چون استمرار خون به گونه‏ای که اصلاً قطع نشود یک امر غیر متعارف است، بنابراین این روایت (صحیحه محمد بن مسلم) بر این معنی دلالت دارد که عفو شامل شخصی که خون جراحت به همراه دارد می‏شود هر چند آن خون سیلان هم داشته باشد و اگر سیلان نداشته باشد به طریق اولی معفو خواهد بود. بنابراین این روایت هم دلالت دارد بر اینکه ملاک در عفوِ خونِ جروح و قروح، خوب نشدن زخم است نه سیلان داشتن خون.

روایت چهارم: عَنْ لَيْثٍ الْمُرَادِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): الرَّجُلُ تَكُونُ بِهِ الدَّمَامِيلُ وَ الْقُرُوحُ فَجِلْدُهُ وَ ثِيَابُهُ مَمْلُوَّةٌ دَماً وَ قَيْحاً وَ ثِيَابُهُ بِمَنْزِلَةِ جِلْدِهِ فَقَالَ: «يُصَلِّي فِي ثِيَابِهِ وَ لَا يَغْسِلُهَا وَ لَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ»[2]؛ لیث مرادی می‏گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: مردی است که دمل‏ها و جراحات در بدن او وجود دارد به گونه‏ای که لباس و پوست بدنش مملو از خون و چرک خون است و لباس و پوستش یکی شده است، حضرت (ع) فرمودند: در همان لباس نماز می‏خواند و نیازی به شستن لباس نیست و چیزی هم بر عهده او نیست.

از این روایت هم استفاده می‏شود ملاک در عفو، خوب نشدن زخم است و امام (ع) تفصیل نداده‏اند که اگر خون سیلان داشت یا ازاله آن مشقت داشت می‏تواند با آن لباس نماز بخواند بلکه به طور مطلق فرموده‏اند: شخص می‏تواند با همان لباس و بدن نجس نماز بخواند و این نشان‏گر این است که ملاک در عفوِ خونِ جروح و قروح، خوب نشدن زخم است نه سیلانِ خون و مشقت از ازاله آن.

روایت پنجم: عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) الْجُرْحُ يَكُونُ فِي مَكَانٍ لَا يَقْدِرُ عَلَى رَبْطِهِ فَيَسِيلُ مِنْهُ الدَّمُ وَ الْقَيْحُ فَيُصِيبُ ثَوْبِي فَقَالَ: «دَعْهُ فَلَا يَضُرُّكَ أَنْ لَا تَغْسِلَهُ»[3]؛ عبدالرحمن بن ابی عبدالله می‏گوید: از امام صادق (ع) در مورد جراحتی سؤال کردم که در جایی از بدن واقع شده که امکان بستن آن وجود ندارد و خون و چرک از آن جاری است و به لباس اصابت می‏کند، حضرت (ع) فرمودند: آن را رها کن، چون اگر آن را نشویی ضرری نمی‏رساند و می‏توان با همان حالت نماز خواند.

این روایت هم دلالت دارد بر اینکه ملاک در عفوِ خونِ جروح و قروح، خوب نشدن زخم است.

 

روایات معارض:

البته روایاتی وجود دارد که معارض با روایات فوق است و ظاهر آنها بر این مطلب دلالت دارد که ملاک در عفوِ خونِ جروح و قروح، سیلان داشتن خون است.

روایت اول: مضمره سماعه (روایتی که معلوم نیست از چه کسی نقل می‏شود)

عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ بِهِ الْقَرْحُ وَ الْجُرْحُ وَ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَرْبِطَهُ وَ لَا يَغْسِلَ دَمَهُ قَالَ: «يُصَلِّي وَ لَا يَغْسِلُ ثَوْبَهُ كُلَّ يَوْمٍ إِلَّا مَرَّةً فَإِنَّهُ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَغْسِلَ ثَوْبَهُ كُلَّ سَاعَةٍ»[4]؛ سماعه می‏گوید: از امام (ع) درباره مردی که خون جروح و قروح دارد و نمی‏تواند آن را ببندد و خون آن جراحت را نمی‏شوید سؤال کردم، حضرت (ع) فرمودند: نماز بخواند و لباسش را نشوید مگر روزی یک بار؛ زیرا آن شخص توانایی این را ندارد که هر ساعت لباسش را بشوید.

