المتنجّس منجِّسٌ مطلقا 92/03/04

 


درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: کیفیت تنجّس متنجّسات                                                          تاریخ: 4 خرداد 1392

موضوع جزئی: المتنجّس منجِّسٌ مطلقا                            مصادف با: 14 رجب1434 سال: چهارم                                                     جلسه92:

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در این بود که آیا متنجِّس، منجِّس است یا نه؟ در اینجا دو دیدگاه وجود داشت؛ دیدگاه اول این بود که متنجِّس، منجِّس است مطلقا اعم از اینکه مایع باشد یا جامد، بی واسطه باشد یا با واسطه، دیدگاه دوم این اطلاق را قبول ندارند و معتقدند منجِّسیت تنها از احکام ثابت برای نجاست عینیه است. یعنی بول، خون و امثال آن نقش منجِّسیت را دارند اما در نجس بالعرض این گونه نیست مگر اینکه دلیلی بر آن دلالت کند، بحث ما در ادله دیدگاه اول (دیدگاه مشهور) بود، عمده‏ ترین دلیلی که می‏‎شد به آن استدلال کرد روایات بود که به چند دسته از روایات اشاره کردیم و نتیجه این شد که مقتضای اطلاق روایات این بود که متنجِّس، منجِّس است چه مایع باشد، چه جامد. لکن بحث عمده در این بود که آیا منجِّسیتِ متنجِّس اختصاص به متنجِّس بلا واسطه دارد یا عام است و شامل وسائط مختلف هم می‏شود؟ چون روایاتی که نقل شد شامل متنجِّس بلا واسطه مثل ظروف و فرش‏ها بود اما متنجِّس با واسطه نیاز به دلیل دارد که ما تا کنون روایات بقباق را عرض کردیم و تقریب استدلال به این روایت را بیان کردیم که مناط در تنجّس و عدم جواز آن در شرب، ملاقات با نجس است و نجس همان گونه که شامل اعیان نجسه می‏شود شامل اعیان متنجِّسه هم می‏شود لذا عرض کردیم در عرف در رابطه با لباس متنجِّس، کلمه نجس را بکار می‏برند، برای مؤید این مطلب به روایت معاویة بن شریح اشاره کردیم ‏عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ شُرَيْحٍ قَالَ: «سَأَلَ عُذَافِرٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنْ سُؤْرِ السِّنَّوْرِ وَ الشَّاةِ وَ الْبَقَرَةِ وَ الْبَعِيرِ وَ الْحِمَارِ وَ الْفَرَسِ وَ الْبَغْلِ وَ السِّبَاعِ يُشْرَبُ مِنْهُ أَوْ يُتَوَضَّأُ مِنْهُ فَقَالَ (ع): نَعَمِ اشْرَبْ مِنْهُ وَ تَوَضَّأْ قَالَ: قُلْتُ: لَهُ الْكَلْبُ؟ قَالَ (ع): لَا قُلْتُ: أَ لَيْسَ هُوَ سَبُعٌ؟ قَالَ (ع): لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ»[1]؛ معاویة بن شریح می‏گوید من نزد امام صادق (ع) بودم که شخصی به نام عذافر از امام (ع) درباره زیادی و باقیمانده سمور، گوسفند، گاو، شتر، الاغ، اسب، قاطر و درندگان سؤال کرد که آیا می‏توان از آن نوشید یا با آن وضوء گرفت؟ حضرت (ع) فرمودند: بله از آن بنوش و با آن وضوء بگیر، می‏گوید: گفتم حکم سگ هم این چنین است؟ حضرت (ع) فرمودند: نه، گفتم: مگر سگ جزء درندگان نیست که فرمودید می‏شود با سؤر آنها وضوء گرفت و از آن نوشید؟ حضرت (ع) فرمودند: نه، به خدا سوگند سگ نجس است.

