درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری موضوع کلی: عرق شتر نجاست خوار تاریخ: 7 بهمن 1391 موضوع جزئی: اقوال در مسئله مصادف با: 14 ربیع الاول 1434 سال: چهارم جلسه: 50 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
دلیل دوم بر صحت عبادات صبی: از روایاتی که در آن، امر به صبیان شده، استفاده میشود که عبادت صبی مثل نماز، حج، روزه و سایر عباداتی که متوقف بر مقدماتی مثل غسل و وضوء میباشد، مشروع است.
عن ابی عبدالله (ع) قال: «إِنَّا نَأْمُرُ صِبْيَانَنَا بِالصَّلَاةِ إِذَا كَانُوا بَنِي خَمْسِ سِنِينَ فَمُرُوا صِبْيَانَكُمْ بِالصَّلَاةِ إِذَا كَانُوا بَنِي سَبْعِ سِنِينَ»[1]؛ امام صادق (ع) میفرماید: ما فرزندامان را از پنج سالگی به نماز امر میکنیم، شما هم فرزندان خود را از هفت سالگی به نماز امر کنید. در اصول آمده: «الامر بالامر بالشیء، امرٌ بذلک الشیء»؛ امرِ به امرِ به شیء، امرِ به آن شیء است، در این روایت هم امام (ع) به امر به شیء، امر میکند، یعنی امر میکند که به فرزندان خود امر کنید که در هفت سالگی نماز بخوانند. پس وقتی به امر امام (ع) به فرزند خود امر کنیم که نماز بخواند، امرِ به امرِ امام (ع) امرِ به آن شیء است، یعنی گویا خود امام (ع) فرزند ما را امر به نماز کرده است. اولیاء صبیان از ناحیه امام معصوم (ع) مأمور هستند که به اطفال خود امر کنند و امر امام (ع) به امر کردن اولیاء نسبت به اطفال خود، امر خود امام (ع) به صلاة نسبت به صبیان میباشد و معنای این کلام این است که عبادات صبی برای شارع محبوبیت دارد و از آن جمله، مسئله غسل صبی است که از حرام جنب شده باشد لذا غسل او نزد شارع محبوب است و ظاهر امر هم مولوی است در نتیجه غسل صبی در صورتی که از حرام جنب شده باشد صحیح است و جنابت به وسیله آن غسل، مرتفع و عرقش پاک میشود و اگر مانعیتی هم وجود داشته باشد از بین میرود.
الثانی عشر: «الثاني عشر عرق الإبل الجلّالة بل مطلق الحيوان الجلّال على الأحوط»[2]؛ مرحوم سید دوازدهمین مورد از اقسام نجاسات را تحت عنوان عرق شتر نجاست خوار مطرح میکند و در ادامه میگوید: عرق هر حیوان نجاست خواری بنا بر احتیاط، نجس است و منحصر در شتر نجاست خوار نیست.
در اینجا دو بحث مطرح میشود:
اول: آیا عرق شتر نجاست خوار نجس است یا خیر؟
دوم: آیا جلّال بودن، مربوط به شتر نجاست خوار است که حکم به نجاست آن میشود یا اینکه مطلق حیوان جلّال این حکم را دارد؟
در رابطه با مسئله اول، در بین علماء نسبت به طهارت و نجاست عرق شتر نجاست خوار اختلاف نظر وجود دارد که به کلمات آنها اشاره میکنیم.
بعضی از قدماء مثل شیخ مفید و شیخ طوسی، قائل به نجاست عرق شتر نجاست خوار شدهاند.
شیخ مفید میفرماید: «و یغسل الثوب ایضاً من عرق الإبل الجلّالة إذا اصابه کما یغسل من سائر النجاسات»[3]؛ اگر عرق شتر نجاست خوار به لباس اصابت کند، باید شسته شود همان گونه که در صورت نجاست لباس به وسیله سایر نجاسات، باید شسته میشد.
شیخ طوسی میفرماید: «و إذا اصاب الثوب عرق الإبل الجلّالة وجب علیه ازالته»[4]؛ اگر عرق شتر نجاست خوار به لباس اصابت کرد، واجب است که آن را بر طرف کند. ازاله در اینجا کنایه از شستن است یعنی با شستن است که آن عرق برطرف میشود.
صاحب ریاض میفرماید: «انه الأشهر بین القدماء»[5]؛ مشهور بین قدماء این است که عرق شتر نجاست خوار نجس است.
همچنین این مطلب به ابن زهره هم نسبت داده شده که میفرماید: «و قد ألحق اصحابنا بالنجاسات عرق الإبل الجلّالة»[6]؛ اصحاب ما عرق شتر نجاست خوار را به سایر نجاسات ملحق کرده و آن را در عداد نجاسات شمردهاند.
بعضی از متأخرین به طهارت عرق شتر نجاست خوار قائل شدهاند از جمله:
سلّار میگوید: «فاما غسل الثیاب من ذرق الدّجاج و عرق الجلّال الإبل فأصحابنا یوجبون إزالته و هو عندی ندبٌ»[7]؛ اصحاب ما شستن لباسی که فضله مرغ و عرق شتر نجاست خوار به آن اصابت کرده را واجب میدانند ولی من شستن آن را مستحب میدانم. از این عبارت استفاده میشود که ایشان قائل به طهارت عرق شتر نجاست خوار هستند.
محقق میگوید: «و فی نجاسة عرق الجنب من الحرام و عرق الإبل الجلّالة اختلافٌ و الکراهیة أظهر»[8]؛ ایشان هم حکم به نجاست عرق شتر نجاست خوار نداده است.
شهید اول میفرماید: «والأصح طهارة المسوخ و عرق جلّال الإبل»[9]؛ از این عبارت استفاده میشود که ایشان هم حکم به طهارت عرق شتر نجاست خوار کردهاند و در کتاب ذکری هم مطلبی را با همین مضمون ذکر کرده است.
علامه میفرماید: «عرق الجنب من الحرام و عرق الإبل الجلّالة طاهران علی الأقوی لطهارة بدنهما»[10]؛ ایشان صراحتاً میگوید عرق شتر نجاست خوار پاک است.
پس عدهای از علماء قائل به نجاست عرق شتر نجاست خوار شده و عدهای هم به عدم نجاست و طهارت آن معتقد شدهاند.
دلیل قائلین به نجاست عرق شتر نجاست خوار:
این گروه به چند روایت استناد کردهاند:
روایت اول: حسنه حفص بن البختری. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «لَا تَشْرَبْ مِنْ أَلْبَانِ الْإِبِلِ الْجَلَّالَةِ- وَ إِنْ أَصَابَ شَيْءٌ مِنْ عَرَقِهَا فَاغْسِلْهُ.»[11]؛ از شیر شتر نجاست خوار ننوش و اگر عرق او به چیزی اصابت کرد آن را بشوی. این روایت صریح در نجس بودن عرق شتر نجاست خوار است.
روایت دوم: صحیحه هشام بن سالم. عن أبي عبد اللّه (ع): «لاتأكل اللّحومَ الجلّالة، و إن أصابك من عرقها شيء فاغسله»[12]؛ گوشتهای حیوانات نجاست خوار را نخور و اگر عرق این حیوانات به تو اصابت کرد آن عرق را برطرف کن و بشوی.
در بعضی از تعبیرات آمده: «لا تأکلوا لحوم الجلّالات و إن اصابک من عرقها فأغسله»[13].
روایت سوم: مرسله شیخ صدوق. قال: «و نهى عن ركوب الجلالة و شرب ألبانها، و قال: إن أصابك شيء من عرقها فاغسله»[14]؛ سوار شتر نجاست خوار نشوید و شیر او را نخورید و اگر عرق او به لباست اصابت کرد آن را بشوی.
واژه «فأغسله» در تمام این روایات آمده است و امر به غسل، ارشاد به نجاست است و این مطلب را در مورد سایر نجاساتی که ذکر آنها گذشت مکرراً مورد استدلال قرار دادیم. در جایی که امر به غسل بدن و ثوب در زمان اصابت بول شده بود استفاده کردیم که این امر ارشاد است به اینکه که چون نجس است، امام (ع) فرموده بدن و لباس را بشویید.
اما روایت «هشام بن سالم» و «مرسله صدوق» لحنی متفاوت از روایت «حفص بن البختری» دارد، در صحیحه هشام بن سالم آمده بود که گوشت حیوان نجاست خوار را نخورید و سخنی از اِبل نبود و در مرسله صدوق هم از سوار شدن بر حیوان نجاست خوار نهی شده بود و نامی از اِبل برده نشده بود. آنچه از این دو روایت استفاده میشود این است که ظاهراً این دو روایت دلیل برای مدعای کسانی است که قائل به نجاست مطلق حیوان نجاست خوار شده بودند؛ کما اینکه مرحوم سید هم در کلام خود فرمودند: «بل مطلق الحيوان الجلال على الأحوط» لذا عدهای گفتهاند این دو روایت به جای اینکه دلیل برای ما نحن فیه (نجاست عرق شتر نجاست خوار) باشد دلیل بر نجاست عرق مطلق حیوان نجاست خوار است، مگر اینکه الف و لام در «الجلّالة» را برای عهد یا اشاره به «شتر جلّالة» بدانیم، یعنی گویا عهد ذهنی است که وقتی گفته میشود «الجلّالة» معمولاً شتر به ذهن خطور میکند که در این صورت لحن روایت هشام بن سالم و مرسله شیخ صدوق با لحن حسنه حفص بن بختری یک مضمون را دلالت خواهد کرد.
«والحمد لله رب العالمین»
[1]. وسائل الشیعة، ج3، کتاب صلاة، باب 3 من ابواب اعداد الفرائض و النوافل، ح5.
[2]. العروة الوثقی، ج1، ص73.
[3]. سلسلة ینابیع الفقهیة، ج1، ص85.
[4]. نهایة، ج1، ص268.
[5]. الریاض، ج2، ص367.
[6]. سلسلة ینابیع الفقهیة، ج2، ص379.
[7]. مراسم، ص56.
[8]. المختصر النافع، ص64.
[9]. البیان، ص39.
[10]. نهایة، ج1، ص 275.
[11]. وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، باب 15 من ابواب النجاسات، ح2.
[12]. همان، ح1.
[13]. فروع کافی، ج6، ص250.
[14]. وسائل الشیعة، ج16، کتاب الأطعمة و الأشربة، باب 25 من ابواب الأطعمة المحرمة.