احکام المسجد- وجوب ازاله نجاست از مسجد92/08/06

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: احکام النجاسةتاریخ:6آبان 1392

موضوع جزئی: احکام المسجد- وجوب ازاله نجاست از مسجد

مصادف با: 22 ذی ‏الحجه1434 سال:پنجم                                                                                                           جلسه: 20

 

 

 

 

 

 

 

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته:

در جلسه گذشته مسئله‏ای را مطرح کردیم مبنی بر اینکه اگر کسی در مسجد نماز خواند و بعداً معلوم شد که مسجد نجس بوده یا قبل از نماز به نجاست مسجدعلم داشته سپس غفلت کرده و نماز خواند نمازش چه حکمی دارد، صحیح است یا باطل؟ سابقاً گفتیم اگر شخص با علم به نجاست تعمداً ازاله نجاست از مسجد را ترک می‏کرد و نماز می‏خواند اگر در آنجا به صحت نماز چنین شخصی حکم می‏شد نیازی به طرح این دو فرع نبود و به طریق اولی به صحت نماز شخص در این دو فرض حکم می‏شد اما اگر در آنجا به هر دلیلی اعم از عدم قبول ترتب، عدم قبول ملاک و عدم قبول امر به طبیعی صلاة به بطلان نماز خوانده حکم شود جا دارد بحث از دو فرع فوق مطرح شود. عرض کردیم بزرگانی مثل مرحوم آقای حکیم (ره) متعرض این بحث شده‏اند، ایشان فرمودند نماز خوانده در فرض اول که شخص نمازش را خوانده و بعد معلوم شده مسجد نجس بوده نمازش محکوم به صحت است و وجهی برای بطلان آن وجود ندارد؛ چون نماز با تمام اجزاء و شرائطش واقع شده لذا مشکلی از این جهت نیست، در رابطه با شخص غافل هم عرض کردیم غافل حکم ناسی را دارد و حدیث رفع شامل حال او می‏شود در نتیجه نماز او هم محکوم به صحت است.

اشکال:

گاهی امر به صلاة به شرط عدم مزاحمت مقید می‏شود و این مقید کردن را یک تقیید واقعی می‏دانیم، در این صورت هر چند شخص نسبت به نجاست مسجد جاهل یا غافل بوده ولی چون امر به صلاة مقید به عدم مزاحمت است و اینجا در واقع مزاحمت وجود داشته چون امر به ازاله نجاست از ناحیه شارع مقدس صادر شده لذا نمازی که خوانده شده صحیح نیست چون تقیید در اینجا یک تقیید واقعی است.

پاسخ:

حق این است که تقیید در اینجا تقیید واقعی نیست و ما به واقع کاری نداریم و حدیث رفع و امثال آن شاهد بر این است که در فرض جهل و نسیان و امثال آن تکلیف از شخص ساقط است و تکلیفی متوجه او نیست.

آنچه تا کنون محضر دوستان عرض شد نسبت به صحت نماز شخص جاهل و غافل مبتنی بر این بود که وجه فساد بر اساس مزاحمت باشد و از سوی دیگر امر به شیء را مقتضی نهی از ضد ندانیم لذا در این صورت به صحت نماز شخص غافل و جاهل حکم می‏شود اما اگر مبنا این نبود بلکه وجه فساد را این دانستیم که امر به شیء مقتضی نهی از ضد است در این صورت صلاة در عین حال که مأموربه از ناحیه شارع است منهی عنه هم می‏باشد، چون امر به شیء مقتضی نهی از ضدش است و چون در مورد صلاة اجتماع امر و نهی صورت گرفته و از دایره تزاحم هم خارج شده لذا نمی‏توان از راه اهم و مهم وارد شده و به اهم اخذ کرد بلکه ما نحن فیه داخل در باب تعارض است و جانب نهی بر جانب امر مقدم است لذا نماز خوانده شده باطل است. کما اینکه اگر جانب امر را مقدم داشتیم یا گفتیم این مربوط به مواردی است که نهی، نهی نفسی و بالاصالة باشد نه اینکه نهی غیری باشد در حالی که نهی در اینجا نهی غیری است چون از رهگذر امر به ازاله نجاست از مسجد نهی از صلاة درست شده، پس اگر جانب امر را ترجیح دادیم یا قائل شدیم اجتماع امر و نهی در جایی است که نهی وارد شده بالاصالة باشد نه اینکه نهی غیری باشد و نهی در اینجا غیری است که از ناحیه امر به ازاله نجاست درست شده است لذا در این صورت به صحت نماز حکم می‏شود.