ظاهر این روایت این است که علت حکم امام (ع) به عدم جواز شرب و وضوء گرفتن با سؤر سگ به خاطر نجاست آن چیزی است که با آن مباشرت و ملاقات کرده، به تعبیر روشن‏تر علت عدم جواز شرب و وضوء با سؤر سگ این است که نجس شده لذا می‏توان حکم امام (ع) را به هر متنجِّسی سرایت داد؛ یعنی علت اینکه حضرت (ع) می‏فرماید: از شرب و وضوء با آن خودداری کنید به خاطر ملاقات با نجاست است و کلب خصوصیتی ندارد در نتیجه هر جا چیزی متنجِّس شود شرب و وضوء گرفتن با آن جایز نیست و باید از آن پرهیز کرد اعم از اینکه با واسطه باشد یا بی واسطه.

تنها مشکلی که وجود دارد این است که اطلاق نجس بر متنجِّس گرچه امر شایعی است چون نجس اعم از اعیان نجسه و متنجِّسه است و صحیح است که مثلاً گفته شود لباس من نجس شده در صورتی که در واقع لباس، نجس نیست بلکه متنجِّس است، اما استعمال کلمه رجس- رجس به معنای پلیدی است که بالاترین مرتبه قذارت و خباثت را دارد- در رابطه با هیچ یک از متنجِّسات معهود نیست، یعنی اینکه حضرت (ع) فرمودند: «رجسٌ نجسٌ» به خود عین نجس برمی‏گردد و شامل متنجِّس نمی‏شود. لذا تعلیل حضرت که فرمودند: «لانّه رجسٌ نجسٌ» به متنجِّسات سرایت داده نمی‏شود چون عنوان رجس بر متنجِّسات اطلاق نمی‏شود، پس اشکال این است که درست است که اطلاق کلمه «نجس» بر متنجِّس شایع است ولی اطلاق کلمه «رجس» بر متنجِّس صحیح نیست تا شما با تمسک به این روایت بگویید چون علت پرهیز از سؤر سگ در این روایت، ملاقات با نجس است لذا آن را به همه متنجِّسات تعمیم می‏دهیم و می‏گوییم هر جا چیزی با نجسی ملاقات کرد باید از آن پرهیز شود چون متنجِّس، منجِّس است.

بعلاوه در صحیحه بقباق که در جلسه گذشته ذکر کردیم قرینه‏‏‎ای وجود ندارد که قول امام (ع) که می‏فرماید: «رجسٌ نجسٌ» تعلیل برای حکم به عدم جواز شرب یا وضوء باشد بلکه ممکن است قرینه بر این معنی باشد که «رجسٌ نجسٌ» به عنوان تعلیل نیست و اینکه امام (ع) فرمود: «...وَ اغْسِلْهُ بِالتُّرَابِ أَوَّلَ مَرَّةٍ ثُمَّ بِالْمَاءِ»[2] لازمه‏‎اش این است که اگر«رجسٌ نجسٌ» عنوان تعلیل داشته باشد ما باید بتوانیم از مورد روایت بقباق تعدی کنیم و بگوییم هر جا چیزی با اعیان نجسه و متنجِّسه ملاقات کرد باید خاک مالی شود و حال اینکه تعفیر (خاک مالی) اختصاص به سگ دارد و در غیر سگ از سایر نجاسات نمی‏آید، پس مستدل می‏خواهد بگوید «رجسٌ نجسٌ» تعلیل برای حکم به عدم جواز شرب و وضوء از طرف امام (ع) است در نتیجه منحصر به کلب نیست بلکه هر جا عنوان متنجِّس آمد باید از آن پرهیز کرد و شرب و وضوء با آن جایز نیست. اشکال این است که «رجسٌ نجسٌ» تعلیل برای حکم به عدم جواز شرب یا وضوء نیست تا قابل تعدی به همه موارد متنجِّسات باشد چون اگر تعلیلی باشد که قابل تعدی به سایر متنجِّسات باشد، با محذوری جدی مواجه می‏شویم و آن این است که هر جا چیزی با اعیان نجسه و متنجِّسه ملاقات کرد باید خاک مالی شود در حالی که این گونه نیست و تعفیر (خاک مالی) اختصاص به سگ دارد. بنابراین این روایت هم نمی‏تواند مدعا را ثابت کند که هر متنجِّسی منجِّس است مطلقا.

اما روایت معاویة بن شریح هم سنداً ضعیف است و هم از نظر دلالت قاصر است از اینکه بتواند مدعای ما را ثابت کند چون کلام حضرت (ع) که فرمود «لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ» تعلیل برای حکمِ متقدم نیست بلکه برای ز است که از طرف شخص سائل صورت گرفته، چون سائل گمان کرده بود که سگ هم از درندگان است لذا باید به طهارت سؤر (نیم خورده) آن حکم کرد، پس کلام حضرت (ع) نه در مقام تعلیل بلکه در مقام رفع توهم سائل است.

بنابراین صحیح آن است که برای اثبات مدعا (المتنجِّس منجِّسٌ) به روایات دیگری تمسک کنیم که حتی جایی که متنجِّس با واسطه باشد را هم شامل شود و آن روایات عبارت از روایاتی است که بر عدم جواز وضوء با آب قلیلی که دست نجس با آن ملاقات کرده، دلالت دارد از جمله حسنه زراره که درباره کیفیت وضوء پیامبر (ص) است: عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) أَ لَا أَحْكِي لَكُمْ وُضُوءَ رَسُولِ اللَّهِ (ص)؟ فَقُلْنَا: بَلَى، فَدَعَا بِقَعْبٍ فِيهِ شَيْ‌ءٌ مِنْ مَاءٍ فَوَضَعَهُ بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ حَسَرَ عَنْ ذِرَاعَيْهِ ثُمَّ غَمَسَ فِيهِ كَفَّهُ الْيُمْنَى، ثُمَّ قَالَ هَكَذَا إِذَا كَانَتِ الْكَفُّ طَاهِرَةً»[3]؛زراره می‏گوید: امام باقر (ع) فرمودند: وضوء رسول خدا (ص) را برای شما بیان کنم؟ عرض کردیم: بله، حضرت (ع) ظرف آبی را طلب کردند و بعد از این که دو دست خود را برای وضوء گرفتن آماده کرد کف دست راست خود را در آب فرو برد سپس فرمودند: پیامبر (ص) این گونه وضوء می‏گرفتند البته به شرطی که کف دست پاک باشد. مفهومجمله «إِذَا كَانَتِ الْكَفُّ طَاهِرَةً» این است که اگر کف دست پاک نباشد و متنجِّس باشد، آب را نجس می‏کند، پس اگر کف دست پاک نباشد وضوء گرفتن جایز نیست؛ به این صورت که انسان دست خود را داخل آب نماید بلکه نخست باید دست خود را پاک کند سپس دست به آب بزند چون دست متنجِّس، آب قلیل را هم نجس می‏کند و مقتضای این تعبیر این است که فرق نمی‏کند متنجِّس بودن کف دست بی واسطه باشد یا با واسطه.

بحث جلسه آینده: آیا مخالفت امام (ع) با وضوء گرفتن با آبی که دست نجس به آن اصابت کرده صرفاً به خاطر این است که چون متنجِّس، منجِّس است نباید با آن آب وضوء گرفت یا دلیل مخالفت امام (ع) چیز دیگری است؟ پاسخ این سؤال را انشاء الله در جلسه آینده ذکر خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. وسائل الشیعة، ج1، ص226، باب 1 من ابواب الآسار، ح6.

[2]. همان، ج1، ح4.

[3]. همان، ج1، ص387، باب15 من ابواب الوضوء، ح2.

Please publish modules in offcanvas position.