درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری موضوع کلی: کیفیت تنجّس متنجّسات تاریخ: 12 خرداد 1392 موضوع جزئی: عدم منجِّسیتِ متنجِّس مطلقا مصادف با: 22 رجب1434 سال: چهارم جلسه: 97 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
روایت چهارم: عَنْ حَفْصٍ الْأَعْوَرِ قَالَ: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): الدَّنُّ يَكُونُ فِيهِ الْخَمْرُ ثُمَّ يُجَفَّفُ يُجْعَلُ فِيهِ الْخَلُّ؟ قَالَ (ع): نَعَمْ»[1]؛ حفص اعور میگوید: از امام صادق (ع) در مورد ظرفی که خمر در آن وجود داشته و به مرور زمان خشک شده سؤال کردم که آیا میتوان در آن ظرف سرکه ریخت؟ امام (ع) فرمودند: بله.
تقریب استدلال به این روایت این است که بنا بر نجاست خمر (کما هو الحق) آن ظرف که خمر در آن وجود داشته نجس میشود، پس اینکه امام (ع) فرمودهاند: بعد از خشک شدن خمر در آن ظرف میتوان در آن، سرکه ریخت بدون اینکه آن ظرف شسته شود دال بر این است که متنجِّس، منجِّس نیست.
اشکال: مستدل از اطلاق این روایت بر مدعا استدلال کرده، یعنی چون روایت علی نحو الاطلاق مطرح شده و حضرت (ع) در پاسخ سائل که به نحو مطلق گفته اگر خمری که در ظرف وجود دارد خشک شود آیا میتوانیم در آن ظرف، سرکه بریزیم؟ فرموده: بله و تفصیلی را مطرح نفرموده، لذا مستدل از این اطلاق برای اثبات مدعا (عدم منجِّسیتِ متنجِّس) استفاده کرده، بنابراین ما ناچاریم تقییدی را در اینجا اضافه کنیم، یعنی چون اطلاق، در کلام سائل است نه در کلام امام (ع) لذا لازم است از باب جمع بین این روایت و روایاتی که ما را امر میکند به اینکه اگر چیز نجسی به چیز دیگر اصابت کرد و آن را متنجِّس کرد حتماً باید شسته شود، باید تقییدی در اینجا اضافه شود، پس قاعده اقتضاء میکند که ولو این روایت به ظاهر مطلق است ولی این مطلق باید بر مقید حمل شود لذا طبق قاعده باید این ظرف شسته شود و سپس در آن خمر ریخته شود، لذا در این صورت زمینهای برای این بحث باقی نخواهد ماند که آیا متنجِّس، منجِّس است یا نه؟
از باب نمونه به روایتی که مقید روایت فوق است اشاره میکنیم:
موثقه عمّار: عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «سَأَلْتُهُ عَنِ الدَّنِّ يَكُونُ فِيهِ الْخَمْرُ هَلْ يَصْلُحُ أَنْ يَكُونَ فِيهِ خَلٌّ أَوْ مَاءٌ كَامَخٌ أَوْ زَيْتُونٌ؟ قَالَ (ع): إِذَا غُسِلَ فَلَا بَأْسَ»[2]؛ عمار بن موسی میگوید: در مورد ظرفی که خمر در آن بوده از امام صادق (ع) سؤال کردم که آیا میتوان در آن ظرف سرکه یا آب یا روغن و امثال آن ریخت؟ حضرت (ع) فرمودند: اگر آن ظرف شسته شود اشکالی ندارد. بنابراین این روایت که امر به غَسل کرده مقید است و روایت مورد استدلالِ مستدل (روایت چهارم)، مطلق است و قاعده اصولی این است که مطلق بر مقید حمل میشود لذا نمیتوان گفت: متنجِّس، منجِّس نیست چون بعد از اینکه ظرف شسته و سپس سرکه در آن ریخته شود اصلاً متنجِّسی باقی نخواهد بود تا گفته شود متنجِّس، منجِّس است یا نه؟
مرحوم آقای خویی (ره) میفرماید: تجفیف خمر در حالی که در ظرف است و قرار دادن سرکه بعد از این تجفیف، در آن ظرف، در کلام سائل واقع شده است، و تنها چیزی که در کلام امام (ع) وجود دارد کلمه «نعم» است و این کلام دال بر این است که همان گونه که احتمال دارد مراد از آن ریختن سرکه در ظرف بعد از تجفیف و بدون شستن باشد که در نتیجه بتواند مدعای مستدل را ثابت کند، احتمال دارد که ریختن سرکه در آن ظرف، بعد از شستن باشد، یعنی کلام اطلاق دارد و اطلاق با هر دو فرض سازگار است، هم با فرض اینکه ظرف شسته نشود و سرکه در آن ریخته شود و هم اینکه ظرف شسته شود و سپس سرکه در آن ریخته شود، پس چون کلام اطلاق دارد، مدعی برای اثبات مدعای خود (عدم منجِّسیتِ متنجِّس) به این روایت استدلال کرده یعنی چون احتمال دارد ریختن سرکه در ظرف بعد از تجفیف و بدون نیاز به شستن باشد لذا میتوان گفت: متنجِّس، منجِّس نیست. مرحوم آقای خویی (ره) در ادامه میفرماید: در صورتی میتوان به روایت فوق (روایت چهارم) و اطلاقی که در کلام سائل وجود دارد استدلال کرد که روایت مقیدی در مقابل آن وجود نداشته باشد در حالی که ما در مقابل این روایت، روایاتی داریم که مقید به فرض شستنِ ظرف شده لذا زمینهای برای استدلال به این روایت (روایت چهارم) بر مدعا (عدم منجِّسیتِ متنجِّس) باقی نمیماند. بنابراین کلام مرحوم آقای خویی هم تأیید سخن ما میباشد که ذکر کردیم.
البته قبل از مرحوم آقای خویی (ره) مرحوم شیخ طوسی (ره) هم جمع بین این روایات را مطرح کرده و فرموده: «المراد به اذا جُفَّ بعد أن یُغسَل ثلاثاً»؛ مراد سائل که از حضرت سؤال میکند آیا میتوان در ظرفی که در آن خمر بوده و آن خمر خشک شده، سرکه ریخت؟ این است که آیا بعد از اینکه آن ظرفی که خمر خشک شده در آن است سه مرتبه شسته شود میتوان در آن سرکه ریخت؟ که امام (ع) در پاسخ فرمودهاند: بله.
همه این مطالب در صورتی است که روایت اطلاق داشته باشد، یعنی اگر روایت اطلاق داشته باشد مستدل میتوان به این روایت (روایت چهارم) استناد کند هر چند در همین فرضی هم که روایت، اطلاق داشته باشد روایات دیگری وجود دارد که مقید به فرض شستنِ ظرف است و طبق قاعده باید مطلق را حمل بر مقید کرد ولی به نظر میرسد اصلاً این روایت (روایت چهارم)، اطلاق ندارد تا حمل بر مقید شود، زیرا اگر شستن آن ظرف لازم باشد تجفیف (خشک شدن خمر) تأثیری ندارد، پس سؤال فقط از تجفیف است بدون نیاز به شستن و اینکه امام (ع) فرمودهاند: «نعم» تقریر همان سؤال است، به تعبیر روشنتر سؤال سائل این است که آیا با حالت تجفیف مشکل ایجاد میشود یا نه؟ یعنی سائل سؤال میکند: اگر خمرِ مایع، حالت جفاف پیدا کرد چه حکمی دارد؟ در نتیجه روایت بر این مطلب دلالت دارد که خشک شدن ظرفی که خمر در آن بوده برای جواز ریختن سرکه در آن کفایت میکند، بنابراین منافاتی بین این دو روایت نیست.
پس اطلاق روایت در صورتی است که تجفیف خمر هم همان حالت مایع بودن خمر را داشته باشد یعنی همان گونه که خمر مایع نجس است خمر خشک شده هم نجس است اما ممکن است گفته شود سائل خواسته از امام (ع) سؤال کند که اگر خمری خشک شد آیا خشکیدن خمر حکم خود خمر را دارد تا ما نتوانیم قبل از شستن ظرف، سرکه در آن بریزیم یا اینکه جفاف الخمر (خمر خشک شده)، حکم خود خمر (خمر مایع) را ندارد؟ پس ممکن است پاسخ امام (ع) معطوف به خود جفاف باشد یعنی جفاف الخمر نیاز به شستن ندارد، در نتیجه اگر در ظرفی خمر وجود داشته و ما خواستیم در آن سرکه بریزیم یا آن خمر حالت جفاف داشته که در این صورت نیاز به شستن ندارد و یا مایع بوده که باید آن ظرف شسته شود و سپس سرکه در آن ریخته شود. لذا در این صورت اصلاً اطلاقی برای روایت باقی نمیماند تا با تمسک به روایت عمار گفته شود مطلق حمل بر مقید میشود ولی باز هم این روایت نمیتواند مدعای مستدل (عدم منجِّسیتِ متنجِّس) را ثابت کند چون وقتی با جفافِ خمر نجاست آن بر طرف میشود، اصلاً متنجِّسی وجود ندارد تا گفته شود متنجِّس، منجِّس است یا نه؟
بحث سال آینده: با توجه به فرا رسیدن تعطیلات تابستان، ادامه بحث از مسئله 239 به سال جدید تحصیلی موکول میشود و انشاء الله توضیح عبارت «لکن لایجری علیه جمیع احکام النجس» را در اولین جلسه از سال تحصیلی جدید عرض خواهیم کرد.
«والحمد لله رب العالمین»