اینکه امام (ع) برای عفو و عدم وجوب شستن لباس تعلیل آورده به اینکه شخص نمی‏تواند هر ساعت لباسش را بشوید حاکی از این است که این خون سیلان دارد و به خاطر سیلان است که نمی‏تواند هر ساعت لباسش را بشوید و به همین خاطر حضرت (ع) فرموده‏اند نمازش را بخواند و روزی یک بار لباسش را بشوید چون توانایی شستن آن در هر ساعت را ندارد، لذا عدم استطاعت که در کلام امام (ع) آمده (لایستطیع...) ممکن نیست مگر با استمرار و سیلان خون، پس معلوم می‏شود که عفو وجوداً و عدماً، حدوثاً و بقائاً دائر مدار استمرار و عدم استمرار دم است به گونه‏ای که اگر در بعضی از اوقات و ساعاتِ نماز خون قطع شود و بتوان لباس را شُست عفوی در کار نیست بلکه شستن آن واجب است.

اشکال:

اولاً: این روایت به خاطر اضماری که دارد سنداً ضعیف است لذا قابل اعتماد نیست.

ثانیاً: این روایت دلالةً هم ضعیف است؛ چون تعلیلی که در کلام امام (ع) آمده که فرمودند: «فَإِنَّهُ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَغْسِلَ ثَوْبَهُ كُلَّ سَاعَةٍ» در صدد بیان اعتبار سیلان در مورد عفو نیست بلکه این تعبیر یک تعبیر عرفی است و منظور این نیست که شستن لباس، رأس هر ساعت ممکن نیست تا سیلان از آن استفاده شود بلکه یک تعبیر متعارف عرفی است و کنایه از تعدد و تکرار است، یعنی نمی‏تواند به طور مکرر لباس را بشوید، بعلاوه انسان هر ساعت که نماز نمی‏خواند تا گفته شود توانایی شستن لباس رأس هر ساعت را ندارد بنابراین حضرت (ع) در اینجا یک تعبیر مسامحی و عرفی را بکار برده‏اند چون لباس نجس برای نماز باید شسته شود و برای غیر نماز واجب نیست شسته شود لذا نمی‏توان از این تعبیر، سیلان خون را استفاده کرد و «کل ساعة» را دلیل سیلان دانست، چون «کل ساعة» یک تعبیر عرفی است و دلیل بر تکرر و تعداد است نه دلیل بر استمرار تا مفهوم سیلان خون از آن استفاده شود و گفته شود ملاک در عفوِ خون جروح و قروح سیلان داشتن آن خون می‏باشد.

نکته دیگری که موجب ضعف این روایت است که هیچ کس به آن فتوا نداده است صدر روایت است که حضرت (ع) می‏فرمایند: «وَ لَا يَغْسِلُ ثَوْبَهُ كُلَّ يَوْمٍ إِلَّا مَرَّةً»؛ چون هیچ فقیهی فتوا نداده به اینکه خونِ جروح و قروح روزی یک بار باید شسته شود، لذا عملاً نمی‏توان به این روایت استناد کرد. مرحوم آقای خویی (ره)- ایشان عمل مشهور را موجب تقویت روایت نمی‏داند کما اینکه اعراض مشهور را هم موجب وهن و ضعف روایت نمی‏داند- می‏فرماید: در عین حال که خونِ جروح و قروح محل ابتلاست اما فقهاء متعرض این نکته نشده‏اند که هر روز باید یک بار لباسِ متنجَّس به خونِ جروح و قروح را بشوید و خودِ این نکته نشان دهنده این است که این روایت مورد اعتناء فقهاء نبوده نه از باب اینکه اعراض مشهور موهِن روایت است بلکه از باب اینکه محل ابتلاء بوده و کسی متعرض آن نشده است.

بحث جلسه آینده: بقیه روایات معارض را ان شاء الله در جلسه آینده ذکر و بررسی خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. وسائل الشیعة، ج3، ص434، کتاب الطهارة، باب22 من ابواب النجاسات، حدیث4.

[2]. همان، حدیث5.

[3]. همان، ص435، حدیث6.

[4]. همان، ص433، حدیث2.

Please publish modules in offcanvas position.