نظر مختار:

خلاصه اینکه نماز شخص جاهل یا غافل طبق بعضی از مبانی صحیح و طبق مبانی دیگر باطل است و این بستگی به این دارد که در اصول چه مبنایی را اخذ کرده باشیم.اما ما نظر مرحوم آیت الله حکیم (ره) را ترجیح می‏دهیم و معتقدیم نماز شخص جاهل و غافل با تمام اجزاء و شرائطش اتیان شده لذا نماز خوانده شده صحیح است و تکلیف هم از شخص غافل و جاهل رفع شده و آنچه گفته شد مبنی بر اینکه اجتماع امر و نهی لازم می‏آید در غیر جاهل و غافل است و این دو را شامل نمی‏شود.

مرحوم سید در ادامه می‏فرماید: «و أما إذا علمها أو التفت إليها في أثناء الصلاة فهل يجب إتمامها ثمَّ الإزالة أو إبطالها و المبادرة إلى الإزالة وجهان أو وجوه و الأقوى وجوب الإتمام»[1]؛ اگر شخص علم به نجاست داشت یا اینکه در اثناء نماز متوجه نجاست شد، در اینکه آیا واجب است نمازش را تمام کند و بعد از آن به ازاله نجاست بپردازد یا اینکه باید نماز را قطع کند و مشغول ازاله نجاست شود دو وجه یا چند وجه است ولی اقوی این است که شخص نمازش را تمام کند و بعد از آن به ازاله نجاست بپردازد.

کلام محقق خویی (ره):

مرحوم آقای خویی (ره) صوری را برای این مسئله مطرح کرده:

1) شخص قبل از نماز به وجوب نجاست علم پیدا کرده سپس غافل شده و مشغول نماز شده ولی در اثناء نماز متوجه نجاست شد.

2) شخصقبل از نماز علم به نجاست مسجد نداشته و در اثناء نماز متوجه نجاست مسجد شده است.

3) شخص مشغول نماز شده و در اثناء نماز نجاست بر مسجد عارض شود؛ مثل اینکه شخص نماز می‏خواند وگربه‏ای کبوتری را در مسجد صید کند و مسجد به وسیله خونِ کبوتر نجس شود یا اینکه بچه‏ای وارد مسجد شود و همراه خود نجاستی را داخل مسجد کند و مسجد را نجس کند.

خود این صور که همه در اثناء نماز است دو فرض دارد:

فرض اول: شخص در اثناء نماز تمکن از ازاله نجاست را دارد بدون اینکه از قبله منحرف یا مرتکب فعل کثیر شود که موجب بطلان نماز می‏شود، در این صورت باید نجاست را بر طرف کند و نمازش را ادامه دهد.

فرض دوم: شخص در اثناء نماز تمکّن از ازاله نجاست ندارد و اگر خواسته باشد نجاست را برطرف کند یا مستلزم انحراف از قبله می‏شود و یا مستلزم فعل کثیر خواهد شد، در این فرضچند احتمال متصور است:

الف) شخص باید نماز را تمام کند و بعد از آن به ازاله نجاست بپردازد.

ب) شخص نماز را قطع کند و به ازاله نجاست بپردازد.

ج) تفصیل بین جایی که شخص قبل از نماز به وجود نجاست در مسجد علم داشته و بعد غافل شده و مشغول نماز شده و در اثناء نماز متوجه شده مسجد نجس است و بین جایی که شخص قبل از نماز علم به نجاست نداشته بلکه در اثناء نماز متوجه شده مسجد نجس است و جایی که در اثناء نماز نجاست بر مسجد عارض شود به این نحو که گفته‏انددرفرض اول که شخص قبل از نماز به نجاست مسجد علم داشته و غافل شده و در اثناء نماز متوجه نجاست شده باید نمازش را قطع کند و به ازاله نجاست بپردازد و دلیل آن هم استصحاب وجوب ازاله نجاست است، یعنی قبل از اینکه مشغول نماز شود وظیفه‏اش ازاله نجاست بوده، حال که از آن غافل شده و در اثناء نماز متوجه شده باید همان وجوب ازاله قبل از نماز را استصحاب کند لذا وقتی وجوب ازاله استصحاب شود وجهی برای ادامه نماز نیست لذا باید نماز را قطع کند و به ازاله نجاست بپردازد. اما در فرض دوم (شخص قبل از نماز علم به نجاست مسجد نداشته و در اثناء نماز متوجه نجاست شده) و سوم (نجاست در اثناء نماز بر مسجد عارض شده) شخص باید نمازش را تمام کند و بعد از آن به ازاله نجاست بپردازد؛ چون تکلیف به ازاله نجاست متوجه مکلف نبوده و تنها تکلیفی که متوجه او بوده امر به صلاة بوده لذا در حالی که شخص در اثناء نماز متوجه نجاست یا عروض آن بر مسجد شد شک می‏کند که وظیفه او اتمام نماز است یا قطع نماز، لذا وجوب اتمام نماز را استصحاب می‏کند و نمازش را تمام و بعد از آن به ازاله نجاست می‏پردازد؛ چون نخست وجوب نماز متوجه مکلف شده و وجوب ازاله بعداً متوجه او شده و چون تکلیف سابق وجوب نماز بوده همان را استصحاب می‏کند و نمازش را تمام می‏کند.

مرحوم سید (ره) بر خلاف ما در جمیع صورِ مذکور به وجوب اتمام نماز حکم می‏کنند. ایشان می‏فرماید: حتی در فرضی هم کهشخص قبل از نماز به نجاست مسجد علم داشته و بعد غافل شده و مشغول نماز شده و در اثناء نماز متوجه شده مسجد نجس است باید نمازش را تمام کند سپس به ازاله نجاست بپردازد.

دلیل مرحوم سید (ره):

ایشان می‏فرماید: در فرض اول هم که شخص علم به نجاست مسجد داشته و از آن غافل شده و در اثناء نماز متوجه نجاست شده باید نمازش را تمام کند و بعد از آن به ازاله نجاست بپردازد؛ چون فوریتی که در باب ازاله نجاست وجود دارد فوریتی زائد بر فوریت عرفی نیست، یعنی این گونه نیست که نمازی که این همه مورد تأکید قرار گرفته به خاطر اینکه ازاله نجاست فوریت دارد قطع شود و به ازاله پرداخته شود چون فوریت ازاله عرفی است لذا معنایش دقت عقلی نیست تا بلا فاصله نماز را قطع و به ازاله نجاست مشغول شود بلکه معنای فوریت عرفی این است که وقتی نماز تمام شد نجاست را از مسجد بر طرف کند و مشغول کار دیگری نشود.

لکن ما بر خلاف مرحوم سید (ره) معتقدیم در این فرض (فرض اول) چون نخست تکلیف به ازاله نجاست متوجه مکلف شده لذا در فرضی که شک کند آیا آن تکلیف متوجه اوست یا نه بقاء تکلیف را استصحاب می‏کند لذا باید نمازش را قطع کند و به ازاله نجاست بپردازد و بعد از آن نمازش را بخواند.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. العروة الوثقی، ج1، ص85.

Please publish modules in offcanvas